نیلوفر کنگرانی: ما ایرانیها یک جمله معروف داریم؛ میگوییم «ایرانیها اینطورند. ایرانیها آنطورند!» البته مشخص نیست موقعی که این جمله معروف را میگوییم خودمان را کجایی حساب میکنیم یا فکر میکنیم از کجا آمدهایم. جواد نکونام هم از فوتبال ایران و باندبازی در فوتبال ایران زیاد گفت. همان زمان که فکر میکردیم که احتمالا او از قلب اروپا پرتاب شده به برنامه 90 تا مصاحبهای انجام دهد و به همان جای سابقش بازگردد؛ قلب اروپا. این احساس زمانی بیشتر شد که با قیافهای مظلوم از باندبازیها در استقلال میگفت. آنجا که میگفت: «من قبلا چنین اتفاقاتی را ندیده بودم. در پاس ندیدم. بعد از آن هم سالها در فوتبال اروپا با این اتفاقات بیگانه بودم!» آنجا دلمان سوخت. برای پسر صاف و ساده اروپایی که پا به دنیای پر از گرگ و کفتار فوتبال ایران گذاشته بود. یادمان رفت آدمی که جلوی دوربین نشسته جواد نکونام است. عضو تیم ملی قطبی که قهرمان آسیا نشد. کاپیتان تیمملی، نه یک کاپیتان معمولی؛ کاپیتانی مقتدر که ردپای او را در بعضی اتفاقات تیم ملی میشد پیدا کرد. او کاپیتان شماره 6 تیم ملی ایران بود. در تک تک این کلمات یک داستان نهفته است. از پوشیدن شماره 6 تا بستن بازوبند. همین یک جمله در وصف کاپیتان پر از شایعه و حاشیه و ابهام است. شایعات و ابهاماتی درباره قهر با تیم ملی و دلخوری از کریم باقری برای پوشیدن شماره 6 و اختلافات معروفش با علی کریمی بر سر بازوبند و هزار و یک داستان دیگر که مطرح شده و نشده. جواد نکونام یک جمله را راست میگفت. آن زمان که از باخت استقلال در داربی حرف میزد و گفت بعد از تماس با چند بازیکن و شنیدن حرفهایشان خدا را شکر کردم که مردم یکسری چیزها را نمیدانند. این جمله را راست گفت. خدا را شکر که مردم خیلی چیزها را نمیدانند. نمیدانند تا او برای همیشه یک کاپیتان لژیونر جنتلمن در اذهان باقی بماند. همانطور که جلوی دوربین نقشش را بخوبی بازی کرد. نکونام و رحمتی هر دو از دل این فوتبال بیرون آمدهاند. با انتقاد کردن و متهمکردن همدیگر بهتر است مردم را سرکار نگذارند. نه حرفهای رحمتی که روی خط 90 گفته بود «اگر من هم اسپانیایی بلد بودم...» را باید اهمیت داد و نه گله و شکایتهای نکونام را. رحمتی به واسطه سالها حضور در فوتبال ایران و استقلال در جمع آبیها سمبهاش پرزورتر بوده و بازی را برده و نکونام به واسطه نبودنش در ایران و رابطه خوب با کیروش در تیمملی بازی را یک- یک مساوی کرده است. اینجا همهچیز و همهکس با هم برابر است. بازنده آنهایی هستند که ساعتها وقت میگذارند و یک نمایش سراسر دروغ را میبینند. عادل فردوسیپور با دعوت از دو هنرپیشه در 2 گفتوگوی ویژه کمکم دارد از فوتبال فاصله میگیرد و به دنیای هنر نزدیک میشود.