printlogo


کد خبر: 174483تاریخ: 1396/2/3 00:00
نگاهی به مستند مرگ خود خواسته به مناسبت اکران در جشنواره جهانی فجر
ما نمی‌خواهیم بمیریم

محسن شهمیرزادی:  لحظه‌ای که استیو جابز روی صحنه می‌آمد و با ابهت همیشگی‌اش آخرین تکنولوژی اپل را معرفی می‌کرد، لحظه‌ای که همه برمی‌خیزند و به افتخار این نابغه قرن با هیجان دست می‌زنند، لحظه‌ای که هزاران جوان ساعت‌ها در صف می‌ایستند تا نخستین خریدار از آخرین ورژن آیفون باشند، لحظه‌ای که پول‌های‌مان را روی هم می‌گذاریم تا گوشی بهتری بخریم، لحظه‌ای که تبلت جدید با پردازنده‌های قدرتمند به بازار می‌آید و دوست داریم یکی از آنها را داشته باشیم، لحظه‌ای که گوشی‌مان به ناچار خراب شده است و باید دیگر عوضش کنیم. این لحظه‌ها برای همه ما آشناست؛ تکنولوژی روز به روز پیشرفت می‌کند و ما هر روز سعی می‌کنیم عقب‌افتادگی‌مان را جبران کنیم. جبران عطشی که به نظر پایان ندارد. سرعت فراری بیشتر از اوسین‌بولت است و دویدن دنبالش ما را فقط تشنه‌تر می‌کند. اما تکنولوژی هر چقدر هم که رشد کند باز هم ما ایرانی‌ها  نوستالژیک فکر می‌کنیم. «جنس هم جنس قدیمی، مرگ نداره لامصب!» اما آیا این نوستالژی ما ایرانیان هست؟ یا واقعیتی که در این دوندگی آن را فراموش کرده‌ایم؟
شاید کسی از خودش نپرسد چرا گوشی، تبلت و اخیرا لپ‌تاپ‌های جدید قابلیت جدا شدن باطری ندارند؟ شاید کسی از خودش نپرسد چرا اپل را نمی‌توان تعمیر کرد؟ شاید کسی از خودش نپرسد چرا عمر  مفید گوشی‌های همراه در نهایت به 3-2 سال برسد؟ خب افرادی که از خودشان این سوالات را نپرسند بی‌شک نمی‌توانند به سوالات دیگری فکر کنند. چرا عمر مفید لوازم الکترونیکی کوتاه شده است؟ چرا به‌طور اتفاقی! پایان عمر مفید و کوتاه تلفن‌های همراه همزمان با معرفی محصول جدید با امکانات جدید است؟ سوال‌هایی از این قبیل کم نیستند اما فکر کردن به آنها نتایج خطرناکی دارد. چون در آن هنگام به این سوال می‌رسند که براستی چرا تکنولوژی‌های جدید قابلیت تعمیرشان کمتر است؟ چرا ما نمی‌توانیم به‌جای خرید گوشی‌های جدید آن را به روز و بهتر کنیم؟ ما گوشی خراب شده‌مان را دور نمی‌اندازیم تا شاید روزی بتوان تعمیرش کرد یا حداقل از آن استفاده‌ای دیگر کنیم. اما شاید ندانیم که شرکت اینتل که بزرگ‌ترین سازنده پردازنده‌ها در دنیاست به عمد از مواد ساختی ضعیف‌تری استفاده می‌کند تا محصولات زودتر خراب شوند؛ استراتژی‌ای که بسیاری از شرکت‌های الکترونیکی برای بازار محصولات‌شان استفاده می‌کنند. این تکنیک در کنار خاصیت تکنولوژی‌های جدید، روز به روز و به‌روز شده راهی نمی‌گذارند جز همان توصیفات اولیه، همان پول روی پول گذاشتن برای خرید گوشی بهتر، همان صف‌ها و همان کف زدن‌ها و همان معرفی محصولات جدید. بدون شک تکنولوژی‌های جدید، پیشرفت خود را تا حد زیادی به اقتصاد موفق! چین مدیونند. تولید انبوه تلفن‌های همراه، لپ‌تاپ، تبلت و در یک کلام پردازنده‌های الکترونیکی در چین میسر شد. آری توسعه دقیقا همین است. پیشرفت اقتصادی و تسخیر بازارهای جهان. در نگاه اول بسیاری نیروی کار ارزان را دلیل مهاجرت صنایع الکترونیکی به چین می‌دانند. نیروی کار ارزانی که 7 روز هفته و 12 ساعت در روز کار می‌کند.  نیروی کار ارزانی که اگر تعداد زیادی از کارگرانش خودکشی کنند -کارگران زیر 18 سال- کسی نتواند از حقوق‌شان دفاع کند. نیروی کار ارزانی که تجلی عصر جدید چارلی چاپلین هستند و اگر در این 12 ساعت،  ثانیه‌ای وقفه ایجاد کنند تمام سیستم به هم می‌ریزند و مثل آن جوان چینی می‌شوند که ثانیه‌ای خستگی در ساعت 4 صبح باعث شد تا دستگاه کمرش را شکاف دهد و زمان صرف شده در بیمارستان حتی به عنوان مرخصی‌اش نیز محسوب نشود. نیروی کار ارزانی که حتی روپوش‌های سفید و تمیزش برای حفاظت از محصولات و پردازنده‌ها  باشد نه خود او، چرا که به هرحال سرطان کمترین پاداش کارگران در این کار است. اما نیروی کار ارزان تنها دلیل  گسترش صنایع الکترونیک در چین نیست. کارخانه‌ها پیش از اینکه به نیروی کار ارزان چین توجه داشته باشند، سیاست‌های حمایتی دولت برای‌شان مهم بوده است. دولتی که در ورود صنایع آنچنان سختگیری نکند. چه سختگیری؟  باید بدانیم که برای تهیه یک پردازنده لپ‌تاپ، 250 کیلوگرم مواد خام سرب‌آلود و سمی به همراه هزار لیتر آب نیاز است. از این میان یک تن آب می‌ماند و حجم زیادی از مواد سمی در آن. موادی که به ناچار باید از  کارخانه دفع شوند و حمل‌ونقل آنها اصلا به‌صرفه نیست. در چین رودخانه‌های بسیار فراوانی وجود دارند که این حمل‌ونقل مجانی و راحت را برعهده می‌گیرند. کارخانه‌ها  در کنار رودخانه تاسیس می‌شوند و  پساب‌های سمی و سیاه آن به سهولت از طریق رودخانه منتقل می‌شوند. اما به کجا؟ به مراتع کشاورزی و منابع آب شرب چین. از سویی کارگران در مواجهه مستقیم با مواد آلوده دچار بیماری شده‌اند و مردم عادی نیز محصولات و آب شرب‌شان با پساب‌های سمی یکی شده است. زباله‌های سمی کارخانه‌های تکنولوژی نیاز به یک دولتی سخت‌نگیر! دارد، چرا که شهروندان جامعه آمریکا با شکایت‌های خود صاحبان صنایع را به دردسر  انداختند و ادامه این مسیر ممکن نبود مگر در یک بازی برد- برد. دولت چین تبدیل به قدرت اقتصادی می‌شود و صاحبان صنایع نیز به سود خود می‌رسند. دیگر چه کسی به فکر یک میلیارد و خرده‌ای نفر است که خرده آن با کل جمعیت آمریکا برابری می‌کند. برای دولت این چرخ دنده‌ها و له‌شدن‌هایش لازمه توسعه است، برای صنایع نیز تولید انبوه و ارزان در اولویت است.  بدون شک این بحران فقط گریبانگیر چینی‌ها نخواهد بود. بحران «ریزگرد» فقط مربوط به گردوخاک نیست. زمانی که آلاینده‌های سربی وارد آب و هوا شوند، دیگر دست به دست باد دارند. ابرها فقط در عرض 4 روز می‌توانند کره زمین را دور بزنند و ریزگردهای  رسوخ یافته در ابر موجب می‌شوند تا جایی سیل بیاید و جایی دیگر از فرط بی‌آبی به کویر ترک خورده‌ای بدل شود. شاید با این روایت داستان مستند «مرگ خودخواسته» کمی لو برود. اما هدف سازنده مستند نیز رساندن حرف‌هایش به همه جهان است. او معتقد است که  قدرت در دست مردم است، در دست پول‌هایی که روی هم جمع می‌‌کنند تا آخرین ورژن آیفون را خریداری کنند، قدرت در دست خریداران است و شاید با دیدن پشت پرده‌های سمی تکنولوژی‌های روز، برای تعویض زودهنگام  تلفن همراه خود کمی درنگ کنیم. «مرگ خودخواسته» شاید در فرم چیزی به دنیای تصویر اضافه نکرده باشد اما حرف‌های جدید و قابل تاملی دارد که مخاطبش بیش از چین و آمریکا، تمام مردم دنیا هستند. این مستند مخالف  تکنولوژی و منکر خاصیت‌هایش نیست. بلکه  مخالف سرمایه‌داری و مصرف‌گرایی است که موجب شده کارگرانی به بهره‌کشی بروند و مردمانی از طبیعی‌ترین حقوق خود محروم شوند. کارگردان برای اثبات این امر به کشورهای فراوانی سفر می‌کند، کشورهایی در سراسر جهان که حفظ محیط‌زیست و عدم بهره‌کشی از کارگران را در کنار پیشرفت تکنولوژیکی خود به همراه دارند. مستند مرگ خودخواسته در نخستین روز جشنواره جهانی فجر
«Death By Designed» به نمایش در آمد.
 


Page Generated in 0/0138 sec