سفر تاریخی سلمان بن عبدالعزیز به مالدیو در راستای اعمال نفوذ بر شرق آسیا و ترویج وهابیت در این منطقه صورت میگیرد. روزنامه انگلیسی تایمز در گزارشی نوشته است روابط نزدیک دولت مالدیو با عربستان سعودی از جمله دلایل پیوستن جوانان این کشور به گروه تروریستی داعش بوده است. تایمز مینویسد پلیس مالدیو قبل از سفر ملک سلمان به این کشور شبهجزیرهای، اقدام به سرکوب مخالفان کرده است. شایعه شده که ملک سلمان قرار است یک جزیره مرجانی را از مالدیو به طور کامل خریداری کند. دولت مالدیو بعد از گسترش اعتراضات به این معامله احتمالی، روزنامهنگاران را دستگیر و به منازل و دفاتر احزاب مخالف دولت حمله کرده است. فعالان در مالدیو از گسترش نفوذ عربستان در مالدیو و رشد افراطگرایی و تروریسم در این کشور نگران هستند.
احمد نسیم، وزیر سابق خارجه و عضو حزب دموکرات مالدیو گفته است که دولت این کشور در تصمیم به فروش جزیره فافو به عربستان، رضایت مردم را در نظر نگرفته است. دولت مالدیو در سال 2015 قانون اساسی را اصلاح کرد که اجازه میدهد خارجیها بتوانند اراضی این کشور را خریداری کنند. رئیسجمهوری مالدیو که از سال 2013 قدرت را به دست گرفته فروش جزیره مرجانی فافو با 4000 نفر جمعیت به عربستان سعودی را تکذیب کرده است. مالدیو آخرین مقصد تور آسیایی ششجانبه پادشاه عربستان است. دولت مالدیو میگوید عربستانسعودی برای سرمایهگذاری 10 میلیارد دلاری در این کشور به آنجا سفر میکند اما تایمز نوشته ریاض منابع مالی برای ساخت مراکز مروج وهابیت را تأمین کرده است. به نوشته تایمز، ایدههای افراطی وهابیت همراه با گسترش بیکاری و استفاده از مواد مخدر در میان جوانان مالدیو بسیاری از آنها را به سمت پیوستن به گروههای تروریستی کشانده است. منتقدان پیوندهای نزدیک رئیسجمهور مالدیو با عربستانسعودی را در این موضوع دخیل میدانند. بیش از 200 نفر از جوانان مالدیو این کشور را برای پیوستن به داعش ترک کردهاند و نگرانیهای فزایندهای درباره بازگشت آنها به کشور و انجام عملیات تروریستی در آنجا وجود دارد. گفته میشود ایدئولوژی وهابیت که از سوی عربستان سعودی تبلیغ و حمایت میشود، الهامبخش تروریستهایی بوده که در سراسر جهان دست به حملاتی زدهاند. داعش و گروههای تروریستی تکفیری براساس همین ایدئولوژی، پیروان سایر ادیان را «کفار» میخوانند و آنان را به وحشیانهترین شکل میکشند.
تلاش سعودیها برای ایجاد اتحاد علیه محور مقاومت
تور منطقهای ملک سلمان به شرق آسیا که در نوع خود رکورد تازهای در کم و کیف سفر مقامهای خارجی در جهان به حساب میآید، این سوال را در ذهن بهوجود میآورد که هدف مقامهای سعودی از این تورهای دیپلماتیک در برهه کنونی چیست؟ بویژه آنکه پیش از این سفر ملک سلمان، شاهد سفر غیرمنتظره عادل الجبیر، وزیر خارجه سعودی به بغداد نیز بودیم. در پاسخ به این پرسش، باید گفت که این سفرها در چارچوب نقش جدید عربستان در منطقه قابل ارزیابی است و در 2 بعد اصلی اقتصادی و سیاسی صورتبندی شده است که هدف اقتصادی تا حد بسیار زیادی در خدمت هدف سیاسی یا همان نقش جدید عربستان قابل ارزیابی است. سال گذشته عربستانسعودی ائتلافی نظامی مرکب از کشورهای اسلامی برای مبارزه با تروریسم(!) تشکیل داد. از آن تاریخ تاکنون 41 کشور به این ائتلاف پیوستهاند و برخی دیگر چون اندونزی، برونئی و عراق هنوز به این ائتلاف نپیوستهاند. در واقع این 3 کشور مقاصدی هستند که ملک سلمان و عادل الجبیر در یک هفته اخیر به آن سفر کردهاند تا با جلب نظر مقامات جاکارتا، سریبگاوان و بغداد، آنها را تشویق به پیوستن به این ائتلاف کنند. سعودیها میخواهند با شکلدهی به یک ائتلاف موسوم به ناتوی عربی، زمینهها را برای فشار هر چه بیشتر بر ایران افزایش دهند. اما هدف دوم، جلب نظر سرمایهگذاران آسیای جنوب شرقی بویژه در مالزی، اندونزی، ژاپن و چین برای خرید سهام 5 درصدی شرکت نفت آرامکو است. مقامهای سعودی درصدد هستند با فروش سهام این شرکت، ضمن تامین کسری بودجه از مجرای کاهش قیمت نفت، به تامین درآمد برای پیشبرد اهداف اقتصادی و سیاسی داخلی و منطقهای خود بپردازند، بنابراین این درآمدزایی علاوه بر تامین بودجه پروژههای عمرانی و توسعهای در داخل با مدیریت محمد بنسلمان، در عرصه منطقهای و بینالمللی نیز میتواند در خدمت 3 هدف اصلی باشد که با مبنای راهبردی سیاست خارجی رئیسجمهوری آمریکا دارای نقاط همپوش و همگراست. این سه هدف عبارتند از:
1- پرداخت هزینههای تامین امنیت از سوی آمریکا همانگونه که ترامپ بارها از آن سخن گفته و با گسترش دفاتر منطقهای ناتو در خلیجفارس همزمان شده است.
2- فشار منطقهای بر ایران و متحدان آن در سوریه بویژه در یمن
3- ایجاد منطقه امن در سوریه که اخیرا دونالد ترامپ آن را در بحبوحه مذاکرات سیاسی درباره سوریه به زبان آورده است. بنابراین موفقیت سفر ملک سلمان در متقاعد کردن کشورهای شرق آسیا برای خرید سهام آرامکو و درآمدزایی از این حوزه، نقش مهمی در پیشبرد اهداف سیاسی و نظامی عربستان در منطقه دارد بویژه که این ایفای نقش و بازیابی در راهبرد خاورمیانهای آمریکا منوط به بازگرداندن دلارهای نفتی به خزانه ترامپ است.