گیوم بلگه: من بازی بارسلونا و پیاسجی را از استودیوی TV2 نروژ، جایی که به عنوان کارشناس کار میکنم تماشا کردم. صبح که میخواستم اوسلو را ترک کنم، از داخل محوطه امنیتی رد شدم. یک نیروی پلیس خیلی جدی پاسپورت مرا گرفت و پرسید به کجا سفر خواهم کرد اما قبل از اینکه من جواب دهم منچستر، او گفت: «اوه، تو اهل بارسلونا هستی! بارسلونا! شب گذشته! واو! عالی بود، باید خیلی خوشحال باشی، حتما به بارسلونا هم میروی، عجب تیمی!» خندیدم و رفتم. من هوادار اسپانیول هستم اما نمیتوانم منکر شوم از این برد خیلی خوشحال شدم. این برد فوقالعاده همانطور که روی همه مردم تاثیر داشت، روی من هم تاثیر گذاشته است. وقتی توپ سرخی روبرتو وارد دروازه شد، همه کارکنان برنامه نروژی از روی صندلیهایشان پریدند. عکسها و ویدئوهای هواداران را هم دیدم. دیدم که لیونل مسی هم به سمت سکوها میدوید، در حالی که لباسش را در دست داشت. تصاویر انریکه و خیلیها را دیدم. پیش از بازی هم میشنیدم که خیلیها این بازگشت را غیرممکن میدانستند. این بازی برای همیشه در ذهن کسانی که آن را تماشا کردند خواهد ماند. مطمئنا دوران خیلیها را هم عوض خواهد کرد. بارسلونا به همه موفقیتهای دهه اخیرش یک بازگشت رویایی را هم اضافه کرد. بازیکنان پیاسجی و اونای امری، مربی آنها هم تا یک دقیقه قبل از بازی میدانستند کار سختی مقابل بارسلونا خواهند داشت اما همه این اتفاقاتی که افتاد چند دلیل داشت. اول اینکه هواداران به تیمشان ایمان داشتند، به بازیکنان و مربی هم همینطور. این تیم یک برنامه داشت، در شرایطی که شدیدا تحت فشار بود قرار بود از ابتدای بازی فرصتهای زیادی خلق کند تا به گلهایی که نیاز داشتند برسند. بارسلونا در این بازی بسیار تاثیرگذار بود، هرچند که در صحنه 2 گل این پیاسجی بود که مقصر بود. 2 گل دیگر پنالتی بود و یکی هم ضربه کاشته بود. پس میبینید این گلها گلهایی نیستند که معمولا بارسلونا میزند و بازیها را با آنها میبرد. شانس هم دخیل بود؛ ادینسون کاوانی و آنخل دیماریا فرصتهای خوبی را از دست دادند اما نظر من این است که در این بازگشتهای تاریخی نمیتوان همهچیز را به پای شانس نوشت. بازیکنان بارسلونا در این بازی تصمیمهای خوبی هم گرفتند. بعد از دقیقه 88 پیاسجی تنها 4 بار لمس توپ داشت و 3 تا از آنها هم برای شروع مجددها بود. مسی در این بازی بیشتر از همیشه تلاش میکرد اما نتوانست گل بزند. نیمار بسیار تاثیرگذار بود، در هر حرکتش هیجان و تنش دیده میشد؛ چه با توپ و چه بدون توپ. اینیستا شاید گلهای زیادی نزده باشد اما بازی بارسا را بسیار بهتر میکند. در این بازی هم دوباره او تاثیرگذار بود. دروازهبانشان، ترشتگن، حتی یک اشتباه هم نکرد و در متوقف کردن پیاسجی عالی کار کرد. سرخی روبرتو هم فصل فوقالعادهاش را تکمیل کرد. به عنوان یک دفاع راست در بیشتر بازیهای فصل عالی بود. البته که در بازی رفت پیاسجی او را اذیت کرده بود. به همین دلیل زدن گل برتری باید برای او بیشتر از هرکس دیگری شیرین باشد. لوئیز انریکه از 3 بازی قبل برای این بازی امتحانهایش را آغاز کرده بود. زمانی که با سیستم 3-4-3 بازی کرد. با این سیستم سعی کرد از عقب بازیسازی کند. در نهایت هم باعث شد تیمش بهتر شده و بازیکنانش از بازیشان بیشتر لذت ببرند. در واقع او راه خوبی برای تثبیت کردن نام خودش در تاریخ بارسلونا پیدا کرد، چیزی که همه میدانیم برایش قبل از رفتن خیلی مهم بود. شنیدم که صحبتها و بحثهایی وجود دارد که از به نفع گرفتنهای داور و تقلب در این بازی میگوید. درست است که پنالتی لویس سوارس نباید گرفته میشد و خاویر ماسچرانو هم در محوطه جریمه روی دیماریا خطا کرد اما برای اینکه یک چیز عجیب و بزرگ اتفاق بیفتد، در زندگی فوتبال، همیشه باید اشتباههای غیرعمدی هم دخیل باشد اما اگر بخواهی فقط روی این مسائل تمرکز کنی، به نظرم کمی شور و شوق کودکانهات برای این بازی را از دست دادهای. این بازیای بود که بارسلونا در آن برد میخواست. صادقانه بگویم، یکی از فوقالعادهترین بازگشتهایی بود که من تا به حال دیده بودم. حتی بالاتر از قهرمانی اسپانیا در جامجهانی در ژوهانسبورگ و بالاتر از آن شب در استانبول در سال 2005.