دکتر موسی نجفی: اگر همه چه کردیم در زمان کمی از خارجه مستغنی خواهیم شد. و نه بایست که از اول جوانان ساده خود را به آن بلاد بفرستیم که هرچه اخلاق رذیله که خوی آن بلاد است و طبع جوانان به او راغب است، اخذ کنند و تخم آن را در مملکت ما آورده در بپاشند. بلی؛ در صورتی که جوانان ما در مملکت خود تربیت شدند و معنای استعمار ملکی و شرف قومی و حب وطنی را درست نفهمیدند و در قلب آنها رسوخ یافت، آن وقت که اگر به خارجه رفتند، از محاسن اخلاق آنجا هرچه را که مناسب تمدن مملکت خود دید، برای آنها به رسم ارمغان خواهد آورد نه آنچه را که موجب خرابی ملک و ملت او است.
نویسنده بعد از ذکر رعایت شرایط اخذ علوم، به اخذ ناقص و ناشیانه علوم انتقاد میکند و مینویسد:
نقدی بر چگونگی تاریخ اخذ علوم جدید از عهد ناصری به بعد
اگر این نکته بزرگ که امیر بزرگ افغانستان برای مسلمین در کتاب خود به یادگار گذارده، از روز اول در ایران مراعات شده بود و در اوایل دولت ناصرالدینشاه که بنا شد علوم اروپا به ایران جلب شود، بر طبق آن رفتار کرده بودند، حالا ایران مثل آمریکا مصدر اختراعات جدیده بود و اخلاق ملی آنها هم سالم بود؛ نه مثل صورت حالیه که پس از آن تاریخ، کرورها از مال این ملت بدبخت خرج مدرسه دارالفنون شد و کرورها مصرف کسانی شد که برای تعلیم به اروپا مسافرت کردند، هنوز سر هر کاری که میآییم که به علوم جدیده محتاج است، بایست از اروپا مستخدم بگیریم و پس از 2 قرن تعلیم، کسانی در بین ما پیدا نشدند که اقلاً صورت هر یک از این علوم را ولو تقلیداً کامل نه ناقص اخذ کرده باشند که در مقام حاجت بکار ببرند و ما را از احتیاج به استخدام از خارجه مستغنی کنند چه جای آنکه در مقام اجتهاد و استنباط مطالب تازه و اختراعات جدیده باشند.
نویسنده مقاله در قسمت بعد، به رسوخ آرام و تدریجی آداب و مظاهر غرب در اذهان برخی ایرانیان اشاره میکند و میگوید:
نقد جلوههای مظاهر غرب در جامعه ایران
بلی؛ چیزی که از این کشمکش و آمد و شد با خارجه در ایران حادث شد، تغییر لباس به سبک اروپا، تجدید عمارات به سبک اروپا، مبل اطاق و اساس الدار به سبک اروپا، کل خانه و پارکها به سبک اروپا، وووو. با اینکه دخل مملکت ما تاب تحمل اینجور خرجهای گزاف و بلندپروازیها را نداشت، لکن چون دوره، دوره استبداد بود و هر عیب که سلطان پسند میکرد هنر میشد و هرچه آن خسرو میکرد، شیرین بود و احدی یارای نفس کشیدن نداشت، این بود که این درد بیدوا بود. لکن امروز که ملت در حقوق ملکی خود آزاد است و وکلا به حقوق آنها ناظر و نگرانند، نبایست این دردها بیدوا بماند؛ ولی تا بحال که اثری از معالجه بروز نکرده و معلوم نیست که اطبای مملکت در مقام علاج اینگونه امراض مهلکه و سموم هستند یا خیر؟ یا در مقام این برخواهند آمد که حرکات و سکنات اهل مملکت تدریجاً از روی امور طبیعت و ملکات غریزیه که به مناسب خود آنهاست، قرار دهند و میزان دخل عمومی برداشت کنند؟ و ما در مجلات آتیه در موقع مناسب، تفصیل آنچه در این باب لازم است، مینگاریم و در آنچه وظیفه مقدسه اسلامی ما است، در ادای وظیفه ارشاد و هدایت به آنچه خیر مسلمین است، انشاءالله فروگذار نخواهیم کرد. و ذکر فان الذکری تنفع المؤمنین.
در هر صورت، چونکه این همه معاشرات با این همه خسارات مقهور تشهیات شخصی استبداد شاه و وزیر بود، به حال آبادی ایران فایده ندارد و بجز ویرانی نتیجه نیاورد. تا آنکه آن دوره منقلب شد؛ شجره استبداد منقلع شد؛ حقوق ملت آزاد شد، عقلای مملکت به خیال علاج بعضی از امراض مزمنه مملکت برآمدند. چونکه محتاج بودیم به معلم خارجه برای تعلیم و تعلم علوم لازمه عصر، 4 معلم فرانسوی به جهت تعلیم طب و فیزیک و شیمی از پاریس آوردند؛ [و] سالی 25 هزار تومان هم از مال ملت حق التعلیم برای آنها مقرر داشتند.
نویسنده در بخش پایانی مقاله، به نقاط افتراق و مبانیت اصول اخلاقی ما بین تعالیم اسلامی با آداب اروپایی توجه خود را معطوف میدارد و راهحلهایی را ارائه میدهد:
سیاست فرهنگی اخذ علوم غرب بدون نفوذ غرب
حال بایست ببینیم آیا آوردن این معلمان در مملکت ایران مقدمه است برای زیادتی نفوذ ملت فرانسه در این مملکت یا مقدمه است برای اینکه ملت ایران علوم لازمه را تعلیم بگیرند و از خارجه مستغنی شوند و شرف و قومیت و شؤون ملیت خود را نگاهداری نمایند؟ اگر که مقدمه نفوذ آنها است، پس چرا از این تعلیم دادن ثمرهای که آنها میبرند و حقالتعلیم میگیرند؟
ادامه دارد