امیر استکی: «فردی را که خوابیده است براحتی میشود بیدار کرد ولی آنکه خود را به خواب زده نه!»
الحق که قدیمیها حرفهای خوبی زدهاند ولی اگر امروز میخواستند این ضربالمثل را روایت کنند، شاید به گونهای دیگر بیانش میکردند. البته اگر نمیترسیدند چند روز بعد از صورتبندی امروزی این مَثَل، «نویسنده، مدیرمسؤول، صاحب امتیاز و سایر شرکا و معاونان در ارتکاب جرم» به دادگاه احضار شوند ولی ترس از برخوردهای اینچنینی در مقابل ترس از یک بحران بزرگ اقتصادی که همه نوع اقتصاددانی در کشور این روزها از آن سخن میگویند، ترس حقیر و کوچکی خواهد بود. مثل ترس مثلا یکی از اهالی اصفهان در زمان شاهسلطان حسین صفوی به خاطر عواقب ایراد گرفتن به رفتار غافلانه شاه، در برابر ترس از خیمه زدن مهاجمان افغان در پشت دروازههای اصفهان و آشوب و غارتی که پس از آن روی داد. ترس اول فیالواقع ترسی حقیر است و کسی در این اطراف سودای قبول خفت این نوع ترسها را ندارد. میگفتیم اگر بخواهیم ضربالمثلمان را بازنویسی کنیم، ترجیح میدهیم اینچنین بگوییم: «مقام مسوولی را که نمیداند بحران بانکها و صندوقهای بازنشستگی همین روزهاست که ضامن بمب ساعتی بحران عظیم اقتصادی را بکشد، کارشناسان و متخصصان میتوانند هوشیارش کنند و به اقدام مقتضی وا دارند ولی آن مقامی را که خود را تا اردیبهشت96 به تجاهل زده باشد، فریادها و یقه دراندنهای اقتصاددانها هم حتی نخواهد توانست هوشیار کند!»
یکی از همین اقتصاددانان با یک حساب ساده سرانگشتی اینچنین میگوید: «مقدار سپردههای بخش غیردولتی نزد بانکها به چیزی نزدیک هزار و 80 هزار میلیارد تومان رسیده است». با احتساب میانگین سود بسیار خوشبینانه 20 درصد، مقدار سودی که برای یک سال به این سپردهها تعلق میگیرد برابر با 216 هزار میلیارد تومان است. کل تولید ناخالص ملی ایران در سال94 کمی بیش از هزار و 100 هزار میلیارد تومان بوده است. در واقع تولید ناخالص ملی ایران در سال جاری باید رشد 18 درصدی داشته باشد و همه نتایج این رشد تقدیم سپردهگذاران شود تا بتوان سود سپردهگذاران را تسویه کرد. این فقط مربوط به سپردههای بخش غیردولتی است. یک راه دیگر هم البته هست؛ اول حسابسازی و شناسایی سود موهوم و دوم خلق پول که دوستان بدون عذاب وجدان ادامه خواهند داد. ابرتورم ناشی از این همه خلق پول را هم که خدا کریم است. برای نمونه، حسب اعلام بانک مرکزی یکی از تعاونیهای اعتباری بیش از ۸ هزار میلیارد تومان سپردههای مردم را جذب کرده و در حال حاضر ۴۰۰۰ میلیارد تومان کسری و زیان دارد و صدالبته از راه دریافت اعتبار در بازار بین بانکی است که ترازهای روزانه اینچنین موسسات و بانکهایی مثبت میشود. خیلی ساده مانند حالتی که شخصی برای پرداخت سود پولهایی که از دیگران گرفته است به قرض جدید روی میآورد و این مساله به یک رشته دراز از قرض جدید برای تسویه دیون قبلی و سودهای آنها تبدیل میشود و امروز بانکهای کشور در چنین وضعیتی به سر میبرند و بزرگترین قرضدهنده هم به نوعی بانک مرکزی است. راهی که در نهایت یا به ورشکستگی بانکها ختم میشود یا به دولتی شدن بخش عمدهای از آنها. حتی انتشار اوراق خزانه اسلامی هم روی دیگر تزریق پول بدون پشتوانه به سیستم بانکی و پولی کشور است، چرا که بزرگترین مشتری این اوراق در تحلیل نهایی بانکها خواهند بود. در اصل با انتشار این اوراق دولت جریان پرداخت بهره بانکها به سپردههای آنها را به نوعی تضمین میکند. کاری که هماکنون و به شکلی دیگر در بازار بین بانکی در حال رخ دادن است. به هر حال دولت با سیاست پایین نگه داشتن نرخ تورم، نرخ بهره را بالا نگه داشته و این خود باعث افزایش سهم شبهپول در نقدینگی موجود در کشور شده است. شبهپولی که برای آن باید ماه به ماه بهره پرداخت کرد و همانگونه که گفتیم حتی با هدایت آن به سمت اوراق خزانه اسلامی باز مساله بازپرداخت بهره آنان راهی جز خلق پول نخواهد داشت. چیزی که با توجه به آمارهایی که ارائه شد و حساب و کتاب سادهای که در پی آن آمد، به روشنی عمق کلاهی را که دارد بر سر ملت میرود، نشان خواهد داد.
قصد ما در اینجا ارائه تحلیل اقتصادی و ریشهیابی معضلات اقتصادی کشور نیست، بلکه بیشتر به دنبال رساندن دیدگاههای اقتصاددانان نگران از روند کنونی امور به رئیسجمهور محترم و تیم ادارهکننده کشور هستیم و البته معتقدیم درصد بسیار زیادی از مساله برای آنان روشن است و ضروریات جناحی و انتخاباتی است که باعث شده رئیسجمهور محترم این روزها ترجیح دهد با توئیتر سرگرم باشد و دعواهای غیراساسی بین جناحی را با توسل به توئیت و نیش و کنایه داغ نگه دارد. به هر حال این تجاهل در شرایط کنونی فقط و فقط برای مردم گران تمام خواهد شد، آن هم در شرایطی که هنوز بسیاری از مشکلات و معضلات کشور قویا «تقصیر احمدینژاده» و به قول اکبر هاشمیرفسنجانی آواربرداری از خرابیهای 8 سال ریاستجمهوری احمدینژاد، سالها زمان نیاز دارد و نقدا میشود تا اطلاع ثانوی هر آنچه را به نظر درست نیست بر گردن دولت قبل انداخت. در انتها باید گفت سیاستهای تاخیری دولت در قبال مساله رشد نقدینگی و نرخ بهره بالا و رکود حاکم بر اقتصاد کشور که به روشنی تا پس از انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم برنامهریزی شدهاند، عواقب دردناکی برای مردم و سرمایهها و آینده آنان خواهد داشت. سهچهارم پایانی سال 96 شاید از سختترین روزهای ملت ایران باشد.