رضا کردلو: «سد معبر» محسن قرایی با سناریویی از سعید روستایی روایتی از انواع روابط میان آدمهای شهر است. عامل انضباط شهری و دستفروشها، پدر و پسر، روابط زناشویی و... همه این روابط با عصبیت همراه است. در ابتدا عامل این عصبیت ساختار «اداره سدمعبر» و انضباط شهری است که به جان مردم میافتد و بساطشان را جمع میکند. البته با خشونتی اغراقآمیز و بدون میان آوردن صحبتی از چرایی این همه خشونت. گویی هیچ منطقی پشت رفتارهای عاملان سدمعبر نیست و تنها «ساختار» است که آنها را مجبور به خشونت میکند. نگاه تکبعدی نسبت به ساختار و فرد در جامعهشناسی سالهاست به عنوان سنتی کهنه مورد نقد است اما در «سد معبر» شاهد سیری از افراط در معرفی ساختار به عنوان عامل خشونت و در بخش دوم شاهد نمایشی از یک فرد «سراسر مقصر» هستیم. «سد معبر» که در قسمت ابتدایی فیلم از همه نمادهای ساختاری به عنوان عامل مشکلزا استفاده میکند اما از میانه فیلم به سمت معرفی فرد (عاملیت) به عنوان عامل عصبیت و مشکل میرود. تا جایی که در نمای پایانی دیالوگ منفی شخصیتی که از نظر مخاطب منفی است، فیلم را به تیتراژ وصل میکند. اگرچه نمایش برخی ارزشهای اخلاقی در بخشی از دیالوگهای فیلم وجود دارد اما صاحبان این ارزشهای اخلاقی مردم عادیاند نه ماموران دولتی. همسر قاسم (باران کوثری) به اینکه پولکهای خنچه عقد عروس و دامادها هم از پول حلال باشد حساس است. دستفروش نمیتواند حتی یک شب کیف و پول مردم را در خانه نگه دارد و عجله دارد آن را به صاحبانش برساند. اما ماموران شهرداری نه! آنها از ابتدا به دنبال بالا کشیدن پولهای بادآورده هستند؛ آن هم به این دلیل که «ساختار» راهی برای آنها نگذاشته است. در سکانس پایانی اما فرد و عاملیت خود این ماموران است که اجازه نمیدهد آنها راه درست را انتخاب کنند. قاسم (حامد بهداد) حتی به قسمی که خورده است وفادار نیست و همه چیز را فراموش میکند. این سیر اغراقآمیز از ساختار به عاملیت ترکیبی از افراط و تفریط در فیلمنامه سعید روستایی است که به مراتب ضعیفتر از «ابد و یک روز» است. اما با همه اینها قصه «سدمعبر» پرکشش است، فیلم مخاطب را خسته نمیکند. فیلمنامه سکوت ندارد و کمتر سکانس اضافه در فیلم وجود دارد. استفاده از صدا و ترکیبهای صوتی به حجم پر استرس فیلم کمک میکند. بازیها هم در حد قابل قبولی است و از سطح بازیهای موجود در عمده فیلمهای حاضر در جشنواره بالاتر است.