printlogo


کد خبر: 1699تاریخ: 1392/12/19 00:00
کاسبی در طهران قدیم (12)
شاطر بامرام محله ما

کریم آقا، شاطر دوست‌داشتنی محل ما که اون روزا 50 سالی از خدا سن گرفته بود یه مرد ریش‌دار با چهره‌ای آفتاب‌سوخته و صدایی قشنگ بود. همیشه تو نانوایی آواز میخوند و با همه اهل محل خوش و بش می‌کرد. حتی تابستونا با اینکه نانوایی مثل تنور گرم می‌شد خنده از رو لباش کنار نمی‌رفت.
***
آدم سحرخیزی بود. همیشه صبح‌ها از ساعت 4 یا 5 بیدار می‌شد، می‌رفت سمت نانوایی و شروع می‌کرد به خمیر درست کردن. نمی‌دونم به خاطر شاطر بودنش سحرخیز شده بود یا به خاطر سحرخیز بودنش شاطری‌رو انتخاب کرده بود؟ اما نانی که از تنور مغازه کریم‌آقا بیرون می‌اومد یه مزه به‌یادموندنی داشت.
***
13 سالم بود که آقاجونم با کریم‌آقا صحبت کرد و قرار شد من تعطیلات تابستان رو برم تو نانوایی شاگردی کنم. اوایل هر روز صبح خود کریم‌آقا ساعت 4 یا 5 می‌اومد دنبالم که تا نانوایی تنها نباشم. اون وقت صبح چهره من و بقیه شاگردای کریم خواب‌آلود بود اما خود کریم‌آقا برخلاف ما بشاش و سرزنده  بود و همیشه خودش تنور رو روشن می‌کرد. تو دست گرفتن چونه‌های خمیر چنان وسواسی داشت که انگار می‌خواد طلا بفروشه، پس از اینکه وضو می‌گرفت و از درستی ترازوش خیالش راحت می‌شد، شروع می‌کرد به چونه گرفتن اما بازم یه مقدار خمیر به چونه اضافه می‌کرد. می‌گفت نون برکت خداست، ما مسؤول رسوندن این برکت دست مردمیم، نباید حتی یک ذره تو کارمون اشتباه کنیم و گرنه حسابمون با کرام‌الکاتبینه.
***
برای من جالب بود که همیشه نون اول تنور رو یا با ما تو نانوایی به همراه ناهار و صبحانه می‌خورد یا شب می‌برد خونه خودش. هیچ وقت ندیدم اون نون رو دست مشتری بده. وقتی ازش دلیل این کار رو پرسیدم، گفت: «نون اول تنور یا خمیر می‌شه یا یه کم زیادی برشته، مردم پول می‌دن برای نون سالم و تازه.» بعدش هم ابروهاش رفت تو هم و به من با حالت هشدار گفت: « امیرخان نکنه من که نیستم این نون رو بدی به مشتری‌ها! خدا نمی‌بخشه مارو!»
هیچ وقت سهمیه‌ای بودن آرد رو بهونه نکرد تا خراب شدن نون مغازه رو توجیه کنه. هرچند یاد ندارم نونش خراب شده باشه. این اواخر هم که آرد آزاد شده بود کیفیت نونش بهتر شده بود و انگار خودش هم راضی‌تر بود، مدام می‌گفت: به این می‌گن آرد، الهی شکرت که نون خوب دست مردم می‌دیم، خدایا از ما راضی باش.
***
خدا بیامرزتت کریم‌آقا، شاطری مثل تو نمونه‌ است. تا وقتی که کار می‌کرد هیچ کس نه به پخت نونش اعتراض کرد نه به اندازه اون. خدا به زندگی‌اش برکت داد، حالا هم شک ندارم که آمرزیده است، آدمی خداترس و عادل و مردم‌دار مثل اون کمتر این روزا پیدا میشه، کاش یادم نره که یه تابستون شاگرد کریم‌آقا بودم و بتونم مثل اوستام انصاف رو رعایت کنم.
 


Page Generated in 0/0073 sec