سیدمحمد موسوی: یکی از اقدامات «محمدرضاشاه پهلوی» که واکنشهای عدیدهای را به دنبال داشت، تغییر تقویم هجری شمسی به تاریخ شاهنشاهی بود که ایده آن ابتدا توسط دفتر شاه و از طریق حزب رستاخیز پیشنهاد شد و سپس برای تصویب به 2 مجلس سنا و نمایندگان ارسال شده و پس از تصویب، از سال 56، همه ادارات و ارگانها موظف به استفاده از آن شدند. این اقدام واکنشهای مختلفی را در پی داشت اما مهمترین واکنشهای مخالف نسبت به آن از طرف گروههای مذهبی، علما و روحانیون انجام گرفت به طوری که آنها این اقدام را نوعی اسلامزدایی از طرف حکومت پهلوی دانسته و با آن به مخالفت برخاستند. در هر حال عمر این تقویم به 2 سال نکشید و با تشدید اعتراضات مردم به حکومت پهلوی و روی کار آمدن «جعفر شریفامامی» این تقویم منحل و تقویم هجری شمسی دوباره به کار گرفته شد. در واقع شریفامامی با انجام دادن کارهایی نظیر تعطیلی قمارخانهها، لغو نظام تکحزبی و از جمله لغو تاریخ شاهنشاهی و به کارگیری مجدد تقویم هجری به دنبال به دست آوردن رضایت مردم و گروههای مذهبی بود اما این اقدامات نتوانست فضا را به نفع حکومت پهلوی تغییر دهد.
سیاستهای فرهنگی پهلوی دوم
عموم پژوهشگران و اندیشمندان حوزه جامعهشناسی، علوم سیاسی و مطالعات فرهنگی شاکله هویت ایرانی در دوران معاصر را تلفیقی از 3 عنصر اسلام، ایرانیت و مدرنیسم میدانند. در واقع هویت ایرانی از یک طرف متأثر از عقاید، احکام، سنتها و انگارههای اسلامی است و از طرف دیگر هنجارها، رسوم و سنتهای ایرانی را در طول ادوار تاریخی و از نسلی به نسل دیگر منتقل کرده و این مولفهها در حال حاضر بخشی جداییناپذیر از هویت و فرهنگ هر ایرانی است اما هویت ایرانیان تنها منحصر به این دو عنصر نیست و بویژه در دوران معاصر و با گسترش مدرنیسم و تجدد غربی در سطح جهان، ایرانیان نیز از این عنصر متأثر شدند و زندگی در دنیای مدرن به عنوان بخشی از هویت ایرانیان درآمده است. اینکه باید میان این سه مولفه ارتباط منطقی وجود داشته باشد، امری قابل توجه و مهم است اما حکومتهای پهلوی اول و دوم توانایی یا تمایل به درک این واقعیت نداشتند و همواره سعی میکردند عنصر اسلام و عقاید مذهبی را به نفع دو عنصر دیگر به کناری بگذارند. در واقع سیاستهای فرهنگی دوران پهلوی دوم، عموماً از 2 منبع تجدد و نوسازی غربی و تغییر نگرشها، سنتها و هنجارهای جامعه بر مبنای باستانگرایی ایرانی و مدرنیسم الهام میگرفت(1)و در آن به مسائل دینی و اسلامی توجهی نمیشد. از جمله مهمترین اقداماتی که در راستای 2 عنصر مدرنیسم و باستانگرایی ایرانی در حکومت پهلوی انجام گرفت، تاسیس برخی نهادهای جدید، ترویج باستانگرایی با تاکید بر نژاد آریایی، پرداختن به تاریخ شاهنشاهی و سلسلههای ایران باستان و... میشد. این اقدامات با برخی اقدامات دینستیزانه از قبیل ترویج مدهای لباس غربی و مخالفت با حجاب، عرفی کردن دین در جامعه، تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی و... همزمان بود و باعث شد این دیدگاه تحکیم شود که سیاست هویتی و فرهنگی پهلوی اول و دوم دارای 2 بعد اساسی است: یکی ترویج مدرنیسم و باستانگرایی ایرانی و دیگری اسلامزدایی از جامعه. در همین راستا یکی از مهمترین اقداماتی که اواخر حکومت محمدرضاشاه انجام گرفت تغییر تقویم هجری شمسی به تقویم شاهنشاهی بود که باعث اعتراضات گستردهای از طرف مردم و گروههای مذهبی شد و بر وزن مخالفتها علیه رژیم پهلوی افزود.
تغییر تقویم و واکنشها
همانطور که گفته شد یکی از مقاطعی که در تاریخ معاصر ایران به بازتعریف و بازخوانی هویت ملی پرداخته شده است، عصر پهلوی است. پس از به قدرت رسیدن خاندان پهلوی پروژه هویتسازی به عنوان یک اولویت در دستور کار کارگزاران حکومتی قرار گرفت. گفتمان هویتی که در این دوره طراحی و حکومت در قالب آن تعاملات و مناسبات خود را با گروههای اجتماعی، خردهفرهنگها و اقوام تنظیم و پیاده میکرد، بر ابعاد مدرنیسم و باستانگرایی ایرانی تکیه داشت.(2) در چارچوب این سیاستها، حکومت پهلوی دوم به تغییر تقویم هجری و جایگزینی آن با تقویم شاهنشاهی پرداخت. محمدرضاشاه پهلوی در توجیه این اقدام خود اینگونه گفته است: «برای احیای فرهنگ ایرانی با همه اصالت و زیباییاش باید راههایی پیدا میشد. مثلاً مبنای تاریخ کشور را به آغاز دوران هخامنشی بازگرداندیم، بیآنکه تقویم هجری را کنار بگذاریم. ما با 2 تاریخ زندگی کردیم؛ تقویم تاریخی و تقویم مذهبی».(3) این گفته شاه بر خلاف واقع بود و او عملا تقویم شمسی را به کناری نهاده بود. محمدرضا شاه پهلوی با این اقدام باعث شد مشروعیتش در میان مردم مذهبی کاسته شود و بر بار مخالفانش افزوده شود. «یرواند آبراهامیان» نیز به این مساله پرداخته و این اقدام را نوعی ریسک سیاسی قلمداد کرده است. وی در این باره گفته است: «در این دوران کمتر رژیمی جسارت کرده است تاریخ مذهبی کشور را کنار گذارد.»(4) حتی سفیر سابق انگلیس نیز این اقدام را نابخردانه قلمداد کرده و گفته است: «این اقدام نابجا و خودخواهانه، احساسات مذهبی مردم را جریحهدار و نه فقط روحانیون، بلکه توده مردم را هم خشمگین و ناراضی کرد و طبقه روشنفکر و تحصیلکرده نیز آن را با تمسخر و استهزا استقبال کردند».(5) در نتیجه، اینگونه اقدامات محمدرضا شاه پهلوی - همانند سیاستهای دوران رضاشاه- نتیجهای جز پررنگ کردن مخالفتها در ایران در بر نداشت و روز به روز چراغ آشتی مردم و حکومت را کمفروغتر و کمسوتر از گذشته میکرد. در واقع اقدامات حکومت پهلوی دوم، پازل افراط و تفریط را که از سالهای قبل از مشروطه توسط حاکمان شروع شده بود، کامل کرد و روحانیون و گروههای مذهبی را در مقابل حکومت قرار داد. بدین ترتیب، روحانیون که نمایندگان اسلام در جامعه بودند پرچمدار مبارزه علیه اقدامات ضداسلامی شاه شدند.(6) بنابراین در پی این اقدام برخی علما و روحانیون از قبیل آیتاللهالعظمی گلپایگانی و امام خمینی(ره) عکسالعمل نشان دادند و به اعتراض به این مساله پرداختند. حتی حضرت امام خمینی در پیامی به مناسبت عید فطر سال 1355 به کارگیری تاریخ شاهنشاهی را حرام اعلام کردند: «برای تضعیف اسلام و محو اسم آن نغمه شوم تغییر مبدأ تاریخ را ساز کردند؛ این تغییر از جنایات بزرگی است که در این عصر به دست این دودمان کثیف واقع شد. بر عموم ملت است که با استعمال این تاریخ جنایتکارانه مخالفت کنند و چون این تغییر، هتک اسلام و مقدمه محو اسلام است، خدای نخواسته، استعمال آن بر عموم، حرام و پشتیبانی از ستمکار و ظالم مخالف با اسلام عدالتخواه است».(7) بدین ترتیب، این اقدام حکومت پهلوی نوعی دهنکجی به اعتقادات مردم و ابزاری برای به حاشیه راندن دین تلقی و باعث واکنشهای مردم و روحانیون علیه آن شد. همین مساله باعث شد عزم گروهها و مردم مذهبی برای مقابله با رژیم پهلوی جزم و در سالهای آینده و با فراگیر شدن مبارزات مردم، رژیم پهلوی ساقط شود. هر چند با تشدید اعتراضات مردم در بحبوحه انقلاب، دولت جعفر شریفامامی به انجام اقداماتی از قبیل بستن قمارخانهها و تغییر تقویم شاهنشاهی به هجری سابق پرداخت اما زمان برای انجام این کارها گذشته بود و مردم انجام آنها را نه از سر حسننیت و توجه رژیم به خواستههایشان، بلکه از سر اجبار و درماندگی حکومت پهلوی میدانستند بنابراین اقدامات اینچنینی را نوعی عقبنشینی از طرف حکومت دانسته و هر روز برای تغییر حکومت و انقلاب مصممتر میشدند.
نتیجه گیری
سیاست فرهنگی حکومت پهلوی مبتنی بر 2 عنصر تجددخواهی و مدرنیسم غربی و باستانگرایی ایرانی بود و در آن به عنصر اسلام و اسلامخواهی که دارای ریشههای تاریخی و اعتقادی در میان ایرانیان بود توجهی نمیشد. در راستای این سیاست فرهنگی، اقداماتی از قبیل ترویج سبک زندگی و مدهای لباس و پوشش غربی، تأکید بر باستانگرایی و سلسلههای شاهنشاهی و تاریخ ایران باستان و کمرنگ کردن عناصر اسلامی تاریخ و فرهنگ ایران و تغییر تقویم هجری به تقویم شاهنشاهی و... انجام گرفت اما این اقدامات مورد مخالفت اسلامگرایان و روحانیون قرار گرفت بویژه تغییر تقویم هجری و جایگزینی تقویم شاهنشاهی به جای آن به عنوان نوعی دهنکجی به رسوم و سنتهای اسلامی ایرانیان قلمداد شده و واکنشهای بسیاری را در میان علما، روحانیون و مردم مذهبی برانگیخت و باعث شد آنها عزم خود را برای تغییر حکومت و جایگزینی نوعی حکومت اسلامی به جای رژیم پهلوی جزم کنند. هر چند این تقویم در اواخر حکومت پهلوی ملغی اعلام شد اما این اقدام نتوانست مردم مذهبی و روحانیون و انقلابیون را راضی کند و تا زمانی که انقلاب اسلامی به پیروزی نرسید، آنها دست از اعتراض و مخالفت با رژیم پهلوی برنداشتند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پینوشت
1- الهام ملکزاده و محمد بقایی، درآمدی تحلیلی بر سیاستهای فرهنگی- مذهبی پهلوی اول و دوم، فصلنامه گنجینه اسناد، سال بیستوششم، دفتر دوم، تابستان 1395، ص 77
2- محمد ثقفی و داوود میرمحمدی، مبانی معرفتی گفتمان هویت ملی در عصر پهلوی، فصلنامه تخصصی جامعهشناسی، تابستان 1389، دوره 5، شماره 2، ص 44
3- محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ترجمه حسین ابوترابیان، بینا، تهران، 1371، ص 166
4- یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، چاپ هشتم، 1382، ص 5466
5- آنتونی پارسونز، غرور و سقوط، ترجمه منوچهر راستین، تهران، انتشارات هفته، چاپ دوم، 1363، ص 111
6- محمدرضا امیرزاده و مجید بهستانی، «بررسی سیاست هویت در دوره معاصر ایران»، فصلنامه مجلس و راهبرد، سال بیستویکم، شماره 77، بهار 1393، صص 92-91
7- امام خمینی(ره)، صحیفه نور، جلد 3، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1369، ص 171.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران