printlogo


کد خبر: 175281تاریخ: 1396/2/20 00:00
گفت‌وگوی «وطن‌امروز» با احسان عبدی‌پور، کارگردان فیلم «تیک‌آف»
بیرون از اینجا هیچ خبری نیست
ارشاد خیلی اذیتم کرد و نمی‌دانم چرا این فیلم را به جشنواره راه ندادند اما من با مهربانی و نامهربانی‌ها نه غش می‌کنم نه فلج می‌شوم

محسن جندقی: وقتی نام فیلمنامه‌ای «آه،‌ ای عبدالحلیم» باشد مطمئن باشید شما با یک فیلمنامه فلسفی مواجه هستید؛ نتیجه کار هم یک فیلم پرنشانه و فلسفی خواهد شد، حتی اگر نام آن فیلم به نام کلمه‌ای بیگانه مثل «تیک‌آف» تغییر یابد. قطعا اگر جبر زمانه نبود احسان عبدی‌پور کارگردان خوشفکر و جوان سینمای ایران زیر بار تغییر نام فیلم نمی‌رفت و همچنان به نامگذاری «آه‌ ای عبدالحلیم» افتخار می‌کرد. فیلم «تیک‌آف» یکی، دو هفته‌ای است اکران شده و مخاطبان حرفه‌ای سینما توانستند با آن ارتباط برقرار کنند. تیک‌آف داستان چند جوان امروزی است که در تعلیق به سر می‌برند و راه پس و پیش ندارند اما حضور و بازگشت یک دوست موجب می‌شود روش زندگی آنها حتی نوع نگرش آنها به زندگی تغییر کند. تیک‌آف یک فیلم بسیار متفاوت است که می‌توانست در زمان مناسب‌تری اکران شود اما روند صعودی فیلم، تهیه‌کنندگان و سرمایه‌گذاران را امیدوار کرده است. گفت‌وگوی «وطن‌امروز» با احسان‌عبدی‌پور منهای سوالات تکراری انجام شده است.
***
 فیلم شما پر از نشانه است و می‌توان فیلم را فلسفی دانست؛ فلسفه‌ای که مخاطبی که سواد آکادمیک هم ندارد می‌فهمد.
قبول دارم. خیلی فلسفی بود. مثلا پسر کوچک خانواده را که نماد نطفه طیب، پاک و طاهر است در بالای خانه جایش دادم، یا وقتی یک تکه کاغذ دعا در دست خواهر می‌گذارد و مرگی که پسر کوچک را در بالای خانه جایش دادم اما زندگی آنها را برد به این سمت یا در فیلم مرگی را می‌بینید که با صعود و اوج گرفتن اتفاق می‌افتد و با صدای لالایی تو به مادرت می‌رسی. اما در انتهای فیلم پنجره‌ها باز می‌شود و نور بر صفحه نمایش می‌تابد. یا همه چیز تلخ و شیرین است روی دفترچه نت موسیقی. بله در فیلم نشانه‌های فراوان می‌بینید. این فیلم را حتی کسی که سواد فلسفی هم ندارد می‌فهمد.
 شاید خیلی از کارگردان‌ها زیر بار گنجاندن فضای معنوی در فیلم نروند اما در تیک‌آف شاهد هستیم که کارگردان روی ایجاد فضای معنوی و دعا خواندن با صدای بلند و حتی دادن صفحه‌ای از کتاب دعا به شخصیت آتنا توسط برادر کوچک‌تر تاکید می‌کند.
بله! از عمد یک پسر تمیز و مرتب انتخاب کردم و جالب اینکه در اکثر فضای فیلم هم وجود دارد. حتی تاکید داشتم به این موضوع که به مداوای سگ‌های ولگرد می‌پردازد. البته اگر اجازه می‌دادند قصد داشتم این موضوع محوری شود اما در نهایت این فیلمنامه تصویب شد.
 صدای زیبای خواندن دعا که در پس زمینه دعا خواندن نوجوان خانواده است برای کیست؟
دعا را خودم خواندم!
 واقعا؟ غافلگیر شدم؛ اشاره کردی به فیلمنامه‌ای که بارها تغییر کرده. در مصاحبه‌های قبلی هم گفته بودید ممیزی زیادی به فیلم وارد شده است.
بله. حتی به فیلمنامه‌ای که در نهایت تصویب شده بود ممیزی وارد کردند. الان حسرت سکانس‌هایی که در میز تدوین زدم را می‌خورم.
 مثلا چه چیزهایی حذف شده؟
من در پایان فیلم یک پیشنهاد پلیسی داشتم که به طور کامل حذف شد. می‌خواستم نشان بدهم که مثلا حاکمیت هم قرار نیست انگی به این جوانان بزند و می‌داند که اینها نه جانی هستند و نه برانداز. اینها در مقطعی عقده‌های درون خود را بروز می‌دهند. به معنای بهتر می‌خواستم بگویم اینها مسائل درونی ذات انسان است که در فرم حکومت و قانونی که داری باید با آن سازگار شوی.
 در فیلم اصلا نقد سیاسی و حکومتی وجود ندارد. حتی می‌توان گفت تو به جامعه هم نقد داشتی. مثلا وقتی یکی از شخصیت‌های فیلم به علت تحقیر شدن توسط یک عینک‌فروشی شیشه آن را پایین می‌آورد تو به این تحقیر کردن توسط جامعه نقد داری.
من حتی نمی‌گویم نقد جامعه. من مشخصا منظورم یک انسان است. اول حسابت رو با خودت صاف کن. با عقده‌هایت صاف کن. اگر افتادی زمین بدو، شاید دوباره پا به رکاب شدی. مسائلم و دغدغه ام مسائل سیاسی و اجتماعی نیست.
 پس به خاطر ممیزی‌ها برای فیلم قبلی‌ات یعنی پاپ (فیلمی که قبل از تیک‌آف ساختی) هم اذیت شده‌ای؟
یک جاهایی در فیلم لیپ سینک نیست. یک جاهایی توضیحات و نریشن‌های اضافی خواستیم. واقعا  نمی‌دانم چرا فیلم 15 تا اصلاحیه خورده بود.
 برای فیلم پاپ پروانه نمایش گرفتید؟
اصلاحیه‌ها را اعمال کردیم!  3-2 ماه دیگر هم احتمالا اکران شود.
 تیک‌آف فراز و فرود زیاد دارد و تا مخاطب می‌خواهد خمیازده بکشد– بویژه با دیدن صحنه‌های شخصیت آتنا که خسته‌کننده می‌شود- تو یک غافلگیری رو می‌کنی و نمی‌گذاری چنین اتفاقی رخ دهد.
مجموعه اینها می‌شود فیلمسازی. فیلم‌های دیگر هم همینطور است.
 اما فیلم‌های دیگر مخاطب را اینقدر درگیر نمی‌کند یا مثلا اوج فیلم دقیقا انتهای فیلم است و در بسیاری از فیلم‌ها انتهای فیلم زمان افول و نزول فیلم می‌شود.
برای سناریو‌های کلاسیک ضربه و غافلگیری اساسی‌اش آخرش است.
 اگر تیک‌آف به جای بوشهر در تهران ساخته می‌شد قطعا آنقدر زیبا نبود. آیا جوان‌ها در بوشهر اینقدر شبه آنارشیست هستند و چنین رفتارهایی می‌توان در آن منطقه دید؟
من در بستر رئالیته خودم خلق کردم. جهان درون من است، ورای آدم‌هاست. نمی‌توانم بگویم در عالم واقع اتفاق می‌افتد. من هزار تا آدم را می‌شناسم و ذره ذره آوردم در این فیلم‌ها. و اون محیط و اون اقلیم جسارت همچین سوژه‌ای را به من داده.  
 به نظر من در ظاهر فیلم و رنگی که نهایتا در تدوین مشخص می‌شود، قصد داری بارها بگویی فیلم خاکستری است. این تاکید بر خاکستری بودن حتی در پوستر فیلم هم مشهود است.
بله! این فضا را دوست دارم. برای ایجاد چنین فضایی فکر شده بود. حتی برای تاکید این موضوع در برخی صحنه‌های داخلی بی‌دلیل دود درست می‌کردیم که یک فاگی داشته باشه. مثلا برای ایجاد آن فضای مد نظر با اسفند دود درست می‌کردیم.
 کاراکتر حمزه خوب از آب درآمده بود. من در میان تماشاگران این فیلم را دیدم و حس کردم مخاطبان این کاراکتر را دوست دارند. با توجه به فیلم‌های سابقت گویا خلق چنین کاراکترهایی را هم خودت دوست داری.
بله! این نقش را با توجه به شناختی که از خود حمزه داشتم نوشتم. شاید باورتان نشود اما حمزه را هم از روی استیج موسیقی انتخاب کردم. وقتی در تالار وحدت او را دیدم گفتم من این را می‌خواهم. این نقش را برای خود او نوشتم. قطعا کس دیگری نمی‌توانست آن را بازی کند. من چنین نقش‌هایی را دوست دارم و این جزئی از سینمای من است.
 چرا فرهاد در تیک‌آف بخشش ندارد و پدرش را نمی‌تواند ببخشد؟ البته می‌دانیم علت این فلاکت تصمیم‌های نادرست پدرش است.
بله! در فیلم فرهاد می‌گوید 99 درصد آبرویم را پدرم از دست داد اما برای این یک درصد آخری خون می‌ریزم. به خاطر آن یک درصد آبرو نمی‌تواند پدرش را ببخشد. بله اینها بخشیدن‌هایشان را کرده‌اند. این نسل آدم‌های یک درصدی است.
 اما باز هم امید در فیلمت دیده می‌شود.
 اگر امید نباشد و فیلمی بسازم که راه‌ها بسته باشد برای من خیلی گناه‌آلود است. می‌ترسم چنین کاری کنم، من فکر نمی‌کنم مرگی بنویسم که آنقدر شیرین و مغرورانه باشد. شکل تصاعدی مرگ است. مرگ سلحشورانه است. مرگ بدبخت و ذلیلی نیست.
 با توجه به ساخت فیلم با کاراکترهایی که داشتی به نظرت لهجه پگاه آهنگرانی کمی مصنوعی نبود؟
به نظر من شاید غلظت نداشته باشد اما لهجه یکدست و درستی دارد که می‌تواند با مخاطب ارتباط برقرار کند.
 شخصیتی که رضا یزدانی در آن بازی می‌کند، از خارج از کشور وارد می‌شود و این فتنه‌ها را به پا می‌کند. آیا منظور دیگری داشتی؟
بله! می‌خواستم از طرف یک دنیادیده به سایر شخصیت‌های فیلم این موضوع القا بشود که در دورترین نقطه کره زمین هم خبری نیست. حتی اگر مرز جغرافیایی‌ات عوض شود مغز و فکر و تفکرت تغییر نمی‌کند. هر کاری می‌خواهی انجام دهی حتی رسیدن به رویاها و رسیدگی به عقده‌ها را در همین جا باید انجام بدهی. بیرون از اینجا واقعا خبری نیست. این را باید یک کسی که جهان‌دیده است بگوید و به صراحت در فیلم می‌گوید.
 و رضا یزدانی چقدر هم از پس این نقش بر می‌آید.
بله. با توجه به اینکه رضا یزدانی خودش هنرمند است و تجربه نشان داده شدن دارد و با مخاطبان خود بارها به صورت زنده ارتباط برقرار کرده طبیعی بود چنین بازی خوبی از او ببینیم. او می‌تواند بازیگر بزرگی شود.
  با توجه به اینکه تو هم سفر خارج از کشور خیلی می‌روی توانستی همان حست را به مخاطب منتقل کنی.
بله! بزرگ‌ترین تفریح من سفر است.
 این فیلم بسیار بهتر از برخی از فیلم‌هایی بود که در جشنواره فیلم فجر 2 سال قبل در بخش مسابقه قرار داشت، چرا در جشنواره نبود؟
خیلی ارشاد اذیتم کرد. حوصله رفت‌وآمد نداشتم. سر پس‌تولید هم خیلی اذیت شدم. فیلمی نبود که راهش ندهند. سرمایه‌گذاران خیلی وقت و پول گذاشته بودند اما نمی‌دانم چرا راهش ندادند. البته من هیچ‌گاه با این مهربانی‌‌‌ها و نامهربانی‌ها نه غش می‌کنم نه فلج می‌شم. امیدوارم به خاطر تهیه‌کنندگان و سرمایه‌گذاران اتفاق مالی خوبی بیفتد. برای خودم هم خوشحال‌کننده و مهم است که فیلم تکثیر شود و افراد بیشتری بروند و فیلم را ببینند.
 آیا در روند تهیه پروانه نمایش در مدیریت سینمای این دولت با دولت سابق فرقی احساس کردی؟
من تغییر  فاحشی نمی‌بینم. برای من هر دو مدیریت احترام قائل بودند، اختلاف خاصی هم نداشتم.

 


Page Generated in 0/0065 sec