علیاکبر عباسی: 1- رخدادی که در روز کارگر در جریان سخنرانی حسن روحانی به وقوع پیوست از چند منظر قابل بحث و بررسی است. از یک طرف اعتراض صریح کارگران حاضر در مراسم، این پیام را آشکارا به جناب روحانی و ژنرالهای عملیات روانی اطراف وی ارسال کرد که واقعیت جامعه غیر از آن چیزی است که آنها سعی میکنند به مردم تلقین کنند و در واقع واقعیت جامعه فراتر از تیترهای روزنامههایی است که با هدفوارونهنمایی و قلب رخدادهایی که در کشور اتفاق میافتد، بسته میشوند.
کارگرانی که به صراحت، اعتراض خودشان را به ضعف و ناکارآمدی دولت یازدهم بیان کردند، در واقع مشتی از خروار جامعه بودند که بیواسطه و صادقانه، واقعیت نگاه مردم به دولت روحانی را به رخ رئیسجمهور و حامیانش کشیدند. واکنش کارگران از این جهت برای دولتیها غیرقابل انتظار بود که نوع مواجهه رئیس دولت یازدهم با پدیدههای مختلف بویژه در چند ماه اخیر نشان داده وی و دولتش تا چه میزان از واقعیتهای جامعه فاصله دارند. به عنوان مثال سخن گفتن از شرمنده نبودن به دلیل انجام وعدهها، بدترین پرسش دانستن سوال از موفقیت دولت در تحقق اقتصاد مقاومتی، عذاب الهی دانستن گردوخاک خوزستان، افزایش نیروی جویای کار را نشانه امیدواری تلقی کردن و... همگی بیانگر این فاصلهگیری با واقعیات است.
2- اینکه برخی جریانهای سیاسی نگاهشان به کارگران، نگاه سیاسی و حزبی است و برای این جریانها، قشر کارگر صرفا در ایام انتخابات و برای پیشبرد اهداف انتخاباتی و پر کردن میتینگهای انتخاباتی محل اهمیت هستند، چیزی نیست که بشود آن را انکار کرد به طوری که این روزها از پوسترهایی که به نام «کارگر» برای اغراض سیاسی عدهای بر در و دیوار شهر چسبانده شده، این واقعیت قابل دریافت است.
3- اما فارغ از این، آنچه به معنای واقعی در رابطه با کارگران اهمیت دارد، نقش و جایگاه آنها در مناسبات اقتصادی و کاری جامعه است. در واقع نقش محوری قشر کارگر، به جایگاه آنها در اقتصاد و تولید و اشتغال و چرخش اقتصادی جامعه مربوط میشود.
بویژه آنکه کارگران در حال حاضر بزرگترین قشر جامعه را تشکیل میدهند و هماکنون در کشور حدود نیمی از جمعیت شاغل، کارگران هستند.
افزون بر این، باید کارگران را معیار کم و کیف حاکمیت عدالت در جامعه دانست. در واقع میزان رسیدگی به زندگی و مطالبات و نیازهای کارگران و اینکه این گروه تا چه حد از مواهب و امتیازهایی که دیگر گروههای شغلی برخوردارند، بهره میبرند، معیاری است برای سطح فراگیری عدالت در جامعه.
کارگران هم بخش اعظم نیروی کار کشور را تشکیل میدهند و هم اینکه میزان برخورداری آنها از امکانات در سطح پایینتر از دیگر اقشار است. این درحالی است که امتیازها و رانتها و حقوقهای نجومی هم هیچ جایگاهی در این قشر ندارد. علاوه بر این، نوع عملکرد و میزان رضایت شغلی کارگران در تولید نقش تعیینکنندهای دارد. در واقع کارگران، بخش مهم و تاثیرگذار اقتصاد درونزا محسوب میشوند که رضایت شغلی و صنفی آنها عامل پیشبرد اقتصاد مبتنی بر نگاه به درون است. وقتی از معایب ساختارهای اقتصادی در کشور سخن گفته میشود، بدون تردید بخش مهمی از این ساختارهای معیوب به نوع نگاه به کارگران و مناسبات بین آنها و کارفرما مربوط میشود. بدین معنی که لازمه اقتصاد سالم، رسیدگی و توجه به کارگران و میزان رضایت آنها، معیاری برای سلامت اقتصادی است.
4- ضریب دادن به نقش اقتصادی و شغلی کارگران و اهمیت قائل شدن برای این گروه به معنای واقعی و فارغ از اهداف سیاسی و انتخاباتی را نمیتوان از کسانی انتظار داشت که اساسا اعتقادی به تولید و رویکرد پیشرفت درونزا ندارند. کارگران که باید آنها را شاخص عدالت و بیعدالتی در جامعه دانست، یقینا برای آنها که عدالت در اولویتهایشان محلی از اعراب ندارد، اهمیتی ندارند. اینکه امروز شاهد بیتوجهی به کارگران و مطالبات صنفی آنها و بیاهمیت بودن تعطیلی انواع واحدهای تولیدی و به تبع آن بیکاری کارگران هستیم تا جایی که کاسه صبر آنها لبریز شده و فریاد اعتراضشان در مراسم تبلیغاتی رئیسجمهور بلند میشود، در واقع نشانهای از شکاف دولت - ملت است که نتیجه طبیعی رویکرد مدیریتی دولت یازدهم در 4 سال اخیر بوده است.