محمدرضا کردلو: همه چیز از یک توهم شروع میشود؛ توهم مصادره آوینی و تلاش برای پایان دادن به این مصادره و ارائه تصویری واقعیتر (البته از نظر کارگردان). تصویری که تا پیش از این ارائه نشده است. ادعای فیلم این است که تصویر واقعی از آوینی با تلاش عدهای سالها در محاق بوده و قرار است این فیلم کارستان کند و پدر مصادرهچیها را دربیاورد. اسم فیلم هم برای این ادعا با مسما است و البته متناقض؛ «انحصار ورثه» کارگردان با ادعای نشان دادن آوینی واقعی، با نمایش بخشی و کاریکاتوری از سیدشهیدان اهل قلم، آوینی را تحریف کرده است. اگرچه نشان دادن بخشهای غیرتکراری و ایام نوجوانی و جوانی آوینی برای یک پرتره در این سطح قابل توجه و قابل تحسین است اما به چه قیمتی؟! آیا غلبه این فضا و توجه نکردن تام به تغییرات آوینی قابل قبول است؟! بخش مهمی از مستند را گفتوگو تشکیل میدهد. حضور و غیبت آدمهایی که با آوینی نبودهاند و بودهاند بسیار مهم است. در یک مستند 70 دقیقهای یک روایت ناقص هم برای تحریف کافی است. کافی است یک نفر از گفتوگوشوندهها دروغ بگویند یا نمایش بازی کنند یا هر راستی را نگویند یا با حرف راست بازی کنند، به خاطر همین استفاده از آدمهای گفتوگو هم مهم است. صادق زیباکلام که یکبار پشت تریبون در دانشگاه به صراحت تمام «همه آوینی» را زیر سوال برده است چگونه مرجع قابل اعتمادی برای شمردن تمایزهای آوینی با دیگر افراد موسوم به حزباللهی است. چرا از نادر طالبزاده، رضا برجی، میرشکاک، شهریارزرشناس و تنی چند از معاصرین و مجاورین آوینی در گفتوگوها خبری نیست؟ آوینی در کنار چه کسانی شهید میشود؟ چرا از آنها خبری نیست؟ پاسخ روشن است. به خاطر اینکه این گفتوگوها در قرائتی که شعبانی از آوینی دارد که قرائتی کانالیزه و خانوادگی از سید مرتضی است، کارکردی ندارد.آخرین نوشتههای آوینی در مطبوعاتی منتشر شدهاند (صبح و کیهان) که صاحبان آن مطبوعات در «انحصار ورثه» کسانیاند که آوینی با آنها مرز و خطکشی داشته و آنها به هیچ وجه توانایی درک آوینی را نداشتهاند و در عوض، «زم» رفیق گرمابه و گلستان محمد هاشمی (رئیس وقت سازمان صداوسیما) که آوینی را در ممنوعالتصویر و ممنوعالصدا و کلاً ممنوع کرده بود، فرشته نجات معرفی شده است که همیشه آوینی با او درددل میکرده است.