سیدهآزاده امامی: این نخستینباری نیست که رئیس دولت «اعتدال» برای از میدان به در کردن منتقدان متوسل به تخطئه و تخریب ایشان میشود. حالا دیگر «الطاف ارغوانی» آقای رئیسجمهور به شماره از انگشتان چند دست هم فراتر رفته و اگر در روزهای نخست استقرار دولت با لحاظ سخن ایشان حین مراسم تحلیف مبنی بر اینکه «خداوندا! به تو پناه میبرم از استبداد رأی، عجله در تصمیم، تقدم نفع شخصی و گروهی بر مصالح عمومی و بستن دهان رقیبان و منتقدان»، چنین ادبیاتی به گوشمان گران میآمد و انگشت حیرت به دهان میگزیدیم، حالا دیگر این رویه ایشان آنقدر عادی شده که اگر یک بار خلاف این شود عجیب مینماید و بسا میتوان مشکوک شد که آفتاب از کدام طرف درآمده که جناب رئیسجمهور مهربان شدهاند!
«عینک بزنید!»، منطق بعیدی نیست از کسی که پیش از این هم منتقدانش را به الفاظی نظیر «کمسواد» و «افراطی» و «حسود» و «بیشناسنامه» و «دنیاندیده» و «مستضعف فکری» و «بیکار و متوهم» و «بزدل» و «عقبمانده» نواخته، و آنها را «تازه به دوران رسیده»های «عصرحجریِ» «کودکصفت» دانسته که «آلزایمر دارند» و اصلا باید بروند «به جهنم»! اینها آنقدر عادی شده که حالا دیگر محل بحث ما نباشد! این هم بماند که یکی از وعدههای انتخاباتی ایشان اصلا «بازگرداندن اخلاق به ادبیات مسؤولان» بود.
موضوعی که بیش از پرداختن به رویه تکراری مذکور شایسته دقت است، توجه به فاز دیگری است که ایشان در بیانات اخیر متشبث به آن شده است- امری که البته آن هم بیسابقه نبوده و پیش از این نیز بارها در دستورکار دولت فخیمه قرار داشته و به تناسب به بعضی مصادیق آن در همین روزنامه محترم اشاره کردهایم- و آن رویکرد رئیسجمهور در تخطئه استدلالهای منتقدان و نسبت دادن تفسیری ناصحیح و خلافواقع به دلایل ایشان است؛ آقای روحانی در مصاحبه روز سهشنبه در پاسخ به نقدهای مطرح نسبت به خرید هواپیما گفت: «انگار عدهای دوست دارند مردم سوار بر هواپیماهای کهنه شوند. اگر شما دوست دارید بروید سوار هواپیماهای کهنه شوید».
بدون تعارف باید گفت این نهایت بیانصافی در انعکاس نظر منتقد است! چه؛ هیچیک از منتقدان نه چنین ادعایی داشته و نه منکر درستی و ضرورت خرید هواپیما و نوسازی ناوگان هوایی است. بحثی اگر هست همواره بر سر نحوه خرید هواپیما، تعداد و نوع هواپیماها و میزان هزینه تحمیل شده در نسبت با سایر نیازهای کشور بوده است؛ بحث بر سر آن است که اگر ادعا میشود «تحریمها» بیش از همه به طبقات فرودست جامعه آسیب زده و در زندگی آنها خلل ایجاد کرده، آیا صواب در آن نیست که اگر اندک عایدی هم از این برجام نافرجام قرار است حاصل شود هزینهکرد آن بیشتر معطوف به همانهایی باشد که از تحریمها بیشترین ضرر را دیدهاند، نه طیفی که الحمدلله دستش به دهانش میرسد (البته یقینا مقصود از این سخن هم این نیست که همه کسانی که از هواپیما استفاده میکنند جزو اقشار پردرآمد و مرفه جامعهاند که صرفا برای تفریح و خوشگذرانی سوار هواپیما میشوند. گفتم همینجا تصریح کنم تا مبادا فردا روزی چنین تفسیری به ما نسبت بدهند!) درباره هزینهکرد غیرقانونی از صندوق توسعه ملی برای خرید هواپیما و الباقی وامها و قرارداد و نوع مالکیت و... هم مجال سخن نیست اما در روزهای اخیر بحث عمدتا درباره شیوه استقبال و جشن مقامات ارشد دولت بابت فرود یک فروند ایرباس بود که دونشأن و عزت دولت جمهوری اسلامی و ملت ایران بود.
اما معالاسف باید گفت این رویکرد آقای رئیسجمهور در مخدوش جلوه دادن استدلالهای منتقدان- که حقیقتاً دونشأن مرتبت والای ریاستجمهوری اسلامی ایران است- مصداق تام و تمام توسل به مغالطهای است که در «منطق» به آن مغالطه «پهلوان پنبه» گویند؛ و آن زمانی رخ میدهد که افراد از رویارویی با حقیقت سخن و استدلال طرف مقابل مستأصل و درمانده شوند، برای مغلوب کردن آن از سر عجز روی به چنین دستاویز حقیری آورده، صورتی ضعیف و نحیف از آن سخن ارائه کرده، بعد هم میزنند بهزعم خودشان داغانش میکنند و آنگاه سرمست از به خاک رساندن پشت این «پهلوان خیالی» کلی برای خودشان جیغ و دست و هورا میکشند که بعله...!
لیکن واقعیت چیز دیگری است و در این میان تنها کسی که زمین خورده همانی است که تاب مقاومت در برابر سخن مخالف را نداشته و از اینرو به آن چنین مضمون ناصوابی نسبت داده است. در واقع کسی که حرفی برای گفتن ندارد نخست به «پنهانکاری» و «محرمانهسازی» روی میآورد، بعد هم پروژه «توهین» و «تحقیر» را «کلید» میزند؛ حال آنکه «تحقیر» و «تزویر» تنها «همقافیه» با «تدبیر»ند، نه «همقیافه» با آن!