محمد زعیمزاده: صد و چند روزی از حضور دونالد ترامپ بر مسند ریاستجمهوری ایالات متحده میگذرد و چند روزی هست رسانهها و مطبوعات آمریکا پیگیر فرجام وعدههای صد روزه ساکن جدید کاخ سفید شدهاند. رسانهها و نخبگان سیاسی آمریکا اصطلاحا میگویند ماه عسل ترامپ به پایان رسیده است و 5 قول صریحی که برای تحول و حل مشکلات اقتصادی مانند اصلاح پروژه درمانی اوباما یا تغییر قانون مالیاتی ایالات متحده داده بود، هیچکدام به نقطه مطلوبی نرسیده است. نظرسنجی پژوهشی معتبری که توسط انبیسی انجام گرفته است، میگوید 60 درصد مردم آمریکا معتقدند ترامپ به وعدههای صد روزهاش عمل نکرده و تا اینجا صداقتش زیر سوال رفته است.
مساله عمل به وعده صد روزه فقط به ایالات متحده محدود نمیشود، جناب روحانی اخیرا فرمودهاند برای دولت دوم خود هم برنامه 100 روزه دارند و خیلی پرفشار تاکید کردهاند «باز هم» برنامه 100 روزه دارند. کلمه «باز هم» احتمالا به این معناست که قبلا هم این قول را دادهاند؛ تا اینجا را مردم هم یادشان هست، از آنجا به بعدش را هم البته مردم یادشان هست اما گویا آقای روحانی فراموش کردهاند! فراموش کردهاند در آخرین کنفرانس خبری خود از بیخ و بن همه چیز را تکذیب کرده و گفتند این القای تخریبگران است که من چنین چیزی گفتهام و اساسا آدم کمعقل قول حل 100 روزه مشکلات را میدهد!
جناب روحانی حتی دوست ندارند توضیح دهند از امروز تا 12 مرداد که جنابشان دولت را انشاءالله تحویل دولت بعد میدهد، حدود 100 روز فرصت باقی است؛ اگر واقعا چیزی وجود دارد و فکری شده است و برنامهای هست چرا در همین 100 روز اتفاقی رخ نمیدهد؟ و دولت دوست دارد ماجرا را به آینده و پس از انتخابات حواله کند؟
شاید پاسخ این باشد که تقریبا دولتی وجود ندارد؛ رئیسجمهور و معاون اولش کاندیدای انتخاباتند، معاون اجرایی رئیسجمهور مدتها قبل برای فعالیتهای انتخاباتی استعفا کرده و بقیه وزرا هم در گوشه و کنار فکر و ذکرشان انتخابات است.
اما واقعا جناب روحانی و تیم مشاوران و اطرافیان روی چه چیزی حساب کردهاند که این طور «خلاف واقعیت» را به جامعه پمپاژ میکنند؟ تیم مشاوران جناب روحانی چه برآوردی از افکار عمومی دارند که به خود اجازه میدهند در حالی که 4 سال تمام تلاششان را کردند که صداوسیما را در مشت خود داشته باشند و حتی کار را تا آنجا پیش بردند که مجری مونولوگهای جناب رئیسجمهور را هم باید خودشان انتخاب میکردند و حتی برای رسیدن به مجریان دلخواه حاضر شدند برنامه زنده با یک ساعت تاخیر پخش شود، حالا همین جماعت آشنا و ناآشنا با افکار عمومی، نزدیک انتخابات میگویند مجری باید جوری باشد که کاندیداها مثل سگ از او بترسند؛ جالب اینجاست که پیشاپیش گزینه اصلی اجرای مناظره را در شوی انتخاباتی در قزوین با خود همراه کردهاند.
احتمالا وقتی تیم مشاور جناب روحانی میبیند با این همه خلاف «واقعگویی» هیچ مشکلی برایش پیش نمیآید و آب هم از آب تکان نمیخورد، به خود اجازه میدهند در حالی که جناب رئیسجمهور در تبلیغات خود در خرداد 92 گفته بود «میتوان تنها از مسیر گردشگری 4میلیون شغل ایجاد کرد» در اردیبهشت 96 بگویند تولید شغل کاری سخت و وعده ایجاد 5میلیون شغل عوامفریبی است.
باز هم احتمالا با همین پیشفرض است که درباره برجام و عواید آن به خود اجازه میدهند هم مدعی باشند همه تحریمها بالمره لغو میشود و هم عایدی آن را تقریبا هیچ بدانند و همزمان همه اینها را با هم قابل
جمع بدانند.
نمی دانم این پیشفرض چقدر کار میکند ولی احتمالا باز به همان امیدوارند که وزیر ارشد دولت در جلسهای تمام تلاشش را میکند که مناظرههای انتخاباتی غیرزنده باشد و همان روز و دقایقی بعد رئیس دولت در نطقی قهرمانانه میگوید دوست دارد مناظرهها زنده و به آزادترین شکل ممکن باشد.
واقعیت این است که این روزها اوضاع اقتصادی کشور چندان خوشایند نیست؛ نرخ بیکاری به گواه مرکز پژوهشهای مجلس رکورد زده است، رکود خیمه سنگینی بر اجزای اقتصاد انداخته و نفسهای تولید و تولیدگران به شماره افتاده است و این شرایط اگر تغییر نکند حتما آثار مخربی بر مولفههای اصلی امنیت ملی خواهد گذاشت اما به نظر میرسد مهمتر و مخربتر از این اوضاع اقتصاد پیش بردن جامعه به سمتی است که خلافگویی در آن هیچ ایرادی نداشته باشد و تلاش برای سوق دادن افکار عمومی به سمتی است که بیصداقتی دیگر در آن منکر نباشد.