محمدرضا کردلو: «ایدز» و آثار اجتماعی آن و اینکه این ویروس لعنتی از کجا وارد ایران شده است پیرنگ اصلی «پشت دیوار سکوت» است. موضوعی بشدت استراتژیک و همچنین دراماتیک اما فیلم نتوانسته یک اثر دراماتیک و در مرحله استراتژیک باشد. اشاره به «فابیوس» یکی از عاملان ورود خونهای آلوده به ایران در یک اثر سینمایی اشارهای قابل اعتناست اما ریتم کند فیلم اجازه شکل گرفتن داستان را نمیدهد. اساسا به نظر نمیرسد داستانی هم وجود داشته باشد. «پشت دیوار سکوت» چندمین فیلم جشنواره امسال است که نقش اول آن از عالم واقعیت دور میشود و در مجاز سیر میکند. روایتهای مجازی به دلیل طرح قصههای موازی، نیمبند و ناقص کمکی به پیشرفت فیلم نمیکند. اشارههایی که به رمانها و فیلمهای کلاسیک هم میشود کارکردی ندارد. پدر در عالم واقع وجود ندارد اما هوشمندترین مخاطب هم این موضوع را تا دقایق پایانی متوجه نمیشود. «پشت دیوار سکوت» میتوانست یک مستند موفق در حوزه ایدز باشد اما در قدوقواره یک فیلم سینمایی نیست. در این بین حتما مستند «چند قطره خون» به مراتب تاثیرگذارتر، دقیقتر، کاربردیتر و صریحتر از فیلم جوزانی است. آخرین فیلم جعفریجوزانی ایدز را به بهانهای برای بیان نقدهای اجتماعی و سیاسی تبدیل کرده است که بشدت نقدهای درست و دقیقی است اما جایش فیلمی نیست که موضوع محوری آن ایدز است. او در بسیاری از سکانسها نقد اجتماعی را به صریحترین شیوه در اولویت قرار داده است در حالی که هنوز قصه محوری فیلم هم شکل نگرفته است تا در دل آن بتوان به نقد اجتماعی هم پرداخت. این موضوع در قسمتی از فیلم که بهزاد فراهانی در نقش مدیر به بیان برخی نقدها میپردازد به اوج رسیده است. در صحنه مجادله میان «ستاره»(سحرجوزانی) با یک سرنگ خونآلود، فیلم تلاش دارد این نقد اجتماعی را با اشاره و اعتراض به «فیلم گرفتن مردم از این مجادله» نشان دهد اما این صحنهها هم در حد پیامهایی گلدرشت باقی میمانند و درنمیآیند. حتی در سکانس مربوط به فوت شخصیت شعله، نقدها و اعتراضات ستاره، سینمایی نمیشود و دیالوگها حسی تراژیک را منتقل نمیکند. «پشت دیوار سکوت» مجموعهای از دغدغههای اجتماعی فیلمساز است که متاسفانه به قصه و شخصیت تبدیل نشدهاند و بنابراین برای مخاطب هم اهمیتی پیدا نمیکنند.