محمد زعیمزاده: 1- این هفته دیالوگی بین رئیسجمهور و رئیس قوهقضائیه درباره شفافیت و فساد با محوریت برخورد با بابک زنجانی در گرفت. به گفته عالیترین مقام قضایی در مساله بابک زنجانی و بازگرداندن اموال بیتالمال از سوی دولت و وزارتخانههای مربوط این حوزه اهمالهایی صورت گرفته است که به یک معنا رونمایی از مساله بابک زنجانی از زاویهای دیگر بود، ماجرایی که تیم تبلیغاتی دولت سعی کرد به جای پاسخ به آن، افکار عمومی را به سمتی دیگر ببرد؛ راهبردی که سخنگوی قوهقضائیه آن را اینگونه تشریح میکند: «من تحلیلم این است یک فشار مضاعفی را بر قوهقضائیه و برخی نهادها وارد میکنند و تا زمان انتخابات ادامه میدهند. علت این است که قوه دارد با دانهدرشتها، آقازادههای متخلف و صاحبان قدرت برخورد میکند. شما نگاه کنید طی هفتههای گذشته چه کسانی بازداشت شدند، بسیاری از تخلفات از سیستم بانکی است؛ به جای اینکه آن را درست کنند این حرفها را میزنند. برخی از همین آقایان که اخیرا بازداشت شدند ٦٠٠ تا هزار میلیارد بدهی دارند. یک نفر که الان پروندهاش باز است در چند ماه بیش از ٦٠٠ چک برگشتی داشته است. چرا نباید اسامی اینها اعلام شود؟ حیف که قانون اجازه نمیدهد اسم ببرم. خب! چرا بدهی بانکها به دولت و دولت به بانک مرکزی را شفاف نمیکنید؟ اینها منابع ما را از بین میبرد یا یک سرقت ضبط ماشین؟ سرقت ضبط ماشین بد و آن فرد مجرم است و باید با او برخود شود، آنگاه اینها بد نیست؟»
2- بیشک یکی از مولفههای گفتمان جذاب عدالت که در جامعه قدرت شورانندگی و بسیج آرا و افکار عمومی را هم دارد مولفه شفافیت است. درباره انتخابات 92 و پیروزی حسن روحانی هم قطعا یکی از اتفاقات مهم که سبب رایآوری حسن روحانی شد تصویری بود که تیم تبلیغاتی روحانی از عدم شفافیت در برخی مناسبات مالی در دولت قبل ارائه کرد، مسالهای که پس از حضور روحانی در پاستور از سوی تیم تبلیغاتی وی با محوریت مساله بابک زنجانی به شکل جدیتر دنبال شد و تا حدودی هم در پیشبرد اهداف دولت بویژه در مواردی که نیاز بود برخی مسائل در رسانهها خفیف و فرعی شود کارگشا بود اما مساله این بود که روایت گفتمانها و مولفههای آن از آغاز تا پیروزی یک روایت است و از پیروزی به بعد روایتی دیگر. به طور طبیعی از آغاز تا پیروزی یک گفتمان یا خردهگفتمان یا حتی یک مولفه از گفتمان، آن المان گفتمانی در شکل پادگفتمان موجود ظهور میکند اما از فردای پیروزی، به گفتمان مسلط در حوزه اجرا تبدیل میشود و اقتضای طبیعت آن فرق میکند و نسبت پیشبرندگان آن مولفه با عملکرد خودشان سنجیده میشود.
3- ماجرا از این قرار است که پس از 3 سال و نیم از روی کار آمدن دولت روحانی حس افکار عمومی از رخنه کردن فساد بیشتر از قبل است به این معنا که سر جمع میتوان گفت شاخص شفافیت به عنوان آنتیتز فساد حداقل در افکار عمومی در وضعیت مناسبی قرار ندارد، در واقع نسبت دولت روحانی با مساله شفافیت اقتصادی و سیاسی در چند گام آسیبدیده است. وقتی در مساله تصویب برجام و پروسه مذاکرات آن نمایندگان مجلس وقت اخبار دست اول مذاکرات را نه از تیم مذاکرهکننده بلکه از ایندیپندنت و سیانان میشنیدند، وقتی برجام با ابهام کامل و در 20 دقیقه تصویب شد، وقتی در مساله توافق به طور جدی سخن از برخی ضمائم شفاهی در میان است که ستون فقرات آن بر قول شفاهی جان کری، وزیر خارجه رفتنی آمریکا استوار است و شفافیت درباره آن کفر ابلیس خوانده میشود و سوالکنندگان درباره آن در حد ارتداد محکوم شدند، وقتی قراردادهای نفتی و قرارداد خرید هواپیما و قرارداد با کارخانههای خودروسازی فرانسوی و.... به نحوی منعقد میشود که حتی برای نمایندگان مجلس و برخی نهادهای نظارتی هم ابعاد آن روشن نیست، وقتی پرداخت نزدیک به 4 هزار میلیارد حقوق نجومی به مدیران دولتی به 20 میلیارد تومان تخفیف داده میشود، مساله کانونی شفافیت در دولت یازدهم به شکل جدی آسیب میبیند. اما بیهیچ تردیدی تیر آخر به شفافیت را خود جناب رئیسجمهور شلیک کرد که در توجیه فساد عظیم در صندوق ذخیره فرهنگیان گفت، مساله مهمی نیست، هر چیزی را اختلاس نگوییم، عدهای وام گرفتهاند و آن را پس ندادهاند! پس از آن بود که در بخشی از افکار عمومی این سوال شکل گرفت: مگر جرم بابک زنجانی که حالا حکم اعدامش هم صادر شده یا پدیدآورندگان پرونده 3 هزار میلیاردی غیر از این بوده است؟
در واقع در سال پایانی دولت یازدهم نحوه مواجهه دولت با شفافیت و آنتیتز آن یعنی فساد به گونهای بوده است که فهم عمومی جامعه از نسبت دولت با مقوله شفافیت آسیب جدی دیده است و کانتکسی که دولت در آن سخن از مقابله با فساد میزد آسیب جدی دیده است که دیگر تکسهایی مانند بابک زنجانی در آن کار نمیکند و حتی کارکرد آن با احوالاتی که قوهقضائیه از نسبت زنجانی با انتخابات نقل میکند به ضد کارکرد انتظاری حضرات تبدیل شده است.