عبدالله عبداللهی: داشتن یک «محاسبه» دقیق از وضعیت خود و طرف مقابل و «ارزیابی» صحیح از «گزینه»های او، مهمترین و نخستین پیششرط برای اتخاذ یک سیاست اصولی در مقابل حریف است. دولت آمریکا در دوران ترامپ، بویژه با توجه به جنس سیاستورزی و مواضع به ظاهر عجیب و غریب او به محلی برای تامل تبدیل شده و همگان در پی آنند تصور و پیشبینی درست و روشنی از وضعیت آینده خود با ترامپ داشته باشند. این مساله بویژه درباره ایران جدیتر است؛ ایران بعد از انقلاب اسلامی به مهمترین مخالف سیاستهای آمریکا تبدیل شده و مواضع آن را در حوزههای گوناگون به چالش کشیده است. نحوه مواجهه با مساله ایران، بلااستثنا جزو اموری است که هر کاندیدای انتخابات در آمریکا علیالقاعده باید برای آن برنامه داشته باشد و در کمپینهای انتخاباتی به آن اشاره کند.
در داخل ایران نیز به دلیل جهتگیریهای مختلف میان برخی گروههای سیاسی، افکار عمومی میان 3 تصویر از آمریکا در رفتوآمد بوده است. «فرشته نجات»، «غول جنگطلب» و «دشمن با گزینههای محدود» تصاویری است که از رژیم ایالات متحده در ایران ارائه شده است، با این توضیح که 2 تصویر اول (فرشته نجات و غول جنگطلب) بهرغم تفاوت
180 درجهای در ظاهر اما متناوبا توسط یک جریان واحد- غربگرایان در ایران- تبلیغ شده است. کلید اینجاست که خروجی هر دو یکی است؛ آمریکا چه فرشته نجات باشد و چه غول جنگطلب، راهکاری که از دیدگاه اینان باید در قبال آن اتخاذ کرد واحد است: تنشزدایی با کوتاه آمدن از مواضع.
با این حال تصویر سوم از آمریکا میگوید این رژیم بهرغم دشمنی تمامقد با جمهوری اسلامی ایران، محدودیتهای مهمی در گزینههایش دارد، لذا باید با محاسبهای صحیح از محدودیتها و مزیتهای او سیاستگذاری کرد.
مهمترین مسالهای که در این میان باید حل کرد، نسبت آمریکا و گزینه نظامی و پاسخ به این پرسش است که آیا گزینه نظامی یک گزینه واقعی برای آمریکا علیه ایران است؟
بهرغم بهرهگیریهای روانی از عبارت تکرارشونده «همهگزینهها روی میز است»، این رژیم چه در دوران اوباما و چه در دولت ترامپ، هیچگاه گزینه نظامی را در دستور کار نداشته و ندارد. موضوع مهمتر این است که دلیل آن، نه ادب و شرف دولتمردان آمریکا، بلکه «عدم توانایی» آنها برای بهرهگیری از چنین گزینهای است. اساساً اوباما (رئیسجمهور سابق آمریکا) و جان کری، وزیر خارجه او بارها تاکید کردهاند علت رو آوردن به مذاکره و توافق با ایران در موضوع هستهای آن بود که اولاً هیچ گزینه نظامی واقعی برای توقف ایران وجود نداشت و ثانیاً اگر توافقی صورت نمیگرفت، همان حربه تحریمها هم فرومیپاشید!
باراک اوباما در گفتوگوی مشهور خود با کانال 2 تلویزیون رژیم صهیونیستی که بعد از توافق برجام انجام شد، در پاسخ به سوالات چالشی مجری مبنی بر اینکه چرا به جای توافق با ایران گزینه نظامی را دنبال نکرده است، تاکید میکند «هیچ گزینه نظامی واقعی برای متوقف کردن ایران وجود ندارد»(There Is No Military Option To Stop Iran).
جانکری نیز در جلسه پرسش و پاسخ با خبرنگاران که بلافاصله بعد از توافق ژنو در نوامبر 2013 برگزار شد، میگوید: «اگر با ایران مذاکره و بر سر موضوع هستهای توافق نمیکردیم ائتلاف ما علیه ایران کاملاً تضعیف و رژیم فعلی تحریمهای ایران نیز شکسته میشد!»
در دولت فعلی آمریکا نیز ترامپ 18 بهمن امسال در گفتوگو با «بیل اورایلی»، کارشناس شبکه فاکسنیوز آمریکا و در پاسخ به سوالی راجع به تحرکات نظامی علیه ایران رسماً تاکید میکند «من هرگز درباره اقدامات نظامی حرف نمیزنم».
ترامپ اساساً با مخالفت سرسختانه علیه هزینههای سرسامآور جنگطلبیهای دولت آمریکا در منطقه خاورمیانه توانست سرمایه اجتماعی مناسبی برای خود در این کشور فراهم آورد. او گفته است دولت پیشین آمریکا میلیاردها دلار برای جنگ در خاورمیانه هزینه کرده، در هیچکدام هم پیروز نشده و در عوض بدهیهای کلانی برای آمریکا رقم زده و این کشور را در برخی امور به کشوری جهان سومی تبدیل کرده است!
«ژوزف دانفورد»، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا نیز که اخیراً در اندیشکده بروکینگز حضور یافته و به تشریح راهبردهای آمریکا در قبال دشمنانش پرداخته، ضمن دستهبندی ایران، روسیه، چین و کرهشمالی به عنوان گروه 4 و معرفی آنها به عنوان مهمترین دولتهایی که آمریکا باید نگرانشان باشد، میگوید: «البته بسیار اهمیت دارد که بگویم منظور ما این نبود که تلویحاً بگوییم میخواهیم با این کشورها بجنگیم».
تعیین تکلیف گزینه نظامی، سوال مهمتری را پیش رو قرار میدهد و آن اینکه استراتژی آمریکا برای مواجهه با ایران در دوران ترامپ چه خواهد بود؟ و تعبیر
«Iran On Notice»(ایران زیر نظر) «مایکل فلین»، مشاور سابق امنیت ملی ترامپ درباره ایران را چطور میتوان ارزیابی کرد؟
طی هفتههای اخیر جریان سیاسی متمایل به دولت فعلی در ایران و جریدههای وابسته به آن تلاش قابل توجهی کردهاند با شکلدهی به یک دوقطبی جنگ- صلح و تثبیت صورتبندی لویاتانی(غولآسا) و دیوانهوار از دولت جدید آمریکا به افکار عمومی، بگویند اگر دولتی با گرایشهای دیگر و رویکردی متفاوت در سیاست خارجی در ایران بر مسند بنشیند درگیری حتمی خواهد بود.
اما مراجعه به جلسه بسیار مهمی که اخیرا (16 فوریه) در کنگره آمریکا برگزار شده، اطلاعات بسیار روشنی از نقشه راه آمریکا درباره ایران در دوران ترامپ به دست میدهد.
«اسکات مودل» (Scott Modell)، رئیس اجرایی شرکت راپیدانگروپ که به زبان فارسی مسلط است و سالها در بخش عملیات ویژه سازمان سیا فعالیت میکرده و
خاورمیانه- بویژه افغانستان- یکی از اصلیترین محلهای ماموریت وی بوده است، اخیراً با حضور در مجلس استماع کنگره آمریکا مقالهای ارائه کرده که از آن میتوان به نقشه راه آمریکا در دوران جدید علیه ایران تعبیر کرد.
در این سند که با عنوان «ایران زیر نظر؛ آینده سیاست آمریکا نسبت به ایران» ارائه شده، چند نکته بسیار مهم وجود دارد؛ یکی از مهمترین نکات آن است که موضوع نظامی به طور کامل در حاشیه و عملاً گزینهای به محاق رفته است و در یکی ـ دو خطی که به آن اشاره میشود نیز نه بهعنوان اقدام اولیه و تهاجمی علیه ایران، بلکه تقریباً به عنوان توصیههایی برای روز مبادا با ایران مطرح شده است.
با این حال این متن مملو است از توصیههایی که به آمریکا پیشنهاد میدهد از ریز و درشت مسائل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در ایران برای تضعیف و ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی در ایران بهرهبرداری کند(جنگ نرم و هوشمند). مودل در بخش ابتدایی آن به دولت آمریکا توصیههای مهمی برای اورهال (تعمیرات اساسی) رسانههایی مانند صدای آمریکا و رادیو فردا ارائه و تاکید میکند دستگاههای تبلیغاتی وابسته به سیاستهای آمریکا باید اصلاحطلبان را در ایران تقویت کنند!
جالبتر آنکه مودل بهرهبرداری از برخی معضلات اقتصادی و اجتماعی در ایران را در مرکز توصیههای راهبردی خود به دولت آمریکا قرار داده است؛ او تاکید میکند از گروههایی مانند معلمان و گروههای کمدرآمد در ایران تا اعتراضات صنفی در کارخانهها و کارگاهها تا مسائل قومیتها در ایران و... باید حداکثر بهرهبرداری را انجام داد و در این میان حتی از بهرهبرداری امنیتی از معضل آلودگی هوای تهران نیز نباید غافل شد!
بنابراین بهرغم آنکه یک گروه سیاسی در ایران بسیار علاقهمند است با برساختن دوقطبی جنگ- صلح، روی کار آمدن دولتی متفاوت با گرایشهای دولت فعلی در ایران را مناسبترین مسیر برای ترامپ برای پیادهسازی ایدههای جنگافروزانه او علیه ایران معرفی کند اما رجوع به اسناد و مطالبات قابل اتکای ارائه شده در نهادهای موثر و اندیشکدههای آمریکا حاکی از آن است که هیچ فرصتی بهتر از تداوم مسیر فعلی در ناکارآمدی دولت ایران در حوزه اقتصاد برای ترامپ وجود ندارد تا ایده «Iran on notice» او عملیاتی شود!