عبدالباری عطوان: نگرانی درباره رئیسجمهور جدید آمریکا وجه مشترکی است که تقریبا بر همه حاکم است و تنها نژادپرستیهایی مستثنا هستند که دونالد ترامپ را قهرمانی میدانند که هیأت حاکم بر آمریکا را شکست میدهد و عظمت را به این کشور بازمیگرداند. ترامپ هرگز تصور نمیکرد روزی فرا برسد که وی تبدیل به رئیسجمهور بزرگترین کشور در جهان شود. او تنها رئیسجمهوری در آمریکاست که در ارتش خدمت نکرد و هیچ پست دولتی نداشت و با زیبارویان در برجهای گرانقیمت همزیستی کرد و با هواپیمای بوئینگ غولپیکرش میان پایتختهای جهان در جستوجوی ثروت و زنان زیبا، سفر کرد. آیا ترامپ ما را به یاد برخی رهبران و شیوخ عرب نمیاندازد؟ پس چرا برخی از ما یا بیشترمان این همه از او متنفریم؟ کسی که از ترامپ متنفر است نه فقرا و به حاشیه راندهها عرب هستند بلکه حاکمان ثروتمندی هستند که وی تهدیدشان کرد باید به دلیل حمایت از آنها در گذشته و حال جزیه بدهند و تهدیدشان کرد در دادگاههای آمریکایی به اتهام دست داشتنشان در تروریسم و ارائه کمک مستقیم یا غیرمستقیم به مهاجمان برج تجارت جهانی آمریکا در یازدهم سپتامبر سال 2011، محاکمهشان میکند؛ همین حاکمان بودند که ما و ملتهایشان را به حالت فلاکتباری که منطقه در آن بهسر میبرد رساندند و ثروتهای کشورهایشان را در جنگهای بیهوده با انگیزههای انتقامجویانه شخصی هدر دادند. این مرد هرگز از اعراب و مسلمانان خوشش نمیآید؛ وی وعده داده است درهای کشورش را به روی مهاجران مسلمان میبندد و سفارت آمریکا را از تلآویو به قدس اشغالی به منظور راضی کردن یهودیها و اسرائیلیها منتقل میکند لیکن آیا افتخار دوست داشتن مردی مانند وی را داریم؟ آیا مستحق غیر از او هستیم آن هم در سایه حال شرمآورمان و اوضاع تاسفبارمان؛ به طوری که تبدیل به ابزارهایی در دست دیگران برای کشتن صدها هزار نفر از مردممان و نابودی سرزمینهایمان شدهایم؟ آیا بیشتر این حکومتها جز دادن میلیاردها دلار برای چند پاره کردن کشورشان و غرق کردن آن در این هرج و مرج خونین، کاری کردند؟ بیشتر اعضای دموکرات کنگره و همچنین شمار زیادی از هنرمندان و حقوقدانان و نخبگان فرهنگی مراسم تحلیف را تحریم کردند و در برابر کاخ سفید شمار زیادی تظاهرات کردند لیکن هیلاری کلینتون که با او رقابت کرد در کنار رؤسایجمهور سابق مانند بیل کلینتون، جورج بوش پسر و جیمی کارتر و نیز باراک اوباما، در صندلیهای نخست بود. اینها سنتهای رسمی آمریکایی است اما آنچه در اتاقهای بسته هیأت حاکمه آمریکا رخ میدهد در صورتی که رئیسجمهور جدید بخواهد از متنهای سیاسیاش خارج شود، چیز دیگری است. ترامپ در دوران کاندیداتوریاش هرگز علاقهاش به ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه را پنهان نکرد و اگر روایت آمریکایی درست باشد که میگوید سازمان اطلاعات روسیه همان طرفی بود که نامههای الکترونیکی کلینتون، کاندیدای دموکراتها را به بیرون درز داد و این نامهها نقش مهمی در شکست وی بازی کرد، درست باشد، بنابراین رئیسجمهور روسیه مستحق این علاقه از جانب دوست جدیدش است. این یک قرارداد سیاسی توسط مردی است که به قراردادهای تجاری «معتاد» شده است. اگر دوستان ترامپ در میان رهبران کم هستند اما دشمنان جهانیاش بسیار زیادند. وی در ارزش اتحادیه اروپا تردید کرد، پیمان ناتو را مسخره کرد، پس از پیروزیاش چین را با نخستین مکالمه تلفنی با رهبر جزیره تایوان به چالش کشاند، همچنین به لغو تحریمهای اقتصادی علیه روسیه اشاره کرد و وعده داد دیوار بزرگ مکزیک را در مرزهای آمریکا بسازد و وعده داد 11 میلیون پناهنده غیرقانونی را اخراج و توافق هستهای با ایران را لغو میکند، یعنی اینکه وی موفق شد هم با عربها و هم با ایران دشمنی بورزد، آیا زیرکی سیاسی بهتر از این وجود دارد؟ ترامپ تاجر باقی میماند و همه چیز را از چشم سود و زیان میبیند و قراردادها سنت زندگیاش است. ثروت و ثروت و باز هم ثروت باور وی است که بر رفتارها، سیاستها و رابطههایش حاکم خواهد بود به همین دلیل تعجب نمیکنیم اگر ترامپ کاخ سفید را به بنگاه املاک تبدیل کند. در زمانه این مرد هیچ چیز بعید نیست. هرگز شگفتزده نمیشویم اگر نخستین تصمیمی که ترامپ اتخاذ میکند در حالی که او متخصص در امور ساختوساز و املاک است، این باشد که سفارت آمریکا را به قطعه زمینی که به نام این سفارت در قدس اشغالی رزرو شده منتقل کند و چرا که نه! آیا از عربها و مسلمانان و واکنش آنها میترسد؟ هرگز.