مهرانه بهرامی: روند فزاینده و رو به رشد شبکههای اجتماعی مجازی، اگرچه از یک سو پیشرفت فناوری ارتباطات، توسعه رسانههای همگانی و تسهیل تبادل اطلاعات را نوید میدهد، اما باید دید لابهلای چرخهای عظیم و متحرک این غول مهارنشدنی عصر حاضر، چه اهدافی دنبال میشود و چه کارکردهایی مدنظر صاحبان این رسانهها و کاربران بیشمار آنهاست. چه کسانی بازی میدهند و چه کسانی به بازی گرفته میشوند.
از یک سو میتوان از این شبکهها به عنوان ابزاری جهت اطلاعرسانی و آگاهیبخشی استفاده کرد. این آگاهی میتواند در باب اخبار روز، سیاست، اقتصاد، جامعه یا هر موضوعی که در حیطه دانش عمومی یا خصوصی بگنجد، باشد. در کنار سودمند بودن این رویکرد، اثرات زیانباری نیز متصور است. از این جهت، ضروری است در بازنشر یا به عبارت رایج (SHARE) کردن مطالب و محتویاتی که در شبکههای اجتماعی منتشر میشوند با احتیاط عمل کرد و قبل از بازنشر از صحت و سقم مطالب اطمینان حاصل کرد. به طور مثال از یک رویداد، یک نقلقول یا یک سند منتشر شده، اطلاع کافی در دست نیست و صرف اینکه محتوای نوشتار یا تصویر، با روحیات، عقاید و درونیات فرد موافق بوده و احساس خوشایندی به وی میدهد اقدام به انتشار مطلب میکند که این موضوع چه بسا خیانت به شواهد، مدارک و مستندات است. سرعت انتشار مطالب و دادههای اطلاعاتی خوشبختانه یا متاسفانه بسیار بالاست و یک داده اطلاعاتی صحیح یا غلط که شاید چند دهه قبل چند روز طول میکشید تا در یک کشور (آن هم بخشی از کشور نه کل آن) پخش شود در حال حاضر در عرض چند دقیقه دنیا را درمینوردد. باید توجه داشت این
نگرش- که اطلاعات به آسانی در دسترس همگان است- همانقدر که ممکن است نویدبخش و رضایتبخش باشد، به همان نسبت نگرانکننده نیز هست زیرا همانطور که سرعت انتشار دادههای مفید بالاست به همان نسبت سرعت تبادل مطالب کذب، جعلی، تنشبرانگیز و مخرب نیز بالاست. ایراد دیگری که به این کارکرد رسانههای مجازی وارد است، این است که نوشتهها یا دستاوردهای متفکران، پژوهشگران یا هنرمندان که زاییده افکار، پژوهشها و تلاش آنهاست، توسط افراد دیگر در جای دیگر با بیان منبع جعلی انتشار مییابند و متاسفانه شبکههای اجتماعی مملو است از مطالب سرقت شده ادبی، علمی، اجتماعی و... که به اسامی گوناگون دست به دست میچرخند و شناساندن منبع اصلی مطلب بعد از گذشتن از این چرخه باطل، به سختی امکانپذیر است. کارکرد دیگر شبکههای اجتماعی که به مراتب مخربتر، زیانبارتر و تاملبرانگیزتر از ایرادات فوق است، سوءاستفاده از این رسانهها برای ابراز وجود، البته به شیوه نادرست و نامتعارف است. بدننمایی، ثروتنمایی و موقعیتنمایی معمولترین روشهای ابراز وجود با هدف ذکر شده هستند. روزانه میلیونها بار مطالب، عکسها و ویدئوهایی با مضامین گوناگون با هر محتوایی از سوی افراد مختلف با شخصیتها و انگیزههای متفاوت در شبکههایی که لجامگسیخته و مهارنشدنی به مثابه سیلی بنیانکن سر راه خود هر چیزی اعم از باارزش و بیارزش را به هم پیچیده و با خود حمل میکنند و میبرند، به اشتراک گذاشته میشوند. شاید عدهای کنترل ناقص یا ناکارآمدی کنترلکنندگان این دست رسانهها را دلیل بر بیبرنامگی و افسارگسیختگی آن بدانند اما بدون شک عدم آگاهی و تربیت غلط فرهنگی و اجتماعی افراد خوراک این سیل ویرانگر را فراهم میکند. این شبکهها به عرصه و جولانگاه عدهای بیمار روحی و جنسی که کمبودها، بغضها، سرخوردگیها و عقدههای ناشی از ناکامی و مشکلات اجتماعی و خانوادگی و روحی خود را پشت صورتکهای دروغین و فریبنده و دستکاری شده با پروتز و عمل زیبایی و غرق در رنگ و لعاب پنهان میکنند تبدیل شدهاند. شکی نیست نیاز به دیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن نیاز فطری بشر است اما در کمال تاسف تب شایع و فراگیر «به هر قیمتی دیده شدن» گریبان عده بیشماری از کاربران شبکههای مجازی را گرفته است. زنانی که با نمایش آرایش و اندام خود سعی در گرفتن تایید از چشمان حریص و گرسنه مردان ضعیفالنفس دارند و مردانی که با خودنمایی با اندامهای پرورده به زور قرص و دارو و ماشینهای گرانقیمت و صورتهایی که از مردانگی حتی اسمی بر آنها نمانده خود را به جنس مخالف مینمایانند. کسانی که سواد و دانششان محدود به بهکارگیری کلمات در هم فارسی و انگلیسی در نوشتههایشان است و غافلند از اینکه با هویت خویش بیگانهاند. آیا حقیقتا این کار به حراج گذاشتن گوهر وجودی و هویت فردی و اجتماعی انسان به ثمن بخس نیست؟! براستی باید دید پشت این چهرههای مصنوعی و هویتهای مبهم و ماسکهای بزک کردهای که برای تایید شدن از سوی دیگران از هیچ ترفندی فروگذار نیستند چه میزان سرخوردگی و خودکمبینی ناشی از مشکلات روحی نهفته است. این فرهنگ غلط و مخرب مانند یک غده بدخیم پیشرونده بیش از هرکس و هرچیز گریبانگیر نسل جدید و گروه سنی کودک و نوجوان است و بدون تردید اثرات زیانبار این رسانهها روی این گروه سنی بیش از حد تصور است. دسترسی کودکان و نوجوانان به شبکههای اجتماعی فاقد کنترل و لجامگسیخته که حجم گستردهای از مطالبشان تبلیغ بیبند و باری و بیقیدی و شهوتپرستی است، معلوم نیست در ذهن در حال تکامل این گروه سنی چه بازخورد رفتاری در سالهای آینده داشته باشد. گذار واژه «سوپراستار» از قهرمانان ملی، تاریخی، ورزشی و علمی به «شاخ»های دنیای مجازی که به عنوان قهرمانان دنیای بیدر و پیکر رسانههای گروهی مجازی مطرح شدهاند، جای بسی تأمل دارد.
با این تفاسیر، شوربختانه جامعه با سرعتی چشمگیر و توقفناپذیر روی ریل تباهی میرود و میرود و میرود... و معلوم نیست در سالهای آینده چه چیزی انتظار این جامعه به قهقرا رفته بیمار فرهنگی را میکشد. پرداختن بیش از حد طیف جوان و آیندهساز کشور به حبابهای پوچ سربرآورده از شبکههای اجتماعی باعث میشود نیروهای محرک و خلاق و مغزهای متفکر جامعه در چارچوب بیهدفی و بیانگیزگی و سرگردانی گرفتار آیند و از آگاهی در زمینههای سیاسی و اجتماعی، پیشرفت، پژوهش و ابداع بازبمانند. نیروی محرکی که فرسوده و مستهلک از روابط ناپایدار و سست و شکستهای روحی و عاطفی نشأت گرفته یا تأثیر پذیرفته از این رسانههاست چگونه میتواند در آینده نهچندان دور تعیینکننده سیاستهای کلان کشور باشد، چگونه میتواند بر کرسی مجلس قانونگذاری بنشیند و برنامهریزی کلان اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی انجام دهد؟
اندکی و فقط اندکی تامل کافی است که اهداف گردانندگان این صنعت مهیب قرن حاضر مشخص شود. به گمان غالب مردم، درد بزرگ جامعه، درد کودکان کار، گورخوابها، حاشیهنشینها، آجرپزها و بیپولهاست... اما با اندکی مداقه درخواهیم یافت قحط فرهنگ هزاران بار ویرانگرتر، آسیبزنندهتر و جبرانناپذیرتر از فقر مادی است. در پایان بیان این نکته ضروری است که در متن حاضر، ایرادات مطرح شده متوجه استفاده نادرست از دنیای مجازی است و منفعتهای حاصل از کاربرد صحیح و اصولی از دنیای مجازی غیرقابل انکار است.