printlogo


کد خبر: 170958تاریخ: 1395/11/6 00:00
افول مطلق یا بازسازمانی؟
دموکراسی‌بازی آمریکایی

مجتبی اصغری: «دموکراسی» به معنای حکومت مردم بر مردم، از مهم‌ترین ارزش‌های «آمریکایی» است که به قول خود آمریکایی‌ها برپاداری آن در جهان برعهده آنها قرار گرفته است! ایالات متحده با اتکا بر ساختار سیاسی خود، از دوران ابرقدرتی تاکنون که در سراشیبی افول قدرت با بحران ساختاری دست و پنجه نرم می‌کند، به حکومت‌های جوامع بسیاری با همین عنوان تاخته است. مهم‌ترین برچسبی که آمریکایی‌ها را در امر مهم دخالت در نظامات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سایر جوامع یاری می‌کرد، تمسک به ارزش‌هایی بود که از بعد پیروزی در جنگ دوم جهانی تحت عنوان «نظم نوین» با زور اسلحه و رد چکمه هم که شده به سایرین تحمیل شد. پس به قول ما ایرانی‌ها «دموکراسی» برای آمریکا اینقدر مهم است که برای حفظ آن مطابق تعاریف و اصول متغیر خود در قاره‌ها و کشورهای مختلف «خون» داده‌اند و «خون» ریخته‌اند!
  رؤیای نخ‌نمای آمریکایی!
دموکراسی چارچوبی است که بر مبنای انتخابات به فرد یا افرادی این اجازه را می‌دهد که ساختار «قدرت» را برپا کنند. پس اکنون که گروهی نسبتا قابل توجه از شهروندان ایالات متحده با تابلوهای مختلف پس از برگزاری انتخابات، به رئیس‌جمهور منتخب این کشور حمله می‌کنند، در حقیقت به «ساختار قدرت» و «ارزش‌های بنیادین» آمریکای متحد و صاحب قدرت حمله کرده‌اند، چرا که تضعیف ساختار قدرت برآمده از دموکراسی، در حقیقت خدشه وارد کردن به «حاکمیت» و به دنبال آن سایر ارزش‌ها از جمله «آزادی» و «امنیت» است.
«جین شارپ» تئوریسین و فیلسوف بزرگ آمریکایی که سال‌هاست برای برپایی دموکراسی مطابق استانداردهای چندگانه ایالات متحده در سایر کشورهای هدف، راهکارهای مبارزه نرم یا «خشونت پرهیز» به قول خودش و «یک مقدار خشن» به تعبیر ما را دیکته می‌کند، احتمالا امروز از آنچه آمریکا گرفتارش شده حسابی سردرگم است. تقریبا تمام آنچه وی در کتاب‌هایش درباره حرکت مردم برای ایجاد تغییر ساختار قدرت از «دیکتاتوری» به «دموکراسی» به رشته تحریر درآورد امروز در آمریکا روی پرده رفته است! با این تفاوت که همانطور که آمریکایی‌ها دموکراسی را طبق دیپلماسی چندگانه پردروغ خود تحلیل کرده و در هر کجا که حاکمان را نمی‌پسندیدند «ترور» می‌کردند، در آمریکای امروز نیز فرد برآمده از «انتخابات» هدف قرار گرفته است. به این ترتیب ساختار قدرت قوه مجریه آمریکا با سر باز زدن مردم از پذیرش قدرت ترامپ، مطابق با نسخه عالی جین شارپ، تضعیف شده و دست کم در اوقاتی آنارشیسم و بی‌نظمی جایگزین دموکراسی شده است.
  همه بازیگران صحنه
قیام علیه ترامپ رسما توسط این گروه‌ها حمایت می‌شود:
1- سمن‌های تحت مدیریت جورج سوروس
2- سلبریتی‌های هالیوودی که همچون موم همواره در دست مدیران برنامه دیپلماسی عمومی آمریکا بوده‌اند
3- جنبش‌های زنانه مشهور به «صورتی» و «نارنجی» دیوید راکفلر
4- سیاهان و رنگین‌پوستان و اقلیت‌های جنسی
5- مسلمانان ملتزم به «اسلام آمریکایی»
6- دستگاه پاپی تحت سلطه لیبرال ـ سرمایه‌داری همراه با آتئیست‌های بی‌خدا!
لیست آشنایی است، نه؟ آشناست چون در همه شورش‌هایی که از دهه‌های پایانی قرن بیستم تاکنون به نام «انقلاب‌های رنگی دموکراسی‌خواه» در جای جای جهان با مدیریت آمریکایی‌ها رخ داده از یک جزوه مشترک استفاده شده است! اما این‌بار یاغیان دموکراسی آمریکایی دست بانیان انقلاب‌های خشونت‌پرهیز جین شارپی را در خاک ایالات نه چندان متحده فشرده‌اند! در حقیقت تمام ابزارهایی که آمریکا در جای جای جهان برای ضربه زدن به حکومت‌های مردمی با تزریق پول و اعزام مدیران میانی و تغذیه و حمایت سیاسی از بیرون آفرید، اکنون در قیام علیه ترامپ مشارکت دارند. اما چرا آمریکا دچار چنین وضعیتی شده است؟
امتیازگیری از ترامپ؟
الف- احتمال دارد این لشکرکشی بزرگ، بزودی تحت تاثیر قوه عاقله آمریکا به پایان برسد، چرا که هدف از آن «امتیازگیری» از گزینه‌ای است که دوست دارد قواعد بازی قدرت را تغییر دهد و به آنچه خود تشخیص می‌دهد عمل کند! درگیری اصلی نیز ظاهرا در شورای روابط خارجی آمریکا شکل گرفته است. جایی که سوروس و راکفلر و سایر قدرت‌های اقتصادی و سیاسی، دهه‌ها تصمیم‌سازی پیرامون نوع روابط ایالات متحده را عهده‌دار بوده‌اند. کما اینکه اغلب انقلاب‌های مخملی و کودتاها (فارغ از موفقیت یا عدم موفقیت در فاز اجرایی) نیز در کشورهای مختلف جهان توسط سوروس و راکفلر زمانی به راه افتاد که فضا برای ایجاد تغییر در «سیاست خارجی» فراهم شده بود و منافع آمریکا در خاک کشور هدف به خطر افتاده بود. کافی است «ترامپ» بترسد و پیام انعطاف‌پذیری و فرمانبری کابینه را صادر کند. فشارها به سرعت پایان خواهد پذیرفت و دوره «آشتی ملی» با نمایش هالیوودی آغاز خواهد شد.
به‌روزرسانی دموکراسی؟
ب- گمانه‌ای دیگر حاکی از آن است که روی کار آمدن گزینه‌ای همچون «ترامپ» که بنا بر برخی اقوال صرفا برای ایجاد جذابیت و هیجان سیاسی در کنار مورد قدیمی و از مد رفته و تجربه شده‌ای همچون «هیلاری کلینتون» قرار داده شده بود، آسیب‌پذیری دموکراسی ممتاز آمریکایی را نمایان کرده است. به همین علت هیات حاکمه پشت صحنه تصمیم گرفته برای جلوگیری از چنین غافلگیری‌هایی در آینده، تغییری در قوانین انتخاباتی و برخی ضمائم متناظر بر چارچوب کنترل افکار عمومی ایجاد کند. اما برای ایجاد تغییر در دوره‌ای که مردم حقیقتا رای خوبی نثار ترامپ در انتخابات کرده‌اند، نیاز به ریزش بخشی از آرا و تغییر افکار عامه است. با این احتساب می‌توان چنین نتیجه گرفت که حمله به ساختار قدرت ترامپ با هدف «تضعیف» او نوعی تلاش برای نظم‌آفرینی از مسیر بی‌نظمی است. هیات حاکمه آمریکا رای به «ترامپ» را نماد رشد آنارشیسم و افول رویای آمریکایی می‌داند و بر همین اساس می‌کوشد از حجم بی‌نظمی با فشار بر کانون قدرت آن بکاهد تا این روند به تصمیم‌سازی‌های خطرناک‌تر همچون آنچه در ماجرای «بریگزیت» در انگلیس رخ داد، نینجامد.
کنترل آنارشیسم از درون؟
پ- احتمال دیگر مبتنی بر این واقعیت است که جامعه آمریکایی یکپارچگی و انسجام ملی خود را به دنبال برخی اختلافات عمیق و ادامه‌دار درونی از دست داده است. تبعیض نژادی روزافزون و جنبش بیداری سیاهان پس از آنکه به بروز درگیری رسمی در چند ایالت با حاکمیت منجر شد یا نارضایتی زنان از اختلاف و تبعیض که حتی بروز و ظهور مشهودی در مراسم اسکار سال قبل داشت و از همه مهم‌تر «اختلاف طبقاتی» ناشی از چند دهه برتری «یک درصدی‌های ثروتمند» بر 99 درصد جامعه که زیر فشار سیاست‌های سرمایه‌سالارانه هر روز فقیرتر می‌شوند، ساختار سیاسی آمریکای متحد را تضعیف کرده است. بروز یک نمایش اعتراض همه‌جانبه در برابر «فردی واحد» می‌تواند انرژی منفی ذخیره شده در طبقات و گروه‌های اجتماعی مختلف را در میانه بروز درگیری‌های کنترل شده، تخلیه کند. در حقیقت می‌توان چنین تصور کرد که سیستم آمریکا مفصل‌های خود را منعطف کرده تا هیجانات در مسیر معین و مشخص بروز و ظهور یابد. احتمال می‌رود در پایان فوران این آتشفشان آزمایشگاهی، تعاریف جدید از حقوق و مزایای شهروندی در آمریکا از مسیر قانونی در قالب بسته‌های حاکمیتی ارائه شود تا همه با رضایت نسبی از آزمایشگاه ارتقای دموکراسی آمریکایی خارج شوند و تاریخ دوام سیستم نیز در کشاکش عرضه مدل‌های جدید و به روز‌رسانی شده در مسیر افول قدرت، اندکی افزایش یابد.
پشت پرده هر چه باشد دست‌کم در دوره بروز و ظهور اختلافات داخلی، سیاست خارجی آمریکا تضعیف خواهد شد و این روند به نفع کشورهای مستقل همچون ایران است. چه ترامپ «گورباچف» آمریکا باشد و چه ابزاری برای ایجاد نظم و یکپارچگی جدید، در هر صورت بازی هر روز جذاب‌تر از دیروز می‌شود و به نظر می‌رسد در میانه این درگیری‌های درونی، زهر آمریکا کمتر در جام کشورهای مستقل نفوذ خواهد کرد.


Page Generated in 0/0059 sec