آدام بیت: پیروزی 5 بر 3 مقابل موناکو از جنس بازیهای مقتدرانه و مسلطی نبود که هواداران سیتی پیش از شروع کار پپ گوآردیولا به خوشان وعده داده بودند. آنچه دیشب در اتحاد گذشت انگار ترکیبی جدید از فوتبال هجومی گواردیولا بود که از فیلتر سیتی رد شده بود و نمایش آشفته باشکوهی پدید آورده بود که سیتیزنها سالها دربارهاش حرف خواهند زد.
دوران ویلی کابایرو در سیتی روی مرزی بین دوسوی درماندگی و قهرمانی پیش رفته اما دروازهبان اسپانیایی در این بازی رپرتواری کامل از تمام جوانب بازیاش را به نمایش گذاشت. رادامل فالکائو و جان استونز هم هر کدام نسخه خودشان از خوب، بد، زشت را در این شب اجرا کردند، در شبی که سرخیو آگوئرو یکی از سادهترین و یکی از زیباترین گلهای تاریخ فوتبالش را زد و البته جایی میان همه این هیاهوها سیتی بازی را برد.
در بازیهای حذفی چمپیونزلیگ، وقتی تیمهای به نظر کوچکتر تورنمنت را ترک کردهاند، معمولا یک بار شلیک به پای خود برای کنار رفتن از جام کافی است اما سیتی در بازی رفت مقابل موناکو 3 بار پای خودش را هدف قرار داد و انگار میخواست تیر خلاص را هم در جمجمهاش خالی کند اما در نهایت، در حالی که تا 20 دقیقه به پایان بازی مانده یک گل عقب بود، موفق شد زمین را با پیروزی 5 بر 3 ترک کند. این نخستینباری بود که در دور رفت یک بازی حذفی در چمپیونزلیگ 8 گل زده میشد. رکورد تعداد کارتهای زرد در یک بازی هم حتی در این شب شکسته شد تا خاطراتی از پیروزی آشفته و پرهیاهوی چلسی مقابل بارسلونا در 2004 و تلاش نافرجام و محتوم منچستریونایتد برای بازگشت به بازی مقابل رئالمادرید در 2005 زنده شود. البته موناکو پشتوانه تاریخی هیچکدام از این تیمها را ندارد اما شاگردان لئوناردو ژاردیم در این شب فوتبال وحشی و آزادی بازی کردند که کمتر نمونهاش را در دور حذفی چمپیونزلیگ میبینیم. درست است که سیتی حالا موقعیت خوبی برای صعود دارد اما به هیچوجه نمیتوانیم از این بازی به عنوان نمایشی مسلط از آنها نام ببریم و تکلیف نهایی را قطعی بدانیم، چون برای 70 دقیقه موناکو عملا مهارناپذیر بود. موناکو با سرعت بالای بالهایش خط دفاعی سیتی را مدام از این سو به آن سو میکشید. تماشای احیای فالکائو که مشخصا 2 فصل کابوسوار را در انگلیس پشتسر گذاشت لذتبخش بود و البته از آن جذابتر درخشش کیلین امباپه 18 ساله در این صحنه اروپایی بود، بازیکنی که دیگر خودش هم تلاش به نشان دادن شباهتهایش با تیری آنری میکند و در این امر موفق میشود. هواداران سیتیزنها علاقه چندانی به چمپیونزلیگ و بویژه کسانی که برپا و ادارهاش میکنند ندارند. هو کردن سرود این تورنمنت پیش از شروع بازی اتفاقی تازه و نامنتظره نبود اما خشم این تماشاگران با پیش رفتن بازی و تصمیماتی که به ضررشان اعلام شد بیشتر و بیشتر هم شد و در نهایت جوی آفرید که حداقل این فصل نمونهاش را شاهد نبودهایم. هواداران سیتی که یکی از باشکوهترین شبهای اروپاییشان را تجربه کرده بودند در لحظات پایانی بازی نام گواردیولا را فریاد میکشیدند و این دم لذتبخش را غنیمت میشمردند. اینجا خبری از تماشاگرانی که با آرامش و تفکر از نبوغ تاکتیکی گواردیولا و مثلا استفاده متفاوتش از فولبکها لذت ببرند نبود. اتفاقا به عکس این شب سوالات زیادی درباره این جنبههای بازی سیتی با خودش داشت، اینکه کابایرو هر وقت میخواست با پاسی کوتاه خودش را نجات دهد به دردسر بیشتری میافتاد، اینکه چطور جان استونز در کورسی سرعتی از مهاجمی 31 ساله عقب ماند یا اینکه نیکولاس اوتامندی چطور هیچ موقعیت خطرناکی را پیشبینی نکرد. این نکات همه برای سیتی نگرانکننده است و معمولا هیچ قهرمان چمپیونزلیگی را با چنین ضعفهایی نمیشناسیم. خلاصه نمایش سیتی را در این شب میتوانیم از این دریچه ببینیم: تیم گواردیولا در یک بازی حذفی به اندازه کل بازیهای حذفی فصل پیش اتلتیکومادرید در راه رسیدن به فینال گل زد و در عوض به اندازه کل 7 بازی رئالمادرید از دور حذفی تا فینال و قهرمانی فصل پیش گل خورد.
این شب نشانهای از تیمی که آماده قهرمانی چمپیونزلیگ شده با خودش نداشت، بلکه فرصتی بود برای تقدیر از هر دو مربی که بازیای فوقالعاده جذاب و به یادماندنی بر پا کردند. این راه بردن چمپیونزلیگ نبود اما دقیقا راه آفریدن خاطراتی فراموشنشدنی را نشان داد. در این شب، مثل خط دفاعی دو تیم، نمیشد به هیچ اتفاقی نه گفت.