مصطفی خدایی: اگر دوران 8 ساله ریاستجمهوری را یک پروژه دو بخشی در نظر بگیریم، میتوان گفت بخش 4 ساله اول، مقدمات بخش 4 ساله دوم است. بنابراین هر اتفاقی که در بخش مقدماتی بیفتد، قرار است در بخش نهایی به غایت خود برسد. طبیعتا چنانچه در دوران مقدماتی بسترهای سازنده و اقدامات روشنی شکل بگیرد در دوران 4 ساله دوم، شاهد تحولات بزرگ و توسعه و ترقی خواهیم بود و چنانچه برعکس این مصداق رخ دهد، دوران 4 ساله نهایی به یکی از تلخترین و پرآسیبترین دورانهای مدیریت کشور بدل خواهد شد. حال با بررسی دور مقدماتی ریاستجمهوری آقای روحانی میتوان دریافت در صورت پیروزی ایشان و راهیابی به دور نهایی چه اتفاقاتی برای کشور خواهد افتاد. اگر سراغ معیارها و شاخصههای تحلیل عملکرد دولت روحانی در 4 سال مقدماتی برویم و بر اساس الگوهای حقیقی، عملکرد این دولت را به سنجه بنشینیم، مشخص خواهد شد در 4 سال دوم (در صورت انتخاب ایشان) قرار است چه اتفاقاتی برای کشور بیفتد. در این نوشتار هر آنچه درباره مرور عملکرد روحانی و یارانش از پی میآید فارغ از تعصب یا حزبگرایی است و صرفا معیارهای منطقی، اصولی و عملی برای این بررسی در نظر گرفته شده است. البته منظور از معیار و شاخصه لزوما آمارها یا متغیرهای تئوریک نیست بلکه مهمترین معیار ما برای بررسی عملکرد 4 ساله دولت یازدهم، وضعیت فعلی جامعه و شرایط معیشتی مردم است. برای مثال بر اساس دادههای این دولت، تورم کشور هماکنون تکرقمی شده و رشد اقتصادی بالایی نیز داشتهایم اما این ارقام نمیتواند معیار این بررسی قرار بگیرد، چرا که این آمارها با آنچه در واقعیت زندگی مردم میگذرد، مغایر است. زمانی که از رشد اقتصادی سخن میگوییم یعنی رونق چشمگیری در بخش تولید و افزایش حقیقی درآمد سرانه ملی کشور ایجاد کردهایم. زمانی که مدعی کاهش چشمگیر تورم هستیم یعنی قدرت خرید مردم را افزایش دادهایم و مانع روند تصاعدی افزایش قیمت کالاهای مصرفی شدهایم اما آیا براستی این دو اتفاق افتاده است؟
پایگاه اطلاعرسانی دولت در تاریخ اول دیماه 95 در مطلبی تحت عنوان «چشمانداز اقتصاد ایران از دریچه صندوق بینالمللی پول» رشد اقتصادی ایران در سال 95 را ۶/۶ درصد و تورم را ۹ درصد اعلام کرد.
اما واقعیت این است که نمیتوان با این تئوریها برای مردم رونق و معیشت ایجاد کرد. رشد اقتصادی ماحصل مجموعه عواملی است که نخستین برآیند آن ایجاد اشتغال است؛ بر اساس آمارهای رسمی در سال 95 تعداد بیکاران کشور نسبت به سال پیش از آن [94] روند افزایشی داشته است. کاهش تورم نیز ماحصل مجموعه عواملی است که منتج به افزایش قدرت خرید مردم میشود اما بر اساس شواهد و تجربیات موجود، نه تنها قدرت خرید مردم بیشتر نشده بلکه تضعیف هم شده است و این امر را میتوان در کوچکتر شدن سفرههای مردم بهوضوح دید. با این وضعیت آیا میتوان نرخ تورم تکرقمی را روی یک تکه کاغذ نوشت و آن را به بقالی برد و یک کیسه برنج خرید؟ آیا فروشنده میپذیرد؟ آمار کاغذی برای مردم معیشت نمیشود و اگر قرار است دولت یازدهم صرفا روی کاغذ به مردم عملکرد بدهد، مردم نیز روز 29 اردیبهشت روی کاغذ پاسخ این عملکردهای آماری را خواهند داد.
از دیگر معیارهای حقیقی بررسی عملکرد 4 ساله یک رئیسجمهور، سیاستهای بینالمللی او است. در اینجا باز هم یک عملکرد کاغذی داریم و یک برآیند واقعی؛ آنچه دولت بهعنوان اقدامات سازنده بینالمللی روی کاغذ و بر اساس تئوری و آمار به مردم میدهد با آنچه در جهان و ایران رخ میدهد فاصله بسیار زیادی دارد. دولت روحانی در بخش سیاستهای بینالمللی یک عملکرد کاغذی دارد به نام «برجام» که مشخص نیست اگر این برجام امضا نمیشد دولت یازدهم در مورد چه چیزی مدام سخن میگفت و به چه اقدامی افتخار میکرد؟ اصولا افتخار به برجام منطقی است؟ چه بازخوردهای مهم و سازندهای برای کشور داشته است که آن را این همه بزرگ و مهم جلوه میدهند؟
عواید سازنده برجام هم مثل دیگر عملکردهای دولت فقط روی کاغذ موجودیت یافته است نه در متن جامعه. باید گفت افتخار بزرگ و تاریخی دولت یازدهم یک افتخار کاغذی و نمایشی است. تنها نتیجهای که برجام برای دولت یازدهم داشت پر کردن کنداکتور همایشها و سمینارها و جشنوارههای متعدد و پرهزینه بود ولاغیر. باقی همه تخریب بود. آسیب بود. بیایید بیطرفانه قضاوت کنیم؛ برجام چه تغییری در سبک و سیاق و استراتژی غرب در قبال انقلاب اسلامی ایران ایجاد کرده است؟ بد نیست حامیان منافع برجام در دولت به این سوال یک پاسخ شفاف بدهند؛ آمریکای قبل از برجام با آمریکای بعد از برجام چه تغییری کرده است؟ آیا رفتار این کشور در مقابل ما خصمانهتر نشده است؟ بخش بسیار زیادی از خصم و غضب ترامپ نسبت به ایران بهخاطر برجام است. اگرچه آمریکا از دیرباز با ما مشکل داشته و اساسا با انقلاب اسلامی سر سازش ندارد اما شکلگیری عهدنامهای به نام برجام باعث شده دشمنان ما در غرب بیشتر و مصممتر شوند. نمونه خصمانهتر شدن رفتار آمریکا با ایران را میتوان در اتفاقات پسابرجام مشاهده کرد؛ اینکه ما به تمام تعهداتمان عمل کردیم اما آمریکا نه تنها عمل نکرد بلکه دایره تحریمها و اقدامات ضدایرانیاش را گستردهتر کرد. موضوعی که اعضای تیم مذاکرهکننده ما چندین بار به آن اقرار کردهاند. این فقط بخشی از تبعات برجام است. به نظر نگارنده تبعات برجام هنوز نمایان نشده است. در آینده خواهیم دید که برجام تا چه حد زیرساختهای سیاسی و اقتصادی کشور را هدف قرار میدهد مگر اینکه دولت بعدی درباره ادامه فعالیت برجام تجدیدنظر کند.
اوباما اگر برجام را یک پیروزی بزرگ خواند حق داشت و ترامپ اگر آن را یک توافق اشتباه میخواند در حال نمایش است. ترامپ اصولا یک شومن است و با نمایشهای مختلف سعی در پیادهسازی سیاستهای خود و مربیان صهیونیستش دارد اما اوباما در این باره درست میگفت؛ آمریکا در این توافقنامه پیروز شد، چرا که با تحمیل برجام به ما، آینده ایران را تضعیف کرد. تبعات جدی برجام در راه است و باید به مردم هشدار داد؛ چنانچه یک تغییر اساسی در ساختار دولت حاصل نشود ایران در آینده برابر برخی مسائل بینالمللی بسیار ضعیف خواهد شد و بسیاری از زحمات و هزینههای 40 ساله انقلاب تحتالشعاع قرار خواهد گرفت. بنابراین مردم باید مانع این تضعیف بزرگ شوند و این ممانعت تنها در یک صورت اتفاق خواهد افتاد؛ نوشتن نام فرد مناسب برای ریاستجمهوری در 29 اردیبهشت.
ابتدای این یادداشت، دوره 8 ساله ریاستجمهوری را به دو دوره مقدماتی و نهایی تقسیم کردیم؛ حال با توجه به توضیحاتی که رفت آیا نباید از 4 ساله دوم دولت روحانی هراس داشت؟ 4 سال مقدماتی این دولت زمینههای زیادی را برای خسارات بزرگ اقتصادی و سیاسی و اجتماعی فراهم آورده است و چنانچه این دولت به 4 سال نهایی برسد، تمام این پیشبینیهای ناخوشایند و مأیوسکننده به وقوع خواهند پیوست و آنجاست که باید نشست و هزینههای کلان و جبرانناپذیری را که به نظام و ملت وارد میشود محاسبه کرد و برای 29 اردیبهشت 96 غبطه خورد.