امیر استکی: رئیس محترم جمهور در روز ملی فناوری فضایی فرمودهاند «پیام برجام این است که در باقی مسائل، مذاکره یک راه خوب برای حل مشکلات است». در اینکه مذاکره یک راه برای حل مشکلات و چالشها است شکی نیست اما مهمتر از آن، چگونه رفعشدن مشکلات و درست حل شدن چالشهاست. در تاریخ معاصر کشور هستند لحظات و اتفاقاتی که همواره با نوعی حسرت و بر آمدن آه از نهاد از خاطر ما میگذرند، مثلا قراردادهای ترکمانچای و امثال آن. در این قراردادها هم با مذاکره یک چالش و مساله حل شده است ولی همانطور که گفتیم لفظ خوب قبل از فعل حل شدن برای هیچکدام از آنها به کار برده نمیشود. به نظر میرسد «خوب حل شدن» در هر نوع مذاکرات حل مساله، از پیشفرضهای اساسی و بدیهی باشد و همین پیشفرض بودن چنین انتظاری از یک معاهده الزامآور بینالمللی برای کشور است که رئیسجمهور را وامیدارد همواره لفظ خوب را درباره برجام به کار ببندد. لفظی که شواهد و قرائن حاکی از آن است نمیشود از آن در توصیف برجام استفاده کرد. برجام وقتی میتوانست خوب به نظر برسد که زخم تحریمها و محدودیتهای اعمالشده ضد اقتصاد ما را به طور کامل میبست و حالا که این زخم هنوز به نوعی باز است پس مرور آنچه به بهای این معاهده از دست دادهایم و تعهداتی که پذیرفتهایم، این پیام روشن را به ما میدهد که پیام برجام این نیست که مذاکره راهحل خوبی برای حل مشکلات است. اما چرا برجام خوب نیست و چرا زخم تحریمها کماکان باز است و پیکره اقتصاد کشور را میرنجاند؟ برای نشان دادن این واقعیت ما نظر چند کارشناس اقتصادی و همچنین قسمتی از اظهارات رئیس بانک مرکزی درباره کانالهای ارزی کشور پس از برجام را نقل میکنیم که به روشنی به استخوانی که لای زخم تحریمهای به اصطلاح برچیده شده باقی گذاشته شده است، اشاره میکنند.
اول- به یقین ارزشمندترین و شاید واقعیترین دستاورد برجام، افزایش فروش نفت ایران است. همچنین به یقین بزرگترین ضعف پیوست اقتصادی برجام هم عدم امکان انتقال پول به شیوه معمول و عدم دسترسی مستقیم به داراییهای ارزی ناشی از فروش نفت است. در واقع تقریبا تنها راه نسبتا سریع موجود برای دسترسی به داراییهای ارزی از کانال پسابرجام- مگر موارد استثنایی- واردات کالاهای کاملا مصرفی و با نقدشوندگی بالاست. کالاهایی که از قضا خودکفایی نسبی در تولید آنها از مزیتهای استراتژیک ایران است، چنانکه در گزارش مکنزی تولید 92 درصد از نیاز کالاهای مصرفی در ایران به عنوان یک نقطه قوت مهم مورد اشاره است. به بیان دیگر کانال ارزی حاصل از برجام به نحوی ساختاردهی شده است که عملا به عنوان یک رقیب جدی برای صنایع خرد ایران بویژه پوشاک و قطعهسازان عمل میکند. این حقیقت تا حدودی یکی از علل رکود در بسیاری از صنایع مصرفی را توضیح میدهد.
دوم- ولیالله سیف، رئیس کل بانک مرکزی در گفتوگو با تسنیم، در پاسخ به این سوال که آیا درآمدهای حاصل از فروش نفت به صورت دلار وارد کشور میشود، گفت: با دلار نه ولی با ارزهای دیگر وارد کشور میکنیم. اصطلاح وارد شدن ارز به کشور اصطلاح درستی نیست. درآمدهای ارزیمان را در تجارت خارجیمان استفاده میکنیم. این درآمدها به حسابهای بانک مرکزی در خارج از کشور واریز میشود و ما از آنجا برای واردات پرداخت میکنیم. رئیس بانک مرکزی همچنین در برنامه نگاه یک اظهار کرد: «اصلا چرا باید ارز حاصل از فروش نفت را به کشور بیاوریم، بهتر است این درآمد ارزی در بانکهای اروپایی باشد و صرف کالاهای سرمایهای شود».
سوم- بعد از برجام به دلیل عدم رفع تحریمهای پولی و مالی، بانک مرکزی اقدام به ایجاد و گسترش یک ساختار کارگزاری بانکی با بانکهای درجه 2 و 3 اروپایی کرد. به این معنا که ایران نفت خود را میفروخت و پول آن را به حساب افتتاح شده نزد این بانکها واریز میکرد. با توجه به عدم امکان انتقال پول به حسابهای دیگر یا انجام عملیات عادی بانکی، روشی ارزی- ریالی برای استفاده از این درآمد دوباره بلوکه شده استفاده شد. به این معنا که متقاضی واردات اعم از خصوصی یا دولتی در تهران از طریق بانکهای عامل به بانک مرکزی ریال میدهد و بعد بانک مرکزی حوالهای ارزی به متقاضی واردات میدهد. این متقاضی به بانک اروپایی کارگزار مراجعه میکند و ارز را به ازای این حواله از حساب بانک مرکزی برداشت کرده و صرف واردات میکند. نام این روش طبعا السی به معنای معمول آن نیست و نوعی سیستم اولیه حوالهکرد محسوب میشود. گفته میشود امکان انتقال این حواله بین بانکهای کارگزار- و نه سایر بانکها یا شبکه بانکی- فراهم آمده است.
کمیته داراییهای خارجی وزارت خزانهداری آمریکا به شرطی به همکاری این بانکها با ایران رضایت داده است که ریسک عدم استفاده وزارتخانهها، سازمانها و نهادهای تحت تحریم آمریکا برعهده این بانکها باشد یعنی اگر این کمیته به نتیجه برسد در یکی از این انتقال وجوه درصدی اندک، دسترسی ارزی برای یکی از نهادها یا وزارتخانههای تحت تحریم آمریکا ایجاد میشود، بانک یادشده متعهد به پذیرش تنبیه و پرداخت جریمه به خزانهداری آمریکاست. این محدودیت به دلایل بسیار مهمترین محدودیت ذاتی این شبکه است. وقتی آن واردکننده به پشت کانتر بانک کارگزار میرود، بانک کارگزار از ترس جریمه آمریکا فوقالعاده احتیاط میکند. در واقع این بانکها به دلیل همین احتیاط تا حداکثر امکان میکوشند تنها برای واردات کالاهای کاملا مصرفی ارز آزاد کنند که مطمئن باشند یا بتوانند به خزانهداری آمریکا اطمینان دهند این ارز مصروف نهادهای تحریمی نخواهد شد.
به طریق اولی اگر مشتری ایرانی ارز را برای واردات کالا نخواهد این شبکه ابدا به او خدمات نخواهد داد. به عنوان مثال اگر هدف دریافت ارز برای مهار آبهای مرزی یا احیای دریاچه ارومیه یا حتی کنترل بازار ارز باشد ابدا از این شبکه نمیتوان استفاده کرد. این علت اصلی ناتوانی دولت در کنترل بازار ارز در ماههای اخیر است. به همین طریق در واردات کالاهای سرمایهای هم تا حد امکان ترجیح این شبکه آن است که همکاری نکند تا بار ریسک بازخواست آمریکا را از روی دوش خود بردارد. از طرف دیگر در بسیاری موارد دولت یا نهادهای دولتی در مواردی که بودجه ارزی دریافت میکنند (مثل همان مثالهای مهار آبهای مرزی یا احیای دریاچه ارومیه یا صدها مورد دیگر) با توجه به آنکه هیچ راهی مگر واردات کالا به ایران ندارند، برای آنکه زودتر به پولشان برسند، کالاهای کاملا مصرفی به ایران وارد میکنند تا نقدشوندگی بیشتری داشته باشد یعنی در هر دو سمت کانال ارادهای وسیع و پیگیر برای واردات کالاهای مصرفی و نه سرمایهای وجود دارد.
ریسکی که در این بند توضیح داده شد در واقع معنای همان کلمه احتیاط است که رئیسجمهور قبلتر به کار بردهاند. موضوع در واقع نه فقط احتیاط اخلاقی بلکه شبکهای پیچیده از حقایق حقوقی است.
آخر: همه اینها توضیح این پرسش مهم است که چرا با وجود ذخایر چند ده میلیارد دلاری کشور در بانکهای اروپایی هنوز برای تنظیم بازار ارز در داخل کشور مشکلات بزرگی پیش روی دولت قرار دارد و دولت با وجود اراده سیاسی رئیسجمهور و همچنین نیاز مبرم خود به آرامش اقتصادی کشور در روزهای قبل از انتخابات از مدیریت بازار ارز عاجز مانده است و اینکه چرا هنوز صرافیها کانالهای اصلی ورود دلارهای نفتی به کشورند و چرا هنوز چمدان جایگزین سیستم نقل و انتقالات بانکی برای تامین مالی کنسولگریها و سفارتخانههای کشور است و چندین چرای دیگر که همه و همه چالشهایی بسیار بزرگ بر سر پذیرفتن ادعای خوب بودن برجام هستند. آنچه برجام نصیب ما کرده اگر چه برنامه نفت در برابر غذا نیست ولی چند پله بالاتر از آن نوعی برنامه نفت در برابر کالای مصرفی است، آن هم در وضعیتی شکننده و پر از اما و اگر و فیلترهای نظارتی. به اصطلاح دیگر پس از برجام این کمیته داراییهای خارجی وزارت خزانهداری آمریکاست که تلویحا تصمیمگیرنده اصلی برای انتخاب نوع واردات ایران است.
...................................................................................
پینوشت
1- براساس آنچه گفتیم و بیش از آن نیز میتوانستیم قلمفرسایی کنیم، این نتیجه حاصل میشود که مذاکره میتواند مسائل را حل کند اما به شرط و شروطی؛ نخستین آن اینکه مذاکرهکننده قدر باشد و نتیجه مذاکره خوب باشد نه اینکه با هر نتیجهای صرفا در مسیر حل مساله باشیم حتی به ضرر! پس کیستی مذاکرهکننده و چگونگی مذاکره اهمیت دارد!
2- براساس پینوشت اول و آنچه گفته شد تجربه برجام اگر یک نتیجه داشته باشد این نیست که مذاکره میتواند همه چیز را حل کند، بلکه این است که هر تفکری صلاحیت مذاکره را ندارد! برجام نشان داد مذاکره کارشناس میخواهد، آن هم کارشناسی که از فرط غربزدگی پیشاپیش قافیه مذاکره را نباخته باشد!