امیر استکی: در عالم رسانه و در نقش یک چهره سیاسی مهم مانند رئیسجمهور، هر روز مسائل زیادی وجود دارد که باید درباره آنها اظهارنظر کرد. مناسبتهای زیادی که تقریبا هر روز باید درباره آنها نظری بیان شود. همایشها، جشنوارهها، فستیوالها، یادبودها، بزرگداشتها و خیل بیشمار مناسبتهای تقویمی و در کنار همه اینها مسائل جدیدی که هر روز در حال روی دادن هستند و حجم زیادی از حرف برای زده شدن توسط رئیسجمهور باید برای آنها تولید شود. درصد بسیار زیادی از این حرفها و سخنان، کلیاتی است که دائما در حال تکرار شدن است و اگرچه در عالم حرف صحیح است ولی در عالم عمل بهواسطه باختن رنگ انضمامی خود به علت تبدیل شدن به کلیشههای کلی، میتواند نوعی فرافکنی به حساب آید. کلیاتی که اگرچه بهواسطه آنچه گفتیم، چارچوبهای کلیشهای خستهکنندهای هستند ولی گاها جستوجو در میان خیل انبوه آنها به روشن شدن مسائل مغتنمی ختم میشود. به بیان سادهتر یعنی در میان این خیل کلیات میشود به حرفهای بدون روتوشی برخورد که در شرایط عادی و در زمانی که بخواهیم با سیاسیون و قدرتمندان به شکل خاص بر سر آنها گفتوگو کنیم به آنها دست نخواهیم یافت. همه این مواردی را که گفتیم میشود در اکثر نطقهای رئیسجمهور یافت. اگرچه برخوردن به نکات نغزی که گفتیم همواره محتمل نیست ولی در موردی که در ادامه خواهیم آورد، یکی از این نکات بسیار مهم را میشود یافت. نکتهای که نگاه واقعی شخص رئیسجمهور و سیستم نخبگانی اطراف آن به مساله دانش و نقش چشمداشتی آنها برای نخبگان علمی و بویژه اهالی علوم انسانی را مشخص میکند.
رئیسجمهور در اختتامیه هشتمین جشنواره بینالمللی فارابی چنین اظهار نظر کردهاند «چه کسی وظیفه حل مشکلات اقتصادی جامعه، تبیین شرایط اقتصادی جامعه، ایجاد و رشد رونق اقتصادی، خروج از رکود و در علم مدیریت نیز سیاستگذاری، چارچوب و شیوه مدیریت جامعه را بر دوش دارد. در تمام این زمینهها، علوم انسانی، نقشی بسیار تأثیرگذار دارد. مشکلات محیطزیستی مردم در غرب، جنوب و شرق کشور و مشکلات آنان در مواجهه با ریزگردها، آلودگی خاک و آب با راهحل علمی قابل رفع است و باید مصرف و شدت انرژی متعادل شود، از منابع سوختی سالم بهره ببریم و صنعت ما تحول یابد اما در عین حال باید در نظر داشت در مساله محیط زیست، بدون تغییر فرهنگ جامعه مشکلات حل نمیشود». دکتر روحانی با طرح این پرسش که تبیین و تشریح قواعد بازی سیاست و اقناع مردم بر دوش چه کسانی است؟ افزوده است: «عالمان علوم انسانی و اسلامی این وظیفه مهم را بر دوش دارند و اگر بناست در جامعه قواعد بازی رعایت نشود و فرهیختگان نتوانند افکار صحیح را به جامعه منتقل و مردم را قانع کنند، همان وضعی پیش میآید که اکنون در آمریکا شاهد آن هستیم. امروز در آمریکا سوال بزرگی پیش روی دانشمندان، فرهیختگان و نخبگان آن جامعه است که چگونه امکان دارد با وجود ابزار تبلیغات، دانشگاهها، ارتباطات و فرهیختگان، موفق نشوند افکار عمومی مردم را قانع کنند».
آنچه درباره کلیات همیشگی سخنان سیاسیون گفتیم به روشنی در این باره هم صادق است. کلیاتی که نه دردی را درمان میکند و نه عزمی را جزم و دقیقا مانند تعارفات بیشماری است که در میان ما ایرانیان رایج است. اینکه رئیس محترم جمهور برای روشن کردن رسالت عظیم علمای علوم انسانی و اسلامی در عرصه فرهنگسازی، مثالی از بحث آلودگیهای زیستمحیطی مناطق جنوبی کشور میآورند و مساله را توصیف میکنند، به نحوی بسیار دقیق شامل همان کلیات و کلیشههای نه راست و نه دروغی میشود که گفتیم. اینکه رئیسجمهور میگوید برای حل معضلی مانند ریزگردها، باید مصرف و شدت انرژی متعادل شود، از منابع سوختی سالم بهره ببریم و صنعت ما تحول یابد به قدری کلی است که هیچ نیازی به توضیح نخواهد داشت. کلیاتی از این دست لااقل با توصیفات موجز انضمامی نیز همراه نمیشود تا این حس را به شنونده و خواننده منتقل کند که ایدههای اجرایی و ضمنی در ادامه آنها وجود دارد و فقط برای رعایت ایجاز است که آنگونه بیان میشود.
رئیسجمهور در این سخنان که بهواسطه مطرح شدن در اختتامیه جشنواره فارابی رنگ و بوی علوم انسانی به خود گرفته، راه سهلالعبور کلیات را در پیش گرفته است و فقط در یک قسمت آن میشود به یکی از آن نظرات قابل تامل برخورد. آنجا که برای دلچسب شدن بحث و خروج آن از یکنواختی، مثالی هم از آمریکا وارد کار میشود و پرسشی مطرح میشود. پرسشی که خود آن نکته مهمی است که دست یافتن به آن ارزش هموار کردن رنج شنیدن کلیات همواره تکرارشونده بر خود را دارد.
دکتر روحانی با طرح این پرسش که تبیین و تشریح قواعد بازی سیاست و اقناع مردم بر دوش چه کسانی است؟ ادامه داد: عالمان علوم انسانی و اسلامی این وظیفه مهم را بر دوش دارند و اگر بناست در جامعه قواعد بازی رعایت نشود و فرهیختگان نتوانند افکار صحیح را به جامعه منتقل و مردم را قانع کنند، همان وضعی پیش میآید که اکنون در آمریکا شاهد آن هستیم. رئیسجمهوری ادامه داد: امروز در آمریکا سوال بزرگی پیش روی دانشمندان، فرهیختگان و نخبگان آن جامعه است که چگونه امکان دارد با وجود ابزار تبلیغات، دانشگاهها، ارتباطات و فرهیختگان، موفق نشوند افکار عمومی مردم را قانع کنند.
این تشریح قواعد بازی سیاست و اقناع مردم، چشمداشتی است که رئیسجمهور از اهالی علوم انسانی دارد و عدم تحقق آن را یکی از مشکلات و پرسشهای بزرگ پیش روی دانشمندان، فرهیختگان و نخبگان آمریکا میداند. در اینباره 2 نکته اساسی را میشود بیان کرد که نکته اول از باب پرداختن به مساله ماهیت و نقش و کارکرد علوم انسانی در ایران است و نکته دوم درباره آنچه رئیسجمهور از علوم انسانی میطلبد. اما در باب اینکه علوم انسانی واقعا چیست و چه ماهیت و کارکردی دارد مطالب بسیاری بیان شده است که قاعدتا مساله ما در این مختصر نخواهد بود ولی در میان همه بحثها در اینباره و خصوصا در برخورد نخبگان تعریفشونده در دایره اسلام سیاسی، میتوان به رویکرد غالبی در این زمینه اشاره کرد. رویکردی که معتقد به وجود امکان گزینش در میان خوب و بد تمدن غربی است. رویکردی که به دنبال کسب تکنولوژی و محسنات تمدن غربی و احتذار از فساد و تباهی اخلاقی آن است. این رویکرد اگرچه در میان دانشمندان و اهالی علوم انسانی طرفداران چندانی ندارد و نوعی سادهانگاری به حساب میآید اما در میان نخبگان سیاسی، تصور و ایستار غالب در برخورد با مدرنیته و دستاوردهای آن است. این بحث مفصلتر و تخصصیتر از آن است که در حوصله این یادداشت و در صلاحیت علمی نگارنده آن باشد. اشاره به آن در حد کلیات و طرح مساله برای روشن شدن نکته دومی است که باید به آن اشاره کرد. رئیس محترم جمهور علاوه بر دارا بودن این رویکرد گزینشی، تصور دیگری نیز از علوم انسانی دارند. در این تصور علوم انسانی چیزی شبیه علوم طبیعی و با رویکرد و کارکردی توصیفی و پوزیتیویستی است. علمای علوم انسانی هم مانند مهندسانی که وظیفه دارند خواستههای کارفرمایان را پیاده کنند باید خواستهها و به قول رئیسجمهور قواعد بازی سیاست را به مردم منتقل و جامعه را اقناع کنند. در اینجا هیچ خبری از کارکردهای دیگر علوم انسانی که تولید علم و ایجاد زمینههای جدید در فهم جهان و ایجاد جریان همیشگی پرسش است از آنچه در جامعه و اطراف ما در حال روی دادن است، نیست. در اینجا صحبت از عالم علوم انسانی و صحبت از مهندس علوم انسانی است. کسی که نقش اقناع جامعه را بر عهده دارد. این رویکرد ابزارانگارانه نسبت به علوم انسانی و اهالی آن به روشنی نمایانگر این مهم است که اراده معطوف به قدرت صرف، در پس آن است. ارادهای که همه چیز را در راستای کنترل اجتماعی و تسهیل امر حکومت کردن با معنی میبیند، حتی علوم انسانی را. این خواسته که علمای علوم انسانی و اسلامی به مثابه اقناعگران و توجیهکنندگان قواعد بازی سیاست نقش بازی کنند به واقع فروکاهیدن این خیل عظیم از نخبگان کشور است. فروکاستنی که در قامت تجلیل از آنان در جشنواره اختصاصیشان به آنها تقدیم شده است.