محمدصادق حاجصمدی: چندی پیش شبکه «منوتو» نمایشی از زندگی فرح دیبا را تحت عنوان مستندی با نام شهبانو به نمایش گذاشت که یکی از نکات بارز آن روایت عشق میان شاه پهلوی و فرح دیبا بود. در نظر بگیرید یک فردی همچنان زنده است و بسیاری از کسانی که از او سن بیشتری دارند هم همچنان زندهاند. کسانی که از نزدیک در جریان زندگی خصوصی شاه و فرح بودهاند نیز حضور دارند و پدران و مادران ما هم شاهدان عینی آنچه در دوران پهلوی رخ داده بود هستند؛ با این حال یک نمایش تلویزیونی موضوعی را که هیچ نکته پنهانی از آن وجود ندارد و حتی شهادت اعضای دورتر خانواده شاهی و مستندات بسیار آن را انکار میکند، تغییر میدهد، به شکلی که برخی از ناگفتههای فرح دیبا صحبت میکنند و محبت لیلی و مجنون پهلوی را میستایند! و واقعیتی که کمتر از 50 سال پیش رخ داده، به دلیل بیسلیقگی و خوابآلودگی رسانههای جمعی و آموزش عمومی از یاد مردم رفته و نسخه جعلیاش در یک فیلم 2 ساعته جایگزین آن شده است. اینکه برخی حافظهها چقدر ممکن است فراموشکار باشد نکته قابل انکاری نیست اما اینکه چگونه کار به جایی میرسد که چهره یک زن پاکدامن و وفادار به همسر و میهن از ملکهای فراری که مادرش شهادت به فساد او میدهد در ذهن عدهای شکل میگیرد، موجب شد برخی رسانهها به صرافت انتشار خاطرات و مستندات مربوط بیفتند که کار پسندیدهای بود اما در همین حین اتفاقی بهتآور در صداوسیمای جمهوری اسلامی رخ میدهد. اتفاقی که دلسوزان را بر آن داشت تا بهجای بازگویی وقایع قبل از انقلاب، به نشر و تبیین مجدد رخدادهای چند سال اخیر بپردازند تا مبادا بلایی که بر سر تاریخ پهلوی آمده انقلاب اسلامی را نیز دستخوش تحریف کند. آقای هاشمیرفسنجانی در استخر کوشک باقی مانده از دوران طاغوت دچار سکته قلبی میشود و پس از سالها فعالیت در کلیدیترین مناصب حکومتی دار فانی را وداع میگوید. طبیعی است با درگذشت چنین شخصیتی صداوسیما که بهجای تولید محتوا مترصد بازپخش برنامههای آرشیوی و مناسبتی است، اقدام به پخش ویژهبرنامههایی به همین مناسبت کرده و سخنرانیهای آقای هاشمی را با گزینشی در جهت تکریم مرحوم هاشمی پخش کند.
اما صداوسیما در تبیین نقش آقای هاشمی و شخصیتی که از وی ارائه میکند دچار چنان چرخش قابل توجهی است که دوستان را به تحیر و دشمنان را به خنده وامیدارد. تا جایی که ظریفی به کنایه میگفت بیبیسی که به تحریف تاریخ و نمایش گزارشهای جهتدار معروف است برنامههای خودش را تعطیل کرده و همان ویژهبرنامههای صداوسیما را پخش میکند!
شاید برخی پاسخ دهند صداوسیما در تکریم هاشمی از در بزرگواری وارد شد اما باید توجه کرد که «تکریم» و «تقدیس» 2 مقوله متفاوتند. «تکریم» مرحوم هاشمیرفسنجانی بهواسطه خدمتش در انقلاب و بعد از آن ایرادی ندارد اما «تقدیس» چهرهای که در 2 دهه اخیر خطاهای جبرانناپذیری مرتکب شده، قطعا خطاست.
کمتر از 2 هفته پیش از فوت آقای هاشمی تلویزیون در برنامههای مناسبتی سالگرد نهم دی طبعا عمده مسؤولیت فتنه 88 را چنان که باید و شاید بر گردن آقای هاشمی و متوجه همسر و فرزندان ایشان تعریف میکند. با این حال، زمینهسازی شبهه در انتخابات 88 از ماهها قبل، نامه معروف و نماز جمعه کذا، در کنار سخنان پیش از انتخابات عفت مرعشی و حضور فائزه هاشمی که فرموده بودند برای خوردن ساندویچ به میدان انقلاب رفته بود و کاملا تصادفی برای آشوبگران سخنرانی کرده بود در کنار فعالیتهای مهدی هاشمی ندیده گرفته میشود و رسانه ملی که بناست مستدلترین و قابل اعتمادترین تریبون کشور باشد آقای هاشمی را بهعنوان یکی از فرونشانندگان فتنه معرفی میکند!
در حقیقت به بهانه اینکه آقای هاشمی دیگر در قید حیات نیست و آنچه ماحصل فعالیتهای ایشان است حالا در معرض دادگاه عدل الهی قرار دارد و از سوی دیگر این شخصیت از بازی سیاست در ایران خارج شده، چنان قلبی در بازگویی وقایع دوران ایشان در حال انجام است که بهشکل نگرانکنندهای نشان میدهد اولویت بهجای پرداختن به حقایق دورتر مربوط به دوران پهلوی و ربودن ابزار تغییر آن توسط امثال من و تو، جلوگیری از تحریف ماوقع سالهای نه چندان دور بویژه مساله فتنه است!
بدیهی است اگر قرار باشد از آقای هاشمی پس از این صحبت شود همانطور که نمیتوان خدمات ایشان را پیش و پس از انقلاب ندیده گرفت اما همچنان نمیتوان نقش آقای هاشمی را در بسیاری موارد بعد از انقلاب و بویژه حوادث و وقایع دهه 70 و 80 نادیده گرفت، چرا که ثمره این سیاست در رابطه با کسی که بدون شک در تمام وقایع پس از انقلاب نقشی کلیدی داشته و بیت او همواره محل رفتوآمد و منظور جناحهای مختلف سیاسی بوده و فرزندانش بیپروا در امور جاری دخالتهای فراوان داشتهاند کار را به جایی میکشاند که 10 سال بعد باید هزینهای سنگین برای شستوشوی واگویههای رسانههایی مثل بیبیسی و منوتو از ضمیر نسل بعدی و حتی نسل حاضر پرداخت کرد. خصوصا که سهمخواهی از انقلاب و تبرج به سابقه در انقلاب در میان برخی اطرافیان ایشان به وضوح نمایان است و نمیشود اشرافیت اینچنینی را به حال خود رها کرد تا با تشرف به ثروت و سبقت به سهمخواهی بیشتر از انقلاب وانهاد.