حسین قدیانی: «اسلام» همان دینی است که پیامبر بلندمنزلت آن، نه «کار» را عار میدانست و نه حتی بوسه بر دست «کارگر» را! و اینکه مولای متقیان، آن همه تأکید داشتند بر حفظ بیتالمال، یکی هم برای این بود که مبادا دسترنج کارگر، سر از حقوق اعیان و اشراف درآورد! پس در اسلام، هم «کار» مقدس است و هم «کارگر»! دیروز، سالروز میلاد امام سجاد علیهالسلام بود. در «صحیفه سجادیه» متعلق به حضرت زینالعابدین، دعایی هست بدین مضمون که «خدایا! مرا به توفیق انجام بهترین کارها برسان». ناظر بر شرایط امروز جامعه اما گمان نکنم هیچ کاری بهتر از خود «کار» باشد! و اینکه هر که هر کجا هست، کارش را به نحو احسن انجام دهد، بویژه جماعت عزیز کارگر که در کارخانههای بزرگ یا کارگاههای کوچک، با کمترین حقوق ممکن مشغول کارند، بلکه چرخ اقتصاد کشور، از همین چرخش حداقلی هم بازنماند! معالاسف در سالهای اخیر، شمار قابل توجهی از کارگران عزیز ما، متأثر از بلیه بزرگ رکود، کار خود را از دست دادهاند! کیست اما کارگر؟! الا همان که در روزگار جنگ، برادری خود را تمام و کمال اثبات کرد؟! یک کارخانه آیا شما سراغ دارید که در مقطع دفاعمقدس، چندین و چند شهید، تقدیم امنیت این کشور نکرده باشد؟! از اول انقلاب تا امروز، هر جا که لازم به هوشیاری جماعت کارگر در قبال نقشههای رنگارنگ دشمن بدخواه بوده، اصحاب کار و مردان تلاش، هوشیاری خود را حفظ کردهاند! بارها شده که کارگر، به چیزهایی منجمله تعویق در پرداخت حقوق خود معترض بوده، به حق هم معترض بوده اما همین که دیده دشمن دارد از اعتراض او سوءاستفاده میکند، پیگیری مطالبات خود را در بستری ادامه داده که به شاد کردن دشمن بدخواه منتهی نشود! سر همین است که میبینیم با وجود همه کاستیها و همه کمبودها، کمترین حاشیهها را همین قشر مظلوم کارگر داشته! در این قریب 40 سال، فتنههای ریز و درشتی در خاطر همه ما هست اما هیچکدام از این فتنهها، ناظر بر غفلت کارگر بهوجود نیامده! چرا؟! چون کارگر اساسا مرد عمل است و نه ادعا! و آنکه سخن با کار خود و عرق جبین خود میگوید، چه نیاز به حاشیهآفرینی! اعتراضی هم اگر داشته، آن را طوری ابراز نکرده که به قول معروف، منجر به شر شود! غیر از این بوده؟! یک فتنه و فقط یک فتنه را مثال بزنید که متأثر از غفلت کارگران پرتلاش ما، برای این کشور و این مردم، غائله درست کرده باشد! شاید مکرر شده که کارگر به خاطر مسائل مالی و بهواسطه مصائب معیشتی، آبروی خودش رفته اما هرگز نگذاشته آبروی ایران عزیز، نزد این همه دشمن مترصد برای سوءاستفاده برود! این مهم، علاوه بر متانت ذاتی قشر کارگر، یکی هم البته ناشی از آن بوده که کارگر میدیده و میشنیده که دستاندرکاران این نظام، همیشه خود را خادم و نوکر مردم معرفی میکردند! و اگر جایی اشکالی بوده، هیچ واهمهای از بیان عذرخواهی و ابراز شرمندگی در کار نبوده! از اول انقلاب تا همین امروز، بارها و بارها دشمن پلید قصد کرده بود کارگران ما را به بهانههای مختلف، به وادی اعتراض و اعتصاب و حتی اگر شده شورش بکشاند اما همانطور که اشاره کردم کارگر ضمن حفظ هوشیاری و البته بزرگواری، آبروی مملکت را به آبروی خود ترجیح داده! باورم هست اما این دو آبرو، جدا از هم نیست! وقتی کارگر، بیکار میشود، این فقط او نیست که نزد زن و بچه، شرمنده میشود؛ «حضرت آقا» هم رسما و علنا اعلام میکنند که از دیدن کارگر بیکار، شرمنده میشوند! و از دیدن این همه نامه و ناله و گلایه، شرمنده میشوند! با اینکه همه میدانیم و خود کارگران معزز ما هم میدانند که امور اجرایی کشور، اصلا و ابدا دست رهبر انقلاب نیست! و ایشان، صندلی و سمتی در این باره ندارند اما آن عزیز فرزانه که در «مکتب نهجالبلاغه» درس خوانده و درس دادهاند، مگر میتوانند بیکاری را ببینند و شرمندگی کارگر کار از دستداده را ببینند و زبان به همدردی نگشایند؟! طرفه حکایت اینجاست که ما در دولت فعلی، با پدیدهای به نام «حسن روحانی» روبهرو هستیم که همه حتی وزرایش، رکود و بیکاری را معضل اول اقتصاد کشور میخوانند اما او، چشم میدوزد به چشم کارگر بیکار و مدعی میشود؛ «رکود نداریم!» واقعا در نوع خود، پدیدهای هستند این آقای روحانی! رکودی که هست را میگویند نیست اما نشاطی که متأثر از بیکاری و ورشکستگی این همه کارخانه و کارگاه، وجود خارجی ندارد را میگویند هست! و تازه! به این هست و نیست عجیب و غریب هم اکتفا نمیکنند؛ چشم میدوزند به دوربین و اظهار میدارند: «ما شرمنده نیستیم»! شگفتا از این پدیده! کارگر اعتراض میکند و فریاد میزند «بیکاری، بیکاری، بیکاری» اما ایشان به جای یک کلمه همدردی، لااقل در مقام حرف، جواب میدهند که «با شعار، مسائل حل نمیشود!» یعنی برگرداندن همان حرف کارگر به خودشان! از قضا اینکه «با شعار، مسائل حل نمیشود» سخن جمهور است با رئیسجمهور یا به عبارت بهتر رئیس دولت حرف! بعد هم که یک بار معلوم نیست آفتاب از کدام طرف درآمده که گذر آقای روحانی به فلان کارخانه میافتد، ایشان درون ماشین شاسیبلند، از خط تولید آن کارخانه که قداستی در حد خط مقدم جنگ دارد، بازدید میکنند! و زحمت 5 دقیقه پیاده شدن از ماشین را هم به خود نمیدهند! مدیر 4 درصدی همین است دیگر! بازدید هم که از کارخانه میکند، به دور از حداقل احترام است! و همراه با حداکثر تبختر! بعد هم کارگر از رسانهها میخواند یا با همین چشمهای خود میبیند که پدیده مد نظر، عین آب خوردن، منکر وعدههای خود میشود! وعده تحول 100 روزه، وعده لغو تحریمها، وعده مبارزه بیدرنگ با فساد و تبعیض! همه را منکر میشود! در حرف و در عمل! در حرف، مدعی میشوند مدیران با حقوق ماهی 100میلیون و بلکه هم بیشتر، «ذخیره و امانتدار» هستند! در عمل هم دریغ از معرفی یکی از این نجومیبگیران به دستگاه قضا! کارگر با خود زمزمه میکند چگونه خزانه برای کار و تولید و معیشت قشر محروم، خالی است اما برای حقوقهای نجومی، علی برکتالله؟! کارگر اما باز هم مدارا میکند لیکن یک روز صبح که از خانه بیرون میآید، ناگهان میبیند در و دیوار شهر پر شده از پوستر خانه کارگر که «رای ما دکتر حسن روحانی»! و این در حالی است که هنوز هیچ نامزدی، تبلیغ کاغذی خود را شروع نکرده! دوباره کارگر به نجوای درون میپردازد که چرا من و نام من باید خرج تبلیغ برای نامزدی شود که حتی بعد از بیکاری من هم حداقلی از شرمندگی را ولو در زبان ابراز نمیکند؟! آقای روحانی! قبول کنید دیگر عصبانی کردید قشر کارگر را! یک روز جواب شما را نداد، 2 روز نداد، 3 روز نداد، 4 سال نداد اما اسطوره صبر و تحمل هم که باشی، یک جا عاقبت مجبور میشوی به واکنش! آنهم کجا؟! در حرم امام محرومان! و امام همین کارگران! و امام همین شهدای کارگر! و امام همین برونسی بنا! و امام همین عباس دستطلای مکانیک! البته که خمینی، امام 4 درصدیها نبود! وقتی با آن همه کارنامه لرزان، روزی از نام مقدس کارگر سوءاستفاده میکنند و دگر روز هم حرم روح خدا را با ستاد تبلیغاتی خود اشتباه میگیرند، خدا هم اینگونه جوابشان را میدهد! با نشان دادن خشم کارگر! و فریاد کارگر! حرم امام پابرهنهها را تو برداری خرج جبران کارنامه تقریبا هیچ خود کنی و خدا هم فقط تماشاچی باشد؟! هیهات! خدا جای حق نشسته! خدایی که خمینی و خامنهای به ما نشان دادهاند، خدایی نیست که راضی از مدیران اهل تبختر و دروغ باشد! که کارگر بیکار باشد و مدیر بگوید من و شرمندگی؟! در نهایت، سخنی و عرضم تمام! تهدید کارگر معترض به خردکردن دهان، آخرین رونمایی از دروغ «اسلام رحمانی» بود و بلکه میخواهم بگویم آخرین پرده از نمایش اسلام آقای روحانی! جناب آقای روحانی! جناب آقای مکمل روحانی! تهدیدکنندگان کارگر مظلوم به خردکردن دهان ایشان، در ستاد کدام نامزدها فعال هستند؟! آری! قبلا هم نوشته بودم که بیرحمترین اسلامها، همین اسلامی است که به دروغ، پسوند «رحمانی» برایش تراشیدهاند! عاقبت، رحمانیت را چه به خردکردن دهان کارگر؟! متعجبم از شما که با وجود این همه زور، چرا بر دهان دشمن بدعهد نکوبیدید؟! من اما پناه میبرم به خدا، از خردکردن دهان کارگران!