حسین قدیانی:
قهرمان یعنی
قاسم سلیمانی
و شیربچههای سپاه مقدس قدس
قهرمان یعنی
آن دلاوری
که بیرون مرزها میجنگد
تا دوباره اسکندر
و چنگیز
و صدام
لالهها را
واژگون نکنند!
تا ابوبکرالبغدادی
فقط در خواب
تهران را فتح کند!
تا خرمشهر
دوباره نخواهد آزاد شود!
نه اتفاقا!
من میخواهم سوار گرانترین هواپیما شوم!
و با قطاری بروم مشهد
که در ایستگاه هفتخوان
جانم را نگیرد!
سردار دارد
برای زندگی من
ما
شما
میجنگد...
من اگر پدرم «سرهنگ» بود
آنقدر در مقام سرهنگ مینوشتم
که کاغذ کم بیاورم!
و اگر پدرم «حقوقدان» بود
برایش «عینک» میخریدم
تا صفرهای فیش حقوقی مدیرانش را
با مستمری مادر شهید پیچک
مقایسه کند!
من با همه پرندهها
دوست هستم
با مرغابی
مرغ دریایی
و حتی با «ایرباس»
من را اما
عروج «شهریاری»
عاشق پرواز کرد!
و اوج گرفتن «روشن»...
آهای رئیس سازمان انرژی اتمی!
دست را باید
برای «پرندهتر ز مرغان هوایی» تکان داد!
مثل اینکه متوجه نیستی
رئیس کدام سازمان هستی؟!
این غاز را
در عوض کوهی سیمان
که برجامتان
وارد قلب رآکتور شهریاری کرد
به شما دادند...
خیلی هم حالا
خوشحال نباش!
خوشحال باش
از چیز دیگری
از پرنده دیگری
از ریاستت بر «سازمان انرژی اتمی»
«مهرآباد» بیمهری کردی
به کلاس این سازمان
و به شأن شهدایش...
فیلمش هست!
برو دوباره خودت را ببین...
کاش برای انرژی اتمی هم...
کاش میدانستی
خون شهریاری
خیلی بیشتر از
غاز اجارهای میارزد!
کاش آن روز
به جای «مهرآباد»
میرفتی «اراک»
اصلا میرفتی
سر خاک شهریاری...
و فاتحه میخواندی
برای همه حقوقدانهای بیعینک!
برای همه دیپلماتهای اعتدال!
نه!
قلب
جای ریختن سیمان نیست!
امان از ضعف بینایی...
امان از دیدن ایرباس
و ندیدن «قهرمان»
امان از دیدن ایرباس
و ندیدن آسمان امن...
همه طیارههای دنیا
روی هم
مگر چقدر میارزد؟!
ارزان فروختی
کلاس «رئیس سازمان انرژی اتمی» را!
در روز فرود
فرود همزمان
یک فروند غاز
و یک دنیا عزت!