دکتر موسی نجفی: امام خمینی(ره) در 2 دهه قبل از وقایع انقلاب و قیام 15 خرداد- در سنوات اولیه دهه 20- در کتاب کشف اسرار، به نقد غرب و غربگرایان و جریان سکولار پرداخته و ابعاد گفته شده قبلی را در موضوعها عناوین مختلف بازگو کرده است. به یک نمونه از این موارد که در یکی از بخشهای کتاب به نام یک نظر به زندگی پرآشوب اروپا توجه شده است، نظری اجمالی میاندازیم:
اگر کسی بگوید اروپاییان قانونهای اسلام را عمل کردند و به اینجا رسیدند، اروپاییان به کجا رسیدند؟ آیا اروپای امروز را که مشتی بیخرد آرزوی آن را میبرند، باید جزو ملل متمدنه بهشمار آورد؟ اروپایی که جز خونخوارگی و آدمکشی و کشورسوزی مرامی ندارند و جز زندگی ننگین سرتاسر آشوب و هوسرانیهای خانمانسوز، منظوری در پیش او نیست، با قانون اسلام که کانون عدالت و دادگری است چه کار؟ اروپایی که میلیونها همجنس خود را در زیر تانکها و آتش توپخانهها به دیار نیستی فرستاده، و میفرستد، باز او را از نوع بشر میدانید و برای او حسرت میبرید؟ اروپایی که صدها هزار تن بمب در شهرهای همکیشان خود ریخته و ریشه حیات زنهای مظلوم و کودکان خردسال را از بیخ و بن کنده، باز نام او را در طومار انسانی میآورید؟ کجا قانون اسلام در اروپا گذاشته؟ آنچه در اروپا است سرتاسر بیدادگریها و آدمدریهاست که اسلام از آن بیزار است؛ آنچه در اروپا است، دیکتاتوریها و سرخوریهاست که قانون عدالت از آن برکنار است. کشورگشاییهای هیتلری از قانون خرد بیرون است و بشر باید یک دل و یک جهت این مغزهای پر از آشوب فتنه جو را با مشت آهنین خرد کند تا جهان به آرامش خود بازگردد. اگر تمدن اسلام در اروپا رفته بود، این فتنهها و آشوبهای وحشیانه که درندگان نیز از آن بیزارند، در آنجا پیدا نمیشد. اروپا به کجا رسیده تا ما قانون او را با قانون خود تطبیق کنیم؟ زندگی امروز اروپا از بدترین زندگیهاست که با هیچ قانونی آن را نمیتوان وفق داد. لکن شما بیچارههای ضعیفالعقل یکسره خود را در مقابل آنها باخته، بهطوری که قانون خرد را نیز فراموش کردید و آنچه اروپایی کند، خوب و میزان تمدن را همان میدانید و این از بزرگترین خطاهای شما است. در چندین قرن، ممالک بزرگ اسلامی با عملی شدن نیمه قانون اسلامی، بهترین کشورها را تشکیل و بالاترین تمدنها را به جهان نشان دادند. خوب است دست کم کتاب گوستاولوبون و کتاب تاریخ تمدن اسلام را ببینید؛ با آنکه در آن کتابها نیز از تمدن اسلام خبری نیست مگر به قدر فهم مصنف آنها که خیلی ناقصتر از آن است که تمدن اسلام را بفهمند. آنها و مانند آنها از تمدن اسلام، طاقهای نقاشی و ظروف چینی و بناهای مرتفع و پردههای قیمتی را فقط میفهمند؛ با آنکه اینها و صدها مانند اینها در تمدن اسلام جزء حساب نمیآید.
نقد غرب در آثار و اندیشههای مصلح اسلامی آیتالله شیخمحمدحسین کاشفالغطاء
از دیگر متون تاریخی که در چند دهه بعد از مشروطه و سنواتی قبل از 15 خرداد و بیشتر در خلال سالیان قیام ملی نفت ایران، نه در ایران بلکه در عراق در سطح مرجعیت و اجتهاد به نقد غرب بهطور عمیق و گسترده پرداخته، نوشتهها، و آثار مصلح بزرگ آیتالله شیخ محمدحسین آلکاشفالغطاء است. نوشتههای این شخصیت برجسته، نهتنها بهخاطر نویسنده پرارج شیعه مذهبش در ایران و همه دنیای شیعه پراهمیت و طرف توجه واقع میشد، بلکه همچنین به جهت آنکه در این نوشتهها مطالبی درباره قومیت و سرنوشت ملل عربی عنوان میشد، حوزهای فراگیر و مخاطبانی در سایر بلاد اسلامی و عربی داشت. مساله صهیونیسم، خطر آمریکا و انگلیس و بهطور کلی مادیت و استعمار غرب، و مادیت و الحاد کمونیسم و دردها و زخمهای عمده جهان اسلام، مطالب و موضوعاتی نبود که از چشم تیزبین و ذهن نقاد و قلم موشکاف کاشفالغطاء پنهان بماند. بهنظر میرسد اندیشههای مرحوم کاشفالغطاء ادامه همان جریان و گرایش مذهبی نقاد غرب حوزه نجف باشد که موارد و نمونههایش را در مجلهها و آثاری چون «درهالنجف» و «النجف» متذکر شدیم. نوع منطق و نحوه استدلال، اصول و اهداف و آرمانهای بیان شده از سوی کاشفالغطاء، با آثار مشابه ایرانی آن در مشروطه و آثار دیگری همچون نوشتههای امام خمینی(ره)، سنخیت تام و تمام دارد و این، ادامه تفکر دینی ضد سکولار و ضدغرب در دهههای بعد است. در اینجا مناسب است چند نمونه از نقادیها و دقتهای مرحوم آیتالله کاشفالغطاء را ذکر کنیم.
ادامه دارد
منبع: کتاب مشروطهشناسی، نشر آرما