دکتر موسی نجفی: شاید در نگاه اول چنین به نظر آید که گروه متجددان غربگرا در ابتدای راه به این نتیجه رسیده بودند که با توجه به تازه بودن حرف و هدفشان، باید جهت نیل به مقصود، روحانیان را برای تهییج مردم ترغیب کرد؛ ولی با دقت در تاریخ مشروطیت و دهههای بعدی تا به امروز و در دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، این نکته کاملاً آشکار است که روشنفکران و متجددان غربگرا نتوانسته و نمیتوانند با مردم ارتباط عمیق و مؤثر داشته باشند. چنانکه در انقلاب مشروطیت، بعد از برداشته شدن فشار استبداد سلطنت و با توجه به حربه مطبوعات و شبنامهها که بهطور عمده در دست آنان بود، باز این گروه نتوانست نفوذ کلام جدی و مؤثر در مردم بیابد؛ و هیچ صحنه ملی و مردمی پرشکوه را نمیتوان یافت که این گروه توانسته باشد بهعنوان رهبری بیبدیل مردم عمل کرده باشد. و این نکته مهم و ضعف اساسی روشنفکران لیبرال و حتی چپگرا تا به امروز با شدت و ضعف همچنان به قوت خود باقی است.
مراتب غربشناسی و تأثیر آن در حیات ملی ایرانیان (تقلید، تحقیق و نقد)
از مسائل مهمی که در یک سال اخیر بهطور عام در مقاطعی مثل مشروطه، نهضت نفت و انقلاب اسلامی ذهنیت بسیاری از اهل نظر را بهطور خاص به خود مشغول داشته مساله نگرش به مجموعه تفکر و تمدن در غرب است. در این زمینه، مطالب زیادی در متون تاریخی ایران منتشر شده است که برخی در حد سطحی و ابتدایی به بررسی مطلب پرداخته و برخی در زوایا و کنه مطالب رفتهاند. در این فراز مناسب است سرچشمه نگرش خود را از دوره مشروطه بر این دیدگاهها متمرکز کنیم. در کنار موضوع مورد بحث، ذکر یک نکته دیگر هم قابل توجه است و آن نحوه ارزشیابی جایگاه غرب در سطوح مختلف اندیشه و زندگی اجتماعی و سیاسی مردم ایران است. در اینباره میتوان بحثهای مناقشهانگیز و دیدگاههای شدیداً متناقضی را از نظر گذراند. اما ابتدا با یکی از متون سطحینگر دوران مشروطه درباره غرب و جایگاه آن در ایران شروع میکنیم:
درباره برخی نکاتی که روزنامه «الجمال»
- منتشره در صدر مشروطیت- ترویج میکرده است، میتوان به نوعی از تقلید و ترویج تجددطلبی غربی با زبان عامیانه و حتی مردمفریب توجه کرد. بهنظر میرسد ترویج گرایشها و افکار غربی، به 2 زبان صورت میگرفته است: یک زبان، همان موارد غریب و نامأنوسی بود که گروهی از شیفتگان غرب به زبان فرنگیمآبی خود گفتند؛ و چنانکه گفتیم، تأثیری جدی در تودهها و آحاد ملت نداشت. ولی بیان و زبان بهکار رفته در روزنامه «الجمال» از این جهت که همان آرمانهای شیفتگان غرب بوده ولی به بیان عامیانه و در لباس دوست و به ظاهر مردم پسندانه مطرح میشده است، در مدتی اندک محیط فرهنگی و وحدت ملی را دچار تفرقه کرد و اصول علمای بزرگ و اصیل مشروطه را دچار خدشه و دودستگی ساخت. بیان این افکار هرچند با ظاهری موجه صورت میگرفت، در بافت و ماهیت، با اصول مذهبی و ملی پیوندی نداشت و شیفته فرهنگ غرب بود به نظر میرسد تشنج و سردرگمی و اختلاف مردم و شبهات دوره مشروطه را میتوان از این زاویه نواندیشی کرد.
با این مقدمات، به سراغ بخشهایی از مطالب جریده «الجمال» میرویم تا ببینیم واعظاصفهانی در زمینههای مذکور چه گفته است:
بعد از حکمای هند، اهل اروپا و فرنگستان از آنجایی که همه چیز را به درجه کمال رسانیدهاند، در این قسم کتب هم تألیفات زیادی دارند که آنها را رومان میگویند و خیلی مفید است. بگیرید بخوانید هر کدام سواد دارید. حالا من دیگر نمیدانم این اروپاییها کارهایشان از این هم بالاتر هم هست یا خیر؟ مثلاً ما خیال میکردیم که تلگراف فوق علوم است که انسان اینجا دست بزند، پاریس صدای او شنیده شود. بعد دیدیم بلی بالاتر هم هست؛ تلیفون که اینجا حرف میزنی، عین حرف تو در قزوین مثلاً شنیده میشود. بعد دیدیم خیر بالاتر از این هم هست، تلگراف بیسیم که تو از اینجا حرف میزنی، لندن معلوم میشود و نه سیمی در کار است و نه ستونی، نه مرغی میپرد و نه بادی میآید.
ایهاالناس! اینها از کجا پیدا شد؟ ببینیم از او چه میشود؟ من میدانم از علمعلمعلمعلم و او در مملکت ما نیست، نیست. اما یک علم در مملکت ما خیلی ترقی دارد؛ میدانی او چیست؟ علم حرامزداگی؛ یعنی تو که امشب در خانهات خوابیدهای، فردا صبح که از خواب برمیخیزی، میبینی که خانه تو را قباله کردهاند، دادهاند به یکی دیگر. فعلاً از اینها چند نفر در طهران هست. خیلی اینها در حرامزادگی کار کردهاند و آنها در تحصیل علم.
ادامه دارد