رافائل هونیگستاین: بعضی داستانها آنقدر که مکرر روایت میشوند به وردی جادویی بدل میشوند، عبارتی مقدس میشوند و اعتقاد بر آن است که واجد قدرتی روحانی هستند. برای بایرنمونیخ، باشگاهی که شعار خود- Mia san Mia «هستیم آنکه هستیم»- را داخل آستر پیراهن تیمشان دوختهاند، داستان مکرر بر سر زبان هفتههای اخیر موقعشناسیشان است. اگر با زبانی بیپیرایه و فارغ از اصطلاحات فنی سخن بگوییم، ماجرا توانایی آنهاست در «آنجا بودن» وقتی که واقعا لازم باشد؛ در بازیهای بزرگ، رویاروی تیمهای بزرگ.
«همیشه گفتهایم که قدرت خودمان را نشان خواهیم داد. در این 7 سال و نیمی که من اینجا هستم، همیشه همین طور بودهایم.» این جملات را آرین روبن بعد از سوت پایان بازی چهارشنبه در آلیانس آرنا، در پی پیروزی 5 بر یک برابر آرسنال به زبان آورد.
البته این ادعا به طور کامل صحت ندارد. هیچ تیمی قادر نیست همیشه در مواقع لازم در بالاترین سطح بازی کند. حتی بایرن روبن هم روزهای بد داشته، از حذف کابوسوار در مرحله یکهشتم نهایی چمپیونزلیگ برابر اینترمیلان (2011) گرفته تا شکستهای با اختلاف زیاد جلوی رئالمادرید (2014) و بارسلونا (2015) در دو نیمهنهایی تحت هدایت پپ گواردیولا.
از آنجا که بایرن از سال 2009 به بعد با حضور روبن توانسته در ارائه بازی خوب انسجامی ممتد داشته باشد، صرف این واقعیت که بسیاری از بازیکنان بایرن از نیاز مبرم به فراتر رفتن از سطح بوندسلیگای دیگر یکنواخت و آسان برایشان حرف میزنند، نشان میدهد درباره برنامه اصلی آنچلوتی شک و تردیدهایی وجود دارد.
پیروزی قاطع بر آرسنالی را که به طرزی خجالتبار دست و پا بسته بود میتوان دلیل برنامه مورد نیاز دانست، این پیروزی به مرد ایتالیایی اجازه میدهد دستکم تا مرحله یک چهارم نهایی به رژیم کم فشارش ادامه دهد اما این پیروزی باعث مسکوت ماندن نگرانیهای عمیقتر درباره روشهای این مربی 57 ساله نخواهد شد.
اولا عملکرد آرسنال- غیر از 20 دقیقه نسبتا منسجم و قابل دفاع در نیمه اول- برای تیمی حاضر در مرحله حذفی لیگ قهرمانان، به قدری افتضاح بود که دشوار بتوان از این بازی به عنوان پیروزی بر تیمی بزرگ در یک بازی بزرگ حرف زد. نمایش بیمایه، منفعل و عاری از انسجام و اعتماد به نفس توپچیها بیشتر مشابه عملکرد سالیان اخیر تیمهایی در سطح شاختار دونتسک و افسی بازل در آلیانس آرنا بود. هر 2 بازی 7 بر صفر به نفع بایرن تمام شد بنابراین نه مدیران و نه بازیکنان بایرن از حذف تیم ونگر، در حالی که هنوز بازی برگشت هم انجام نشده، بیش از حد به خودشان مطمئن نخواهند شد. بایرن در این بازی هم به اندازه کافی، لحظاتی از ضعف دفاعی و کندی در خط حمله داشت که قضاوت کلی را به روزی دیگر موکول کند. مساله دوم و مهمتر این است که در همین بازی بارقههایی از نگرانی به چشم میآمد: 11 نفر ترکیب اولیه بایرن بالاترین میانگین سنی در میان تیمهای چمپیونزلیگ از 2005 به این سو را داشتند، بالاتر از 29 سال. بله! البته که ترجیح آنچلوتی در انتخاب حرفهایهای باتجربه مسلم است و باز هم البته که نخستینبار نیست تیمی که بازیکنانش اندکی از اوجشان فاصله گرفتند در چمپیونزلیگ موفق عمل میکند. آنچلوتی را میتوان مربی کامل برای گروه کهنهسربازان مجرب دانست که در طول هفته حداقل انرژی را از آنها میگیرد و پیدا کردن راهحل را در زمین به خودشان واگذار میکند. روبن، فیلیپ لام، آرتورو ویدال، ژابی آلونسو، رابرت لواندوفسکی؛ هیچ لازم نیست برای انگیزه دادن به اینها کنار زمین بایستی و سرشان فریاد بکشی. اما بایرن چیزهای بیشتری طلب میکند و نیاز دارد. صرف مدیریت تیم برایشان کافی نیست و مربی بسیار فعالی میخواهند که باعث پیشرفت نسل جوانتر- جاشوا کیمیچ، رناتو سانچس، کینگزلی کومن، نیکولاس زولر- بازیکنان جدید و بهبود کیفیت سبک بازی گروهیشان شود. بایرن باید تیم سال آیندهاش را بدون حضور فیلیپ لام و ژابی آلونسو نوسازی کند و باواریاییها مطمئن نیستند آسانگیری کارلتو شیوهای مناسب در مواجهه با رسالت آتی باشد.
در این زمینه البته باید در نظر بگیریم که تصمیم کارلتو در عدم استخدام دستیار جدیدی باتجربه، بعد از رفتن کمک مربیای چون پل کلمنت به سوانزی هم با انتقاداتی در سابنر اشتراس روبهرو شد. وظایف کلمنت اکنون بین هرمان گرلاند و داویده، پسر 27 ساله کارلتو تقسیم شده است.
زیر سوال بردن اعتبار کارلتو با توجه به نتایجی که تا حال به دست آورده، ممکن است بیرحمانه به نظر برسد اما بایرن آموخته است فراتر از نتیجه و امتیاز به تمرینها، ایدهها، فرآیندها و خلاصه به هر آنچه مرد اول نیمکت میتواند بر آن تاثیرگذار باشد، چشم داشته باشد.