اگر به گذشتهای نه چندان دور بازگردیم، بعید نیست حمله 26 فوریه سال 1993 به برج تجارت جهانی که 6 کشته و هزاران زخمی بر جا گذاشت هم در اصل، با هدف تخریب این مرکز سری CIA طراحی و اجرا شده بود. اگرچه این مرکز در آن زمان به توسعهیافتگی سال 2001 نبود. با توجه به این نکته که در زمان فعالیت برجهای دوقلو، به طور معمول 30 تا 40 هزار نفر در آن تردد داشته و به کار مشغول بودند و از آنجا که هریک از برجها شامل 102 طبقه بود، به طور متوسط هر طبقه 136 نفر را در خود جای میداد. در حادثه برج شمالی، هواپیمای بوئینگ، طبقات بین طبقه 80 و 85 را مورد اصابت قرار داد. ساکنان این طبقات را باید در ردیف کسانی قرار داد که در همان لحظات اول بر اثر ضربه شدید و حرارت حاصل از انفجار، نابود شدند، اما با بالا گرفتن شعلههای آتش، افرادی که در طبقات بالاتر از هشتادم بودند هم بدون هیچ راه فراری خود را گرفتار آتش دیدند. برخی بین تسلیم در برابر آتش و پریدن از پنجره، راه دوم را انتخاب کردند. اندکی بعد، زمان فروریختن ساختمان فرارسید و تمام کسانی که در 30 طبقه فوقانی ساختمان گرفتار بودند تسلیم مرگ شدند. با محاسبات ما از معدل ساکنان هر طبقه، تعداد کشتهشدگان نباید کمتر از 40 هزار و 80 نفر میشد اما گزارش رسمی نهم فوریه 2002، مجموعه تلفات 2 حادثه را 2 هزار و 843 نفر اعلام کرد. تازه این تعداد، شامل مسافران و خدمه هواپیما، اعضای گروه تروریستی، پلیس و گروه نجات که هنگام فروریختن برجها زیر آوار ماندند هم میشد. درباره حادثه مرکز تجارت جهانی، افاضات رئیسجمهور جورج بوش شنیدنی است، این گفتوگو در جریان ملاقات رئیسجمهور [اسبق] با شهروندان اورلاندو در فلوریدا به تاریخ چهارم دسامبر انجام شد.
سوال: جناب رئیسجمهور، اولا اینکه، شاید شما نیز نتوانید تصور کنید چه تلاشهایی برای این آب و خاک انجام دادهاید؛ ثانیا، علاقهمندیم بدانیم پس از شنیدن خبر حمله تروریستها (به مرکز تجارت جهانی) چه احساسی داشتید؟ (تشویق و کف زدن حضار)
رئیسجمهور جورج بوش: از شما متشکرم جردن! (مجری مراسم) خب جردن! نمیتوانی تصور کنی پس از شنیدن حمله تروریستها، در چه شرایطی قرار گرفتم. من در فلوریدا بودم و «اندی کارد»، رئیس ستادم همراه من بود. قرار بود در کلاس درس برای بچهها راجع به برنامه مطالعاتی و کارهای آنها صحبت کنم. تا زمان رفتن به کلاس در فضای بیرون منتظر نشسته بودم، آنجا بودم که برخورد هواپیما با برج را دیدم، البته تلویزیون روشن بود. من خودم زمانی پرواز میکردم، با خودم گفتم، خب، این هم یک خلبان ناشی، گفتم این باید حادثه وحشتناکی باشد. یکباره خشکم زد، فرصت فکر کردن به این موضوع نبود، من در کلاس نشسته بودم و اندی هم آنجا نشسته بود، بهطرف من آمد و گفت، هواپیمای دوم هم به برج خورد، به آمریکا حمله شده. جردن! در لحظات اول، نمیدانستم چه تصمیمی بگیرم. تو میدانی من در دورهای بزرگ شدم که حمله به آمریکا مفهومی نداشت و هیچوقت چنین تصوری هم در ذهنم شکل نگرفته بود. شاید پدر و مادر شما هم هرگز چنین تصوری را نداشتند و من در آن لحظه کوتاه با خودم فکر کردم، حمله به آمریکا چه مفهومی ممکن است داشته باشد. من میدانستم کسی قدرت پرداخت تاوان حمله به آمریکا را ندارد.
خب! از قرار معلوم رئیسجمهور آمریکا، طبق گفته خودش، چند ثانیه پس از برخورد نخستین هواپیما به برج، تصویر این حادثه را دیده است. به طور یقین، این تصاویر از میان تصاویری که مستندسازان فرانسوی jules و Gedeon Navdet و بهطور اتفاقی از حادثه گرفتند انتخاب نشده بوده چون این مجموعه نخستینبار، 13 ساعت بعد توسط موسسه Gamma پخش و منتشر شد. تصاویری که جورج بوش چند لحظه بعد از برخورد هواپیما به برج اول (شمالی) مشاهده کرد، یقینا تصاویر موسسه Gamma نبوده و باید تصاویر سری دیگری بوده باشد که بدون درنگ به محل استقرار رئیسجمهور ارسال شدهاند، به یقین تجهیزات مخابراتی محرمانهای از قبل در اتاقی که برای رئیسجمهور در محل دبستان اختصاص داده شده، تدارک دیده بودند و اگر سازمان اطلاعات آمریکا، فیلم برخورد اول را تهیه کرده باشد، به این معنی است که آنها از قبل آماده چنین حادثهای بودهاند و در این صورت باید پرسید چرا اقدامی در جهت نجات دوستان و هموطنان خود انجام ندادند؟ نتایج مطالعات ما، به طور خلاصه از این قرار است که تروریستها با تدارک تجهیزات و همکارانی در بخش زمینی، عملیات را به انجام رساندند.
ادامه دارد