printlogo


کد خبر: 175062تاریخ: 1396/2/16 00:00
سوگ سروده‌های شاعران برای معدنچیان سفرکرده گلستان
گفتید دهانمان شود خُرد، ولى

چهارشنبه گذشته ‌در معدن زغال‌سنگ آزادشهر انفجاری شدید رخ داد و موجب تخریب بخشی از این معدن شد که متأسفانه تعدادی از کارگران مشغول به کار مجروح شدند و 35 نفر نیز جان خود را از دست دادند. بر اثر این حادثه دردناک 3 روز عزای عمومی در استان گلستان اعلام شد. به گزارش «وطن امروز»، در همین راستا «سیدحسن رستگار» از شاعران جوان کشورمان قطعه شعری را سروده و آن را به جان‌باختگان معدن آزادشهر تقدیم کرده است:
زلزله، انفجار، سیل، کمین
 آتش افتاده است در نیزار
خسته از داغ‌های پی‌درپی
 خسته‌ام خسته‌ام از این تکرار
چرخش چرخ بر مدار غم است
 طاقت من در این میانه کم است
قامتم زیر بار غصه خم است
 نقطه‌ای مانده‌ام در این پرگار
شانه‌ام از غم فریمان است
که تکان می‌خورد و می‌لرزد
مثل آن کودکم که می‌بیند
 مانده از خانه‌اش فقط آوار
سیل اشک است روی گونه من
 مثل تبریزم و تبم بالاست
بارش درد و بارش زخم است
 بارش بی‌امان فصل بهار
تا لب مرز اشک می‌ریزم
تا همان جا که رد خون جاری است
میرجاوه برای من جاییست
مثل فکه دوکوهه یا سومار
جنگ یعنی که انفجار مهیب
 جنگ یعنی محاصره در مرگ
جنگ یعنی سیاهی مطلق
 جنگ یعنی که هر طرف دیوار
معدن سنگ‌های سخت زغال
معدن نان شب برای تو بود
آی معدنچی ‌ای معدن درد
 جنگ یعنی مشقت بسیار
عده‌ای از تلاش هر روزت
 کوله‌بار طلا می‌اندوزند
سهم تو این میانه چیزی نیست
 جز سیاهی، سیاهی رخسار
خواب امشب حرام من باشد
 در نفس‌های آخرت،‌ ای مرد
کاش می‌گفت یک نفر با من
 که دروغ است این همه اخبار
قربانى «تدبیر» و بلاگردانیم
همچنین محمدمهدى عبداللهى در سوگ جان باختن تعداد زیادى از کارگران زحمتکش معدنچى و زبان حال ایشان که قربانیان بى‌مبالاتى برخى مسؤولان شده‌اند چند رباعی سروده است:
فرجام تمام ناله‌هایش، خاک است
او «کارگر معدن» بى‌املاک است
یعنى خبر از «فیش نجومى»... هرگز
نان‌آور خانواده، رزقش پاک است
***
این کارگرى بى‌نشان، ما را بس
یک لقمه نان در این میان ما را بس
گفتید دهانمان شود خُرد، ولى
پرواز به بام آسمان، ما را بس
***
در معدن «امید» شما حیرانیم
قربانى «تدبیر» و بلاگردانیم
ما کارگران چه ساده رفتیم ولى
در محضر آسمانیان مهمانیم
 


Page Generated in 0/0066 sec