پوریا دارابیان: حسین شهابی که نخستین اثرش یعنی فیلم «روز روشن» توانسته بود نظر اغلب منتقدان را به خود جلب کند در آخرین ساختهاش با عنوان «آزاد به قید شرط» در ادامه مسیر فیلمسازیاش همانند 3 اثر پیشین خویش سراغ ساخت فیلمی با قصهای رئال و با بنمایه مشکلات و مصائب اجتماعی رفته است. «آزاد به قید شرط» روایتگر داستان زندگی «کیوان کمالی» است که به دلیل یک اشتباه، 10 سال از عمر خود را در زندان سپری کرده و اکنون در حالی که به قید شرطی یک ساله برای دوری از ارتکاب به خطا، از زندان رهایی یافته است؛ باید با مشکلات خانوادگی متعددی که برجا مانده از دوران حبس وی است، دست و پنجه نرم کند. شهابی در این اثرش تلاش کرده در خلال روایت قصه کیوان کمالی، مسائل اجتماعی مانند رانت و تبعیض در سطح کلان، عدم حمایت از کالای داخلی، نقص قوانین در مجازات متنفذان، نقش خانواده در تربیت فرزندان، عاقبت اعتماد بیجا و... را به نمایش درآورد. همین موضوع نیز در نهایت به پاشنه آشیل فیلم بدل شده به نحوی که این اثر نه تنها نمیتواند به تمام موضوعات مد نظرش بپردازد که حتی در بیان درست و دقیق یکی از آنان نیز ناموفق مینماید. البته دلیل بروز چنین اتفاقی کاملاً مشخص بوده و ریشه در این دارد که یک فیلم سینمایی (حتی با مدت زمانی در حدود 120 دقیقه) هرگز بستر مناسبی برای پرداختن به این حجم از معضلات اجتماعی نبوده و همین امر نیز موجب آن شده در مجموع در «آزاد به قید شرط» با اثری شلخته و بدون منطق طرف باشیم که تنها تلاش دارد به صورت بیانیهوار پیامهای خود را به گوش مخاطبش برساند؛ اتفاقی که آن قدر در جای جای اثر تکرار میشود که نه تنها موجب خستگی و کسالت مخاطب میشود بلکه از جایی به بعد حالت هجو به خود گرفته و در برابر این همه زیادهگویی، مخاطب را به خنده وا میدارد! در مجموع میتوان گفت آخرین اثر حسین شهابی، فیلمی سطحی، کمکشش و بدون هیچگونه خلاقیتی است که البته بسیار پرمدعا مینماید و سعی دارد با صدور گاه و بیگاه بیانیههای انتقادیِ بزرگتر از دهان خویش، اثرش را مهم جلوه دهد! اثری که هر چه باشد رنگ و بویی از هنر در آن دیده نمیشود.