اگر داستان مقامات که حملات به تروریستهای خارجی نسبت داده میشد، صحیح باشد، چرا باید مانع تحقیقات کنگره و مطبوعات شد؟ آیا ما شاهد یک تغییر سیاسی نیستیم که خیلی قبل از 11 سپتامبر طراحی شده بود؟ چندین مرتبه در نیم قرن اخیر سیا سعی کرده است قوانینی به تصویب برساند که از برملا کردن اعمال دولت جلوگیری به عمل آورد و خادمان جامعه و روزنامهنگاران را به خاطر این برملاسازی تحت تعقیب قرار دهد.
در نوامبر 2000، سناتور بینهایت مرتجع ریچارد شلبی که در آن زمان ریاست کمیته جاسوسی سنا را برعهده داشت، درخواست تصویب قانون سری بودن اعمال دولت را داشت که توسط پرزیدنت بیل کلینتون وتو شد. ریچارد شلبی دوباره در اوت 2001 به این اقدام مبادرت ورزید و امیدوار بود با عکسالعمل مساعدی از طرف پرزیدنت بوش مواجه شود. لایحه تحت مذاکره بود که ناگهان حملات 11 سپتامبر روی داد و بخشهایی از آن در قانون جاسوسی 13 دسامبر 2001 الحاق شد. بلافاصله، دادستان کل جان اشکرافت واحد جدیدی به وجود آورد که وظیفه آن بررسی راههای جلوگیری از درز اطلاعات سری بود. قرار بود در مدت 6 ماه گزارشی ارائه شود اما قبلا وبسایتهای (Web sites) رسمی متعددی حذف شده بودند؛ اطلاعات مربوط به افراد حذف شده بودند به دلیل اینکه محتویات آنها میتوانست منجر به این شود که تروریستها از آنها اطلاعات سری استنتاج کنند. قوه قضائیه، تحقیقات کنگره و مطبوعات، یعنی همه نیروهای مفید خنثی و عقیم شدهاند، در حالی که قوه مجریه اختیاراتی برای خودش قائل شده است که وارد سیاستهای داخلی شده که قبلا توسط سیا و ارتش در خارج آزمایش شدهاند. تاسیس اداره امنیت داخلی (OHS) که توسط پرزیدنت بوش در تاریخ 20 سپتامبر به کنگره اعلام شد، فقط در تاریخ 8 اکتبر مشروعیت یافت. این یک اقدام موقت که حاصل شرایط باشد، نبود بلکه حکایت از یک تغییر اساسی سیستم حکومت آمریکا بود.
بنابراین، دولت بین امنیت داخلی و خارجی تفاوت قائل میشد. مدیر اداره امنیت داخلی همتراز مشاور امنیت ملی (کاندولیزا رایس) خواهد بود. هر کدام ریاست شورایی را برعهده خواهند داشت؛ شورای امنیت داخلی و شورای امنیت ملی. وظایف آنها در موارد متعددی تداخل پیدا میکرد. همچنین پرزیدنت بوش یک نفر را به عنوان معاون مشاور امنیت ملی جهت نظارت بر فعالیتهای ضدتروریستی گمارده است، اگرچه این شخص گزارشهایش را برای کاندولیزا رایس میفرستد اما این گزارشها باید در دسترس تام ریج هم قرار بگیرند. این پست کلیدی به ژنرال وین آ. دانینگ واگذار شد که بویژه سابقه قلدرمآبی دارد. در میان دیگر مسائل، دانینگ مسؤول نیروی عملیات مخصوص برای شبکه عقبمانده بود. او همچنین بر همکاری بین 2 شورا در اداره نفوذ استراتژیک نظارت خواهد کرد که مسؤولیت آن تاثیر گذاشتن بر افکار و دولتهای خارجی خواهد بود. اداره امنیت داخلی اختیارات گستردهای دارد که با گذشت زمان تکامل خواهد یافت. مشکل بتوان گفت، نقشی قابل مقایسه با «اداره بسیج جنگ» (OWN) در دوران جنگ دوم جهانی یا اداره سیاست ملی کنترل مواد مخدر (ONDCP) داشته باشد که بر عملیات نظامی در آمریکای لاتین نظارت دارد. در هر حال، ما شاهد تسلط ارتش و سرویسهای جاسوسی بر زندگی مردم هستیم. تاریخنویسان چنین ضبط خواهند کرد که بین نوامبر 2000 و فوریه 2002، دموکراسی، آنگونه که توسط آفرینندگان و «اعلامیه استقلال» و قانون اساسی ایالات متحده تجسم شده بود، عملا به پایان رسید. با مرگ دموکراسی، دولت خداسالاری فاشیستی آمریکا متولد شد.
تقصیر بن لادن است!
صبح روز 11 سپتامبر، هنگامی که CNN تصویر یکی از برجهای مرکز تجارت جهانی را در حالی که شعلههای آتش از آن به هوا برمیخاست نشان میداد، اما هنوز مشخص نبود آن اتفاق یک حادثه یا یک حمله بود، مفسران شبکه گزارش دادند که احتمالا اسامه بنلادن در آن کار دست داشته است. این فرضیه به تدریج تنها توضیح قابل قبول تلقی میشد. چنان حملاتی فقط میتوانست کار یک هیولا باشد که شدیدا با دنیای متمدن بیگانه است، نفرتی بیمنطق نسبت به غرب دارد و دستهایش غرق در خون بود.
ادامه دارد