حسین قدیانی: چهارمین روز خرداد 92 یادداشتی در «وطن امروز» نوشتم با این عنوان که «رقیب در صحنه است» و ناظر بر این مهم، از اصولگرایان خواستم ضمن پرهیز جدی از تفرقه و اختلاف، در نهایت حتما بسنده کنند به یک نامزد، بلکه احتمال شکست را کمتر و احتمال برد را بیشتر کنند. آن یادداشت با اینکه انعکاس خوبی در خبرگزاریها و سایتها داشت لیکن خیلی به محل بحث تبدیل نشد! و معالاسف خیلی جدی گرفته نشد! 4 روز بعد اما در همان حالوهوا، متن دیگری نوشتم: «گفته بودیم رقیب در صحنه است» و در آن، اشاره کردم به فن بیان رقیب در مناظره و اینکه، لزوم حفظ وحدت، بیش از پیش احساس میشود. حتی این را هم کاملا روشن و شفاف نوشتم که اگر اصولگرایان با همین دستفرمان توأم با بگومگو حرکت کنند، پیشبینی من، شکست دوستان است! حرف حساب آن یادداشت، این بود که اگر «وحدت» همیشه «لازم» است، «لازمتر» یعنی چیزی در حد «واجب» هم میشود، وقتی که میبینی رقیب در صحنه است. شگفتا! متن 8 خرداد 92 مورد تمسخر و طعنه جماعتی از دوستان قرار گرفت که فلانی با دیدن 4 تا حرف رقیب و یک کلید، ترسیده و از این حرفها...خلاصه! انتخابات تمام شد و آن شد که دانی و دانم! ما اما از روی عبرتگیری و تنبه، 26 خرداد 92، همان متن 8 خرداد را مجددا در «وطنامروز» بازنشر کردیم، بلکه لااقل در انتخاباتهای بعد، خیال نکنیم «بصیرت» یعنی «یکدندگی»! و «تکلیف» یعنی «منیت»! چیست اساسا انتخابات؟! الا محل مراجعه به رای مردم؟! آیا عاقلانه و منطقی است که تعریف انتخابات، فیالواقع مراجعه به آرای مردم باشد و ما اما، نه اعتنایی به نظرسنجیهای متقن داشته باشیم، نه اعتنایی به آنچه احتمال شکست را کاهش و احتمال برد را افزایش میدهد؟! حتی به در صحنه بودن رقیب هم بیاعتنا باشیم؟! الغرض! انتخابات دیگری در راه است! و همانگونه که در تیتر سراسر طعنه این مختصر ملاحظه میکنید، این بار رقیب در صحنه نیست، بلکه اساسا رئیسجمهور است و مجری انتخابات! یعنی کیلومترها آنسوتر از در صحنه بودن! عاجزانه تمنایی دارم از دوستان اصولگرا! تا روز انتخابات لااقل، سیاستورزی خود را بیتوجه به این مهم، انجام ندهند که رقیب حاضر در صحنه دیروز، امروز فراتر از در صحنه بودن، رئیسجمهور است و مجری انتخابات!
و این یعنی «وحدت» اگر خرداد 92 «واجب» بود، تا همه این روزهای منتهی به اردیبهشت 96 «واجبترین» است! و واجبترین تمنای من و ما از حضراتی که خود را «بصیر» میخوانند و «انقلابی» میدانند و قائل به حفظ «اصول»! در نهایت، یک نکته و والسلام! وقتی فلان بازیگر سینما که تحت هیچ شرایطی، حتی با یک من سریش، قابل الصاق به آیتالله موحدیکرمانی نیست، حاضر میشود منبعث از مصلحتی که اتفاقا برای خودش «درست» تشخیص داده، به این «کهنسال مبارز» رای بدهد و حتی تبلیغ رای خود را هم بکند، وای بر ما، اگر با این همه ادعا، حداقل اندازه او، بلد نباشیم چم و خم سیاستورزی را! و زیروبم مداقههای انتخاباتی را! آری! ما کم از «ترانه تفرقه» چوب نخوردهایم!