حسین قدیانی: تازه قلم دست گرفته بودم تا برای روزنامهها بنویسم! سالیانی که مصادف شده بود با دوران بعد از دوم خرداد! خوب یادم هست زنجیرهایها مرتب «پیر دلاور جبههها» را میزدند؛ نانجیبانه و بیرحمانه! گویی «حاجبخشی» با آن «لندکروز یادگار کربلای 5» که هم رزمنده جبهه بود و هم پدر شهید و هم شاهد شهادت داماد، اندازه یک ارزن حقوق شهروندی نداشت! او چون متعرض ساحت شیطانی نمایندگان جیرهخوار دشمن در تحصن مجلس ششم شده بود، هر ناسزایی را که بگویی از زنجیرهایها شنید لیکن پا پس نگذاشت! قیاس رزمندگان مظلوم دوران دفاعمقدس با «سربازان وحشی قوم آتیلا» به همین مقطع بازمیگردد که از آن با عبارت خندهدار و مضحک «بهار مطبوعات ایران» یاد میکنند! اینها را فرض میکنیم ذیل زد و خورد عالم سیاست تعریف میشد! و سادهانگارانه، فرض میکنیم چندان هم غیرطبیعی نبود! اما پرسش اساسی اینجاست: آیا محرم هم؟! و آیا عاشورا هم؟! و آیا زیارت عاشورا هم؟! و آیا حضرت سیدالشهدا هم؟! به این جملات دقت کنید! «باید زیارت عاشورای دیگری نوشت، خالی از مضامین خشونتبار»، «فرهنگ عاشورا، خشونتآفرین است»، «مردم باید آزاد باشند که حتی علیه خدا و امامحسین هم راهپیمایی کنند»، «نکوداشت محرم به این معنی، باعث افسردگی و تزریق روحیه غم و اندوه در جامعه میشود»! اینها تنها بخشی از اباطیل زنجیرهایها علیه فرهنگ انسانساز و ظلمستیز عاشوراست! آن روزها، از علما گرفته تا عادیترین مردم، هر کدام به اندازهای وارد صحنه شدند و شبهات مطروحه را جواب دادند و اما آن عزیز فرزانه که بیش از همه، میدانداری کرد، عالم گرانقدر آیتالله مصباح بودند که اندازه چند کتاب، علیه شبهات این جماعت، سخنرانی کردند و نوشتند! ببین چقدر حجم شبهات بالا بود! همان روزها خوب یادم هست که در روزنامه کیهان، متنی در دفاع از «مطهری زمان» نوشتم با تیتر «مصباح بصیرت». خلاصه! که روزهایی بود! گاه با خود فکر میکردم پس خداوند منان این وسط کجاست؟! و آیا بنا دارد فقط نظارهگر این همه حمله به خون خود و اسم اعظم خود، حضرت ثارالله باشد؟! مگر نه آن است که اسلام، به خون حسین بن علی علیهالسلام و به عاشورا و کربلای او بدهکار است؟!
دوباره القصه! سالیان اخیر که کنگره میلیونی اربعین، بزرگترین و جهانیترین راهپیمایی همه تاریخ را موجب شد، متوجه شدم خدا، تنها یک «دانای کل» نیست که همه چیز را از قبل بداند و تمام! و متوجه شدم اگر با کوهی متن و مطلب هم شمشیر علیه خون خدا بکشی، باز خداوند منان، دفاع از عاشورای خود را بلد است هیچ، اربعین را هم در قامت شکوه بینظیر این سالیان اخیر، منضم به عاشورا میکند! گویی این، خطاب حضرت باریتعالی به زنجیرهایهاست که میخواستید عاشورا حذف شود؟ از اربعین هم اراده کرده باشم، عاشورایی میسازم با همان شور و شعور و شگفتی و شیدایی و شکوه! القصه سوم! چند سال تمام است که زنجیرهایها، مرتب دارند مشهدالرضای ما را میزنند! گویی کمین کردهاند تا یک چیز را بهانه کنند بلکه علیه مشهد، قدم بردارند و قلم بزنند! شگفتا از این همه خباثت! خداوند منان بر ما ملت ایران، منت گذاشته و از اهل بیت، «رضا»ی ایشان را و انشاءالله «رضای ایشان» را تقدیم این خاک مقدس کرده، آنوقت زنجیرهایها در اوج نمکنشناسی، شهر امام رضا علیهالسلام را و مشهدالرضای ما را مورد تخریب خود قرار میدهند؟! گویی «کربلا» بس نبود، حالا نوبت «مشهد» است! من اما یقین دارم که «خدای اربعین»، به لطف و عنایت و دعای خود حضرت ثامنالائمه، اینجا هم مکر و نقشه دیگری کنار گذاشته باشد! اینکه در کدام فردا، جماعت از «صحن انقلاب» سیلی بخورند نمیدانم لیکن این سیلی را دیر یا زود خواهند خورد انشاءالله. آری! یک اموری هست که خداوند کوتاه از آنها نمیآید! تمام فلاکت این دیوانههای زنجیری، از قضا برای همین است که در محاسبات خود، هرگز جایی برای خدا و نقشه خدا باز نمیکنند! گویی قبول ندارند که خدایی هم هست! گویی مثل سران استکبار یا مثل سران نظریههای الحادی، توهم زدهاند ـ العیاذبالله ـ خدا مرده است! نه اما! خدا زنده است! و عجیب جای حق نشسته! رزمندگان دفاعمقدس را با «سربازان وحشی قوم آتیلا» قیاس کردید و خدا اما با حماسه این سالهای «راهیان نور» جوابتان را داد! حالا مشهد شهدای ایران، بعد از مشهدالرضا، بیشترین جایی است که در ایران، زائر و مسافر دارد! و شگفتا! باز هم جماعت، متنبه از تنبیهات الهی نشدهاند و چند سالی است میبینیم مرتب علیه «راهیان نور» نقشه میکشند! کافی است از میان این همه سال و این همه اتوبوس، یک سال، یک جا، اتوبوسی چپ کند تا این جماعت خبیث، اصل و اساس حرکت راهیان نور را بزنند! واقعا جا دارد بررسی شود که مرض این جماعت و غرضشان از این همه خباثت چیست؟! من اما بر این باورم که مشکل ایشان، بیش از آنکه «سیاسی» باشد، ریشه در «اعتقادات» دارد! این فقط متاثر از یک اعتقاد کم یا حتی بیاعتقادی به خداوند مهربان است که تو برداری یک روز محرم را بزنی، یک روز جبهه را، یک روز مشهد را، یک روز اربعین را و یک روز هم راهیان نور را! و پرسش اصل کاری اینجاست: مگر شیفتگان عاشورا و مشهدالرضا و شهدا و راهیان نور و اربعین و جمکران، فقط از میان آن دسته از مردمی هستند که به جناح مخالف شما در وادی سیاست تعلق دارند؟! قطعا نه! پس مرض را باید در قلب ایشان جستوجو کرد، نه اندیشهشان در میدان سیاست! و من تاکید دوباره میکنم که مشکل ما با این جماعت، اتفاقا بیشتر در میدان عقاید و اصول است، نه عالم سیاست! آن «جمکران» را نه! بیخود در سطور بالا ننوشتم! یک مسجدی هست که مردم، از جایجای ایران در آن مجتمع میشوند به عشق حضرت صاحبالزمان. من اصلا فرض میگیرم در احداث این مسجد رویایی، هیچ رویای صادقهای هم در کار نبوده! و هیچ سفارشی هم از ناحیه امام زمان در کار نبوده! این، به کجای جماعت برمیخورد که مردم در مسجدی، برای تعجیل در ظهور امام عصرشان، نمازی بخوانند و دعایی بکنند؟! اشکال این کار چیست؟! اشتباه این کار کجاست؟! آیا با گرامیداشت یاد حضرت صاحبالزمان هم مشکل دارند که این همه علیه جمکران، حرف میزنند و چیز مینویسند؟! آیا با ظهور حضرت مشکل دارند؟! آیا با زنده نگه داشتن یاد ایشان مشکل دارند؟! آیا با مقوله انتقام از بدخواهان مشکل دارند؟! آیا دوست ندارند دنیا از این وضعیت نجات پیدا کند؟! آیا با اصل و اساس وجود یک منجی مشکل دارند؟! آیا با وعده آمدن این منجی مشکل دارند؟! واقعا مشکل این جمع و جماعت عاری از خدا و خرد چیست؟! هیهات! جمکران، خرافه نیست! خرافه آن است که تو گمان بری خدا ذیل کدخدا تعریف میشود! خرافه آن است که تو گمان بری امید به کدخدا بیشتر از امید به خدا جواب میدهد! اینهاست خرافه و الا اجتماع در مسجدی برای دعا در حق امام حی و حاضر و تعجیل در امر عظیم ظهور، از قضا یعنی تمنا برای تمام زندگی! در نهایت، جماعت را دعوت میکنم به ترس بیشتر از خدا! مناظره و مبارزه و زدوخورد در میدان سیاست را، یک روز، برنده شمایید و دگر روز، ما، اما جا دارد هم ما و هم شما، بیشتر بترسیم از آن مرگی که امروز فردا سراغ من و شما هم خواهد آمد! آنروز مگر همین امام مسجد مقدس جمکران و همین حضرت صاحبالزمان دستگیرمان باشد که البته شما، خرافه میپنداشتید تجمع برای پناه بردن به حضرتش را! شرم نمیکنید؟! یعنی اینقدر؟!