عبدالباری عطوان*: زمانی که خبرگزاری جهانی رویترز به نقل از یک مسؤول بلندپایه آمریکایی نقل میکند آمریکا در آستانه کامل کردن سلسله قراردادهای فروش سلاح به عربستانسعودی به میزان بیش از 100 میلیارد دلار است و ممکن است این میزان به 300 میلیارد دلار در 10 سال آینده برسد تا توان دفاعیاش در عین حالی که برتری نظامی اسرائیل حفظ شود، تقویت شود، باید انتظار داشت این قرارداد به شکل رسمی در سفر شنبه آینده دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا به ریاض اعلام شود. در دنیای روزنامهنگاری اینگونه درز کردن اطلاعات به بیرون اتفاقی صورت نمیگیرد. ترامپ ریاض را انتخاب کرد تا نخستین ایستگاه خارجیاش پس از به قدرت رسیدن باشد اما این کار نه به دلیل جایگاه دینی یا سیاسی عربستان بلکه صرفا به دلیل اینکه عربستان بهای این کمک مطلوب را بپردازد، بوده است. جای بحث نیست که عربستان نیازمند اسلحه است اما نه به این شکل و نوع و نه با این قیمت. این قرارداد تنها به طور مثال شامل هواپیماهای آمریکایی از نوع «اف35» جدید و پیشرفته نمیشود، بلکه شامل قراردادهای صیانت و سکوهای کشتیها و سامانه موشکهای دفاعی مانند پاتریوت میشود، به همین دلیل مسؤول برجسته آمریکایی که این خبر را به بیرون درز داد تأکید کرد این قرارداد خدشهای به برتری نظامی اسرائیل وارد نمیکند. قابل درک نیست که برای چه در این قرارداد نام اسرائیل مورد تأکید قرار میگیرد و بر این تأکید میشود که آمریکا بر ادامه برتری نظامی اسرائیل اصرار دارد. توان نظامی عربستانسعودی در دوران کنونی حداقل هرگز برای راهاندازی جنگ در فلسطین برای پایان دادن به اشغال مقدسات توسط اسرائیل اختصاص ندارد، بلکه برای جنگهای «فرضی» علیه ایران اختصاص دارد؛ میگوییم فرضی زیرا دولت ترامپ از به اصطلاح خطر ایران برای «ترساندن» استفاده میکند تا بتواند دارایی عربستانسعودی را بدوشد. شاهزاده محمد بنسلمان، جانشین ولیعهد و وزیر دفاع سعودی و نیز پادشاه به قدرت رسیده در عربستان از زمان منصوب شدن در پستهایش هرگز نامی از اسرائیل یا فلسطین در سخنانش یا در گفتوگوهای تلویزیونیاش نمیبرد. ترامپ از عربستانسعودی و کشورهای دیگر عرب حاشیه خلیجفارس خواسته است بهای حمایت آمریکا از آنها را بپردازند. وی به عنوان یک تاجر بر این باور است که این حمایت نمیتواند مجانی باشد به همین دلیل مانند همه قراردادهای تجاری بر سر شیوه پرداخت توافق حاصل شد و در اینجا شیوه پرداخت به شکل قراردادها که برخی نظامی هستند مانند قرارداد سلاح که اعلام شد و برخی دیگر به شکل سرمایهگذاری است به طوریکه شاهزاده بنسلمان طی سفرش به واشنگتن متعهد شد 200 میلیارد دلار در پروژههای زیرساختی آمریکا طی 4 سال سرمایهگذاری کند و این مدت همان مدت زمان دور نخست ریاستجمهوری ترامپ است که چه بسا تنها دوره ریاستجمهوریاش باشد. پرسشی که در اینجا مطرح میشود، این است که داراییهایی که سران عربستانسعودی برای عملی کردن این تعهدات و وعدهها به عنوان بهای پرداخت قراردادهای نظامی میدهند را از کجا میآورند؟ فروش 5 درصد از سهام شرکت آرامکو حتی یکچهارم این تعهدات را پوشش نمیدهد. از سوی دیگر، کسری بودجه سال جاری عربستانسعودی نزدیک به 84 میلیارد دلار تخمین زده میشود و نزدیک به 13 میلیارد دلار هم نرخ عقبنشینی از دستورات توقف پاداشها و مزایای کارمندان دولتی عربستان را باید به آن اضافه کرد. پروژههای زیرساختی در عربستان چه میشود؟ رفاه شهروند عربستانی چه میشود؟ سوبسید کالاها و خدمات اساسی چطور؟ اینها پرسشهای دشواری است که مطرح کردنشان حرام است بویژه توسط اقتصاددانان عربستان و کارشناسان اهل فن اما به سادگی میتوان به آنها پاسخ داد و گفت در سایه آب شدن ذخایر مالی در نتیجه اسراف در هزینههای نظامی و 2 جنگ در سوریه و یمن و صف طولانی حاکمانی که به طمع دریافت پول از عربستان به صف شدهاند، سران عربستان چارهای جز 2 گزینه ندارند؛ قرض گرفتن بیشتر از داخل و خارج از راه ارائه اوراق بهادار خزانه عربستان یا فروش شرکتهای دولتی در چارچوب «خصوصیسازی» و ارائه 5 درصد از سهام آرامکو برای فروش که اقدام نخست از سلسله اقدامهای مشابه است که شامل شرکتهای بزرگ در تملک دولت و ملت میشود. عربستانسعودی در حال حاضر 2 امر مهم را از دست داده است؛ یکی هیبت و جایگاهش و دومی قدرت مالی نرم خود و این خسارت بزرگی برای این کشور است که در هر صورت جبرانش بسیار دشوار است.
*تحلیلگر برجسته جهان عرب