مقدمه
مجید قاسمی: همواره منش و روش انسانهای بزرگ و تاثیرگذار تاریخ محل بحث و نظر بوده و هست. گاه آنان را در حد یک قدیس بالا میبرند و گاه تا پایینترین درجات انسانیت بیارزش میشمارند. سیدجمالالدین اسدآبادی هم از این قاعده مستثنا نیست. او نیز بسان دیگر رجال نامور تاریخ همواره سوژهای قابل اعتنا برای صاحبنظران و پژوهشگران بوده و هست تا جایی که دیدگاههای متنوع، متفاوت و بعضا متناقضی در رابطه با آن مطرح شده است. قلمهایی در ستایش از او نوشتهاند و اساس نهضتهای اسلامی معاصر را به او نسبت میدهند و در مقابل عدهای او را نفوذی انگلیس و تشکیلات ماسونی و نامسلمان متظاهر به اسلام میدانند. نگارنده معتقد است طبیعت روش مبارزاتی سیدجمالالدین اسدآبادی اقتضای ابهام در شخصیت و افکار او را دارد و چه بسا بسیاری از سوالات و شبهات درباره او ناشی از رفتار و عملکرد خودش است. با این وجود این امکان فراهم است که با نگاه به صفحات گویا و روشن از کتاب زندگانی او و با رجوع به دیدگاه متفکران معتمد اسلامی نظیر آیتالله خامنهای و استاد شهید مرتضی مطهری تصویری واضح و نزدیک به حقیقت از این شخصیت مهم معاصر ارائه داد. این نوشتار کوشیده با نگاهی مستند و اجمالی به چند بخش مهم از زندگانی او بازشناختی نو از او ارائه دهد تا شاید با ارائه تصویری درست از شخصیت، اندیشه و فعالیتهای او به قدر وسع از ابهامات حول این شخصیت مهم معاصر بکاهد.
زندگینامه
سیدجمالالدین اسدآبادی متولد سال1254ق در ده اسدآباد همدان است. در 10 سالگی به قزوین میرود و مشغول تحصیل علوم دینی میشود. 12 ساله است که لباس روحانیت میپوشد و در همان سال عازم عتبات میشود. به مدت 4 سال محضر شیخ اعظم انصاری را درک میکند. در 17 سالگی به هندوستان میرود و این نقطه آغاز مرحلهای جدید از حیات سیاسی و مبارزاتی او محسوب میشود. پس از آن، سفر به کشورهای مختلف را تجربه و در این بین 4 بار به ایران سفر میکند. استانبول ترکیه آخرین مقصد از زندگانی پرفراز و نشیب او است و به سال1314ق در این شهر از دنیا میرود.
نهضت فکری بازگشت به اسلام
پس از اینکه سیدجمال در ایران و بعد در نجف به طور نسبی به مبانی علوم مسلط میشود، بتدریج تفکراتی در ذهن او جوانه میزند که سرنوشت زندگانی او را تعیین و مسیر آینده او را جهت میدهد. او در دورانی زیسته که جهان اسلام دچار یک عقبماندگی چشمگیر فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بوده است. ملتهای مسلمان به ظاهر لباس اسلام بر تن دارند ولی در باطن تهی از معارف حقیقی اسلام هستند! اوضاع یکایک ممالک اسلامی از شمال آفریقا تا آسیای میانه در آن دوره گویای این گزاره است که جوامع مسلمان درگیر یک انحطاط فکری عمیق و عقبماندگی مهلک سیاسی- اقتصادی بودهاند. سیدجمال با درک درست از احوال امت اسلامی، پی به ریشه و عوامل وضع نابسامان موجود میبرد و رسالت اولیه خویش را در آگاهسازی و روشنگری نسبت به راهکارها و راهحلهای برونرفت از آن وضع میبیند. اقدامات فرهنگی سید بیشتر به صورت شفاهی و خطابه بوده و در کنار آن از ظرفیت رسانههای مکتوب بیشترین استفاده را میبرده است به گونهای که هرجا فرصت و امکان مییافته مستقیما یا با واسطه اقدام به چاپ جریدهای میکرده که از جمله میتوان شمسالنهار، حبلالمتین، معلم شفیق و از همه مهمتر عروهالوثقی را نام برد. تاثیر اندیشهها و مقالات سید در عروهالوثقی به گونهای بوده است که قاطبه نخبگان مذهبی خود را مکلف به خوانش آن میکردند. سیدجمال عمیقا به این گزاره باور داشت که دین اسلام به خودی خود توانایی و پتانسیل پاسخگویی به تمام نیازهای مردم مسلمان در همه زمانها را دارد. او میپنداشت تمام بدبختیهای موجود آن زمان بر اثر فهم نادرست از اسلام راستین و به تبع آن عدم به کارگیری درست فرامین اسلامی است. سیدجمال در زمان خود یگانه پرچمدار بازگشت به اسلام ناب بود و شاید اگر بعدها افرادی نظیر کواکبی، شیخ محمد عبده و اقبال در این راه قدم نهادند بر اثر تعالیم و آموزههای سیدجمال بود. مقام معظم رهبری در بخشی از مصاحبه خود با روزنامه جمهوری اسلامی درباره سیدجمالالدین اسدآبادی میفرمایند: «سیدجمال کسی بود که برای اولینبار بازگشت به اسلام را مطرح کرد. کسی بود که مساله حاکمیت را و خیزش و بعثت جدید اسلام را اولینبار در فضای عالم به وجود آورد و مطرحکننده، به وجودآورنده و آغازگر بازگشت به حاکمیت اسلام و نظام اسلام است. این را نمیشود دستکم گرفت و سیدجمال را نمیشود با کس دیگری مقایسه کرد».
خود او در عروهالوثقی مینویسد: این مجله با ارائه راههای صحیح نشان میدهد که برای به دست آوردن قدرت جهت دفع بدبختیها و مصائب موجود، لازم است ملل شرق بخصوص مسلمانان متوسل به اصولی شوند که پدران آنان و اسلافشان معتقد بودند. او از نخستین کسانی بود که نسبت به تئوری جدایی دین از سیاست هشدار داد و باور داشت جدا کردن مادیت از معنویت و اقتصاد از دین و مذهب همان سوءبرداشتی است که مسلمانان را تهدید میکند.
وحدت اسلامی
اتحاد فیمابین ملل و مذاهب اسلامی یکی دیگر از مقاصد و اهدافی بود که سیدجمال به آن اهمیت ویژهای میداد. او بدرستی تشخیص داده بود از عوامل انحطاط جوامع اسلامی وجود دشمنی خارجی به نام استعمار و یگانه پادزهر این زهر خطرناک همان اصل وحدت و یکپارچگی میان مسلمین است. سید تا آنجا پیگیر مساله وحدت بود که در برخی موارد ملیت و مذهب خود را مخفی میکرد که مبادا این خود حجابی شود در جهت ترویج اتحاد اسلامی. سیدجمال در نامهاش به امینالضرب در این رابطه مینویسد: «مرا در این جهان چه در غرب باشم و چه در شرق، مقصدی نیست جز آنکه در اصلاح دنیا و آخرت مسلمانان بکوشم». تاثیر کوششهای سیدجمال جهت ترویج وحدت اسلامی بخوبی در شخصیتهای پس از او مشاهده میشود و افرادی نظیر عبدالقادر مغربی و رشید رضا از ادامهدهنگان راه او شمرده میشوند. شهید مرتضی مطهری درباره رویکرد وحدتمحور سیدجمال مینویسد: میتوان گفت آرمان اصلاحى سید و جامعه ایدهآلش در جامعهاى اسلامى خلاصه میشود که وحدت بر سراسر آن حاکم باشد؛ اختلافات نژادى، زبانى، منطقهاى و فرقهاى، بر اخوت اسلامى آنها فائق نگردد و وحدت معنوى و فرهنگى و ایدئولوژیک آنها را آسیب نرساند.
مبارزه با استعمار خارجی و استبداد داخلی
آنچنان که از آثار به جا مانده از سیدجمالالدین اسدآبادی دانسته میشود، او ریشه بسیاری از مشکلات را 2 درد مزمن جامعه آن روز مسلمانان میداند:
اول- استعمار خارجی، دوم- استبداد داخلی.
شهید مطهری درباره تقابل سیدجمال با استعمار خارجی و استبداد مینویسد: «سیدجمال مهمترین و مزمنترین درد جامعه اسلامى را استبداد داخلى و استعمار خارجى تشخیص داد و با این دو بشدت مبارزه کرد. آخر کار هم جان خود را در همین راه از دست داد. او براى مبارزه با این دو عامل فلجکننده، آگاهى سیاسى و شرکت فعالانه مسلمانان را در سیاست واجب و لازم شمرد و براى تحصیل مجد و عظمت از دست رفته مسلمانان و به دست آوردن مقامى در جهان که شایسته آن هستند، بازگشت به اسلام نخستین و در حقیقت حلول مجدد روح اسلام واقعى را در کالبد نیمه مرده مسلمانان، فورى و حیاتى میدانست. دستهاى مرئى و نامرئى استعمارگران را در نفاقافکنیهاى مذهبى و غیرمذهبى میدید و رو میکرد». سیدجمال به همان میزان که با استعمار خارجی به مخالفت برخاست به همان میزان با استبداد داخلی مخالف بود. مکاتبات سیدجمال با علمای شیعه و نامه معروف به میرزایشیرازی بزرگ موکد این مساله است تا جایی که بسیاری از صاحبنظران بر این عقیدهاند سیدجمال در ماجرای تحریم تنباکو نیز نقش داشته است.
ایجاد تشکیلات اسلامی و مبارز
اهتمام و دغدغه سیدجمال نسبت به مصائب آن دوران مسلمانان تا حدی بود که او به فعالیتهای روشنگرانه و آگاهسازانه اکتفا نکرد. روحیه پرشور و خستگیناپذیر او ایجاب میکرد هر کجا زمینه و فرصت فعالیت باشد او نیز آنجا حاضر باشد. اینگونه است که درباره او گفتهاند: «صبحی در عثمانی ظاهر میشود و شبی در افغان. غروبی در مصر سر فرو میبرد و بامدادی از مسکو سر بر میآورد». سیدجمال خود میگوید: «من در هر کجای دنیا رفتم، آوازی در آنجا افکندم و جنبشی به اهل آنجا دادم». با نگاهی به تاریخ نهضتهای 100 سال گذشته در سرزمینهای اسلامی درمییابیم، نقطه آغاز این جنبشها در رابطه مستقیم با فعالیتهای سیدجمالالدین اسدآبادی بوده است. اقبال لاهوری که خود یکی از تاثیرپذیرفتگان سیدجمال است، عقیده دارد او از نخستین شخصیتهایی بود که فرهنگ و ایدئولوژی اسلامی را «تجدید بنا» کرد. استاد شهید مرتضی مطهری نیز او را سلسلهجنبان نهضتهای اسلامی میدانست. یکی از مهمترین فعالیتهای سیدجمال ایجاد تشکلها و سازماندهی نخبگان مذهبی بود که برای نمونه میتوان از جمعیت سری «عروه» نام برد که ابتدا در حیدرآباد هند ایجاد شد و سپس در مصر، تونس و شاید در فرانسه به وجود آمد. روزنامه مشهور و موثر عروهالوثقی ارگان همین تشکیلات بود. شیخ محمد عبده از شاگردان سرشناس سید در این باره مینویسد: «عروه نام جمعیتی است که سید در حیدرآباد تاسیس کرد و شعبی در دیگر ممالک دارد اما هیچ شعبه، شعبه دیگر را نمیشناسد و فقط رئیس از آنها آگاه است». فعالیتهای تشکیلاتی سیدجمال محدود به عروه نشد و حتی میتوان گفت بسیاری از نهضتهای اسلامی در دل همین مجموعهها رشد کرد که تفصیل آن در این مقال نمیگنجد.