علیاکبر عباسی: از اول انقلاب تاکنون، جمهوری اسلامی چالشهای مختلفی را پشت سر گذاشته است و همواره بودهاند کسانی که سعی کردهاند برخلاف جریان انقلاب و موج شناور مردم شنا کنند و در این مسیر از اینکه به کشور خیانت هم بکنند ابایی نداشتهاند. این مسالهای است که مصادیق مختلفی دارد و نامه 30 نفر از اصلاحطلبان سابق و ضدانقلاب به دونالد ترامپ رئیسجمهور منتخب آمریکا از جمله آنهاست.
اما این فقره اخیر تفاوتی با بقیه دارد که در نوع خود جالب توجه است و آن هم مربوط میشود به اعلام برائت افرادی از این نامه که از آنها انتظار اعلام برائت نمیرفت به طوری که بعد از انتشار نامه مذکور شاهد موجی از اعلام برائت برخی اصلاحطلبان تندرو از آن بودیم؛ تا جایی که حتی کارشناس بیبیسی فارسی هم نتوانست در قبال این نامه بیتفاوت باشد!
همچنین چند روز قبل بیانیهای منتشر شد مبنی بر اینکه تعدادی از تشکلهای دانشجویی اصلاحطلب که در دولت یازدهم در دانشگاهها ایجاد شده بود هم، از این نامه اعلام برائت کردند. این در حالی است که تعداد قابل توجهی از کسانی که نامه به ترامپ را امضا کردهاند خود از اعضای تشکلهای دانشجویی دولتساخته در زمان اصلاحات محسوب میشوند و زمانی توسط روزنامههای زنجیرهای از آنها به عنوان قهرمانان جنبش دانشجویی نام برده میشد!
نکته قابل توجه این است که کسانی سعی کردهاند از نامه 30 نفره به ترامپ اعلام برائت کنند که بررسی سوابق آنها، مواضع و اقداماتی مشابه و حتی بدتر از نامهنگاری به ترامپ را نشان میدهد. کنفرانس برلین در فروردین 79، نطق احمد شیرزاد در مجلس ششم و متهم کردن نظام اسلامی به دروغگویی توسط او (که کروبی رئیس وقت مجلس در واکنش به آن گفت همین حرفها را اگر رادیو اسرائیل بگوید تندتر نمیگوید)، نامه موسوم به جام زهر فراکسیون مشارکت مجلس ششم، بیانیه حمایتی از اسرائیل توسط برخی تشکلهای دانشجویی اصلاحطلب در دیماه سال 87 در جریان جنگ 22 روزه و... نمونههایی از آن است. فتنه سال 88 و خیانتهایی که در فرآیند آن به کشور و مردم صورت گرفت نیز نمونه برجستهای است که یقینا صبغههای وطنفروشی و خیانت به کشور در آن به مراتب بیشتر از نامهنگاری به ترامپ است. اما حالا برخی از کسانی که خود در هر کدام از این رخدادها نقش اساسی داشتهاند، از نامه به ترامپ اعلام برائت کردهاند و سعی کردند اینگونه القا کنند که حساب آنها از کسانی که این نامه را امضا کردهاند، جدا است.
حال سوال مهمی که وجود دارد این است: چه چیزی موجب شده کسانی که در سوابق آنها اقداماتی حتی بدتر از نامهنگاری به ترامپ هم وجود دارد، اینگونه از اعلام برائت از نامهنگاری به رئیسجمهور منتخب آمریکا از یکدیگر سبقت بگیرند؟ و آیا این تلاشها برای جدا کردن مسیر خود از امضاکنندگان نامه به دونالد ترامپ، به معنای این است که واقعا این افراد با امضاکنندگان، فاصلهای ژرف و گفتمانی متفاوت دارند یا اینکه این اعلام برائتها دلیلی مهمتر دارد؟
باید گفت این نوع موضعگیریها و این تلاشها برای جدا کردن مسیر خود از نامهنگاران به رئیسجمهور منتخب آمریکا توسط برخی چهرههای معلومالحال، یک نشانه و پیام مهم به همراه دارد و آن هم اینکه جمهوریاسلامی در آستانه 40 سالگی در شرایطی قرار دارد که دیگر نمیتوان با این رویه با آن تقابل کرد و اگر هم قرار است تقابلی با نظام اسلامی صورت گیرد باید روشی نو درانداخت. در واقع این واکنشها بیش از هر چیز بیانگر اثبات حقانیت و مقبولیت جمهوریاسلامی است، مقبولیتی که موجب میشود نتوان مانند گذشته و با روشهای سابق به مقابله با آن پرداخت و اگر هم کسانی پیدا شوند که به طور علنی دست به نامهنگاری به رئیسجمهور آمریکا برای مقابله با جمهوریاسلامی بزنند، حتی همقطاران سابقشان هم آنها را نفی خواهند کرد و از آنها اعلام برائت میکنند.
در واقع کسانی که زمانی خودشان اقداماتی بسی خائنانهتر از نامهنگاری به ترامپ را هم مرتکب شده بودند و در کارنامهشان موجود است؛ به این رسیدهاند که با نامهنگاری علنی به دولتی که دشمن شماره یک ملت ایران محسوب میشود نمیتوان با نظام تقابل کرد که اگر این شدنی بود، بعید نبود نام برخی از همین افرادی که امروز در اعلام برائت از نامه مذکور از هم سبقت میگیرند را هم پای این نامه میدیدیم!