کد خبر: 17567تاریخ: 1388/4/9 00:00
با محمدباقر آقامیری، رئیس هیأت مدیره انجمن نگارگران
نقشعشق بر بوم جهان
در هفتمین دوسالانه ملی نگارگری ایران این مسأله مطرح شد که هنرمند نگارگر با استفاده از بدیعیات و طبیعت به جلوهگری در آثار خود میپردازد. اگر ممکن است در اینباره توضیح دهید.
ما قید صرف برای القای این دو مؤلفه در نگارگری نداشته و جبری برای طبیعتسازی نداریم، اصل قضیه این است که نگارگران همواره با تأثیر از طبیعت کار کردهاند با این تفاوت که عینا آن را به بوم منتقل نمیکنند بلکه میکوشند آن را از صافی ضمیر و اندیشه خودشان عبور دهند. همانطور که اشاره کردم ما طبیعت صرف نداریم. به نظرم جذابیت نگارگر هم در این است اما از منظر واقعیت هر آنچه میبینیم و میشنویم در همین طبقه جای دارد چون انسانها جزو طبیعت هستند اما نگارگر ورای مردم عامی است.
از چه نظر؟
از هر نظر. نگارگر در طبیعت به دخل و تصرف میپردازد و آن را با شخصیت خود شکل میدهد.
میخواهید بگویید نگارگر به این دلیل با آدمهای عادی تفاوت دارد که بر بوم جهان، تصویر دیگری ترسیم میکند؟
ببینید نگارگر اندیشه و فلسفههای منحصر به خود را دارد. البته من معتقدم موسیقی هم مثل نگارگری است. همان پلانبندی موسیقی کلاسیک که هر یک به تبیین مباحث خاص میپردازد هم جالب توجه است، اما موسیقی ایرانی، جنبههای حسیاش به جنبههای علمیاش میچربد. از «استادصبا» میپرسند وجه افتراق موسیقی کلاسیک ایران و خارج چیست و او بلافاصله پاسخ میدهد: «موسیقی کشورهای دیگر به اندازه یک اقیانوس است و مال ما در دو قطره اشک خلاصه میشود.» یعنی آنچه از سوز دل برمیآید مسلما ارزشمندتر است. در نگارگری هم اوضاع به همین شکل است زیرا هنرمند به پرورش عواطف خود میپردازد. در واقع در نگارگری هنرمندان به جنبههای تجریدی کار میاندیشند. به عنوان مثال از سایهروشنها پرهیز میکنند و به خلاصه کردن آنها میپردازند یا پرسپکتیو را به شکل رنگی یا حتی از فرکانس رنگها استفاده میکنند. در نگارگری هنرمند میکوشد رعایت اصول پرسپکتیو و هندسه را توأم با یکدیگر انجام دهد و این است که او را متمایز میکند.
یک تعبیر درباره نگارگری ایرانی وجود دارد و آن اینکه رسوخ عرفان شرقی در این هنر تا جایی است که اغلب کلکسیونرها در حراجیهای مهم دنیا از جمله کریستی برای خرید نگارگری ما به این مؤلفه توجه دارند. شما چقدر این مسأله را قبول دارید؟
نگارگری صرفنظر از داشتن مسائل عرفانی و معنوی، شیوه تفکری از نقاش است که جذابیتهای ویژهای دارد و اگر هم مخاطبی پیدا کرده و میکند به دلیل همین مؤلفههاست. گرایش مردم به سمت و سوی آثار نگارگری یا مینیاتور از دیرباز وجود داشته است بویژه مخاطبان کشورهای دیگر که این نوع نقاشی را در اشلهای کوچک میخریدند و به کشورشان می بردند. میتوان گفت آثار ایرانی جزو آن نقاشیهایی است که ارزش والایی دارد.
این مؤلفههایی که چندبار به آن اشاره کرده و گفتهاید، نگارگری ما را از هنرهای دیگر متمایز میسازد، چیست؟
به نظر من مفهوم در نگارگری در مراحل بعدتر قرار دارد. یعنی آنچه مخاطبان خارجی را به سمت نگارگریهای ما جذب میکند در ارزشها، رنگها، سوژهها،ترکیببندی، نوآوری، دخل و تصرف در طبیعت و دفرماسیون نهفته است.
آقای آقامیری! امروز چین در ردیف یکی از کشورهای قدرتمند در عرصه صنعت است. حال آنکه ترکش این قدرتمندی به ما هم اصابت کرده و در حال حاضر تمام اجناس اعم از پوشاک و دیگر کالاها چینی هستند. این کشور در سالهای اخیر موفق شد در به روز کردن هنرهای سنتیاش نیز پیشرو باشد. چنانکه هنرمندی که اخیرا از نیویورک برگشته بود گفت چینیها در این ایالت به برپایی نمایشگاهی از مینیاتورهای خود پرداخته بودند. با این تفاوت که ردپای المانهای نو و امروزی در این آثار به چشم میخورد؛ این در دنیای امروز یعنی موفقیت. حالا ما چرا نتوانستیم به این جایگاه برسیم؟
توجه داشته باشید که چینیها برای به روز شدن دست به هر کاری میزنند. همانطور که خودتان هم اشاره کردید، آنها اقتصاد جهان را به هم ریختهاند و همه اجناس چینی شدهاند. در کارهای هنری هم همینطور، ضمن اینکه تا حدودی از صحبت شما را قبول ندارم و فکر میکنم ما هم توانستهایم به تلفیقی از مینیاتورهای گذشته با دنیای امروز بپردازیم. منتها اشکال کار اینجاست که ما برای عرضه آثارمان خروجی و متولی نداریم.
در حال حاضر اغلب هنرمندان حیطه نگارگری را جوانان تشکیل میدهند و حتی عمده شرکتکنندگان در بیینالها هم همین جوانان هستند؛ جوانانی که واقعا با امکانات بسیار کم کار میکنند و باید حامی و متولی داشته باشند اما با این تفاسیر، عشق به اسطوره، حماسه و هنر مضامین آثار نگارگران را تشکیل میدهد. البته یک نکته دیگر هم هست و آن اینکه مد شده در دنیای مدرنیسم باید مطابق الگوهای کشورهای دیگر باشیم. میدانید مشکل اینجاست که ما گاهی یادمان میرود که در ایران هستیم؛ کشوری که سابقه طولانی در فرهنگ و هویت دارد. یادمان میرود که هنر را خطکشی نکنیم. در عالم هنر هر هنرمند به یک سبک و شیوه گرایش دارد که این هم بد نیست. باید به سلایق و علایق یکدیگر در این وادی احترام بگذاریم.
شما یکی از علاقهمندان نقاشی انتزاعی هستید. بگویید آیا میتوان دو حيطه نگارگری و انتزاعی را با یکدیگر تلفیق کرد؟ اصلا با تلفیق نگارگری با عناصر هنر مدرن موافقید؟
من اعتقاد دارم اینها مانند تب، لحظهای است. شما نگاه کنید که از سالهای گذشته تاکنون چقدر ایسم آمده و رفته است بویژه زیرشاخههای هنر مدرن مثل کانسپتها، ویدئوها و.... بهعنوان مثال یک بار یکی از آثار مثلا مدرن را در موزهای مشاهده کردم که توالت فرنگی شکستهای را به معرض نمایش گذاشته بود. موضوع اینجاست که یک عده میخواهند به بهای مدرن شدن به هر چیزی متوسل شوند در حالی که من اعتقاد دارم هنرمند باید مثل کوه پر از معدن باشد. توجه داشته باشیم که این ایسمها که هر از گاهی یکی از آنها مد میشود، میهمان ما هستند. نکته جالب این است که ما در حیطه هنرهای اصیلی چون نگارگری نتوانستهایم به آن شکلی که باید به کمال دست یابیم. شارحان علم هرمنوتیک (تاویلی) اعتقاد دارند اگر هزار سال هنری از دوره فراعنه به جا مانده باشد و این قابلیت را داشته باشد که با مخاطب ارتباط برقرار کند، ارزشمند است، ولی سبکهایی نظیر آبستره و ... سبکهای ماندگاری نیستند.
ضمن اینکه درباره دوسالانه نگارگری، یعنی نقاط ضعف و قوت آن توضیح میدهید، بگویید آیا این نمایشگاه توانسته راهگشای نمایشگاههای دیگر باشد؟
دوسالانه نگارگری امسال دارای نقاط قوت زیادی بود بهطوری که حتی میتوان گفت دوسالانه امسال در قیاس با سالهای گذشته نیز پربارتر بود. شاید به این خاطر که آثار به لحاظ کیفی در سطح مطلوبی عرضه شده بود. در مجموع 670 اثر برای شرکت در دوسالانه نگارگری ارسال شد و از این میان 300 و اندی اثر روی دیوارهای نمایشگاه قرار گرفت.
به نظر شما در دوسالانه امسال چه مؤلفههایی برای جذب مخاطب وجود داشت؟
یک نوع چارچوب و قانونمندی در این آثار به چشم میخورد. علاوه بر اینها، تفکر ایرانی و روح شرقی نیز در کار هنرمندان نگارگر مشهود بود.
جناب آقامیری! بعضی از هنرمندان امروز به شیوه آبستره روی آوردهاند. این در حالی است که مخاطب به آن شکلی که باید متوجه اشکال و مفاهیم این شیوه نمیشود. به نظر شما دلیل این گرایش چیست؟
«کاندینسکی» در فلسفه خود اعتقاد دارد، ما به جای رفتن به سمت تعالی به سمت میمونگرایی رفتهایم. در نقاشی نیز به همین شکل است. در این وادی آبستره جدید یا اکسپرسیونیسم انتزاعی به تنزل رسیده است، در عین اینکه میتوانیم جزو هنرمندان نوگرا باشیم اما دقت داشته باشید آنچه امروز بعضی هنرمندان در قالب آبستره کار میکنند،
آبستره اصولی نیست.
چنانچه آبسترهکارانی در جهان وجود دارند که توانستهاند به شکل زیبایی تونالیتههای رنگی را کار کنند و موفق هم شدهاند.
شما در ردیف یکی از هنرمندانی هستید که به پیام و اندیشه در اثر اعتقاد دارند. فکر میکنید این مولفه چقدر در میان هنرمندان نگارگر امروز رعایت شده است؟
پیام میتواند در یک اثر به مثابه چشماندازی باشد که هنرمند و مخاطب بتوانند به مدد آن با یکدیگر گفتوگو داشته باشند و در آثار بسیاری از نگارگران نیز در حال حاضر به چشم میخورد.
باتوجه به تقسیمبندی نگارگری در زیرشاخههای تذهیب، گل و مرغ، طبیعتسازی و تشعیر با موضوع رویکرد به اثر جاودان عطار (منطق الطیر) و همچنین موضوع آزاد، فکر میکنید، دوسالانه نگارگری امسال توانست در کدام یک از این بخش با اقبال مواجه شود؟
به نظر من در شاخه تذهیب، هنرمندان توانستند دقت و ظرافتهای هنری خود را خیلی خوب در معرض نمایش بگذارند.
وقتی صحبت از هنرهایی سنتی چون نگارگری، خوشنویسی، قلمزنی، کاشیکاری، سفالگری و ... به میان میآید، این پرسش در ذهن شکل میگیرد که آیا وقت آن نرسیده تا این هنرهای اصیل و با ارزش ایرانی وارد چرخه آموزشی دانشگاهها شوند و شکلی رسمی و آکادمیک به خود گیرند؟
درست است. من هم کاملا با این صحبت هم عقیده هستم. اما یک نکته نیز در اینمیان وجود دارد و آن اینکه تاحدودی هم این امر یعنی آکادمیک شدن هنرهایی چون نگارگری و مینیاتور محقق شده است. در حال حاضر دانشگاه سوره با گرایش تذهیب یا دانشگاه شاهد با گرایش نگارگری این هنر را تا حدودی گسترش داده و به دانشجویان شناساندهاند حتی اخیرا در چنین دانشگاههایی مبانی هنرهای اسلامی نیز تدریس میشود. میخواهم بگویم بارقههای آکادمیک شدن هنرهای اصیل آغاز شده است و این میتواند به مثابه حرکت موفقی تلقی شود.
از نظر شما درخشانترین دوره نگارگری در کدام مکتب و دوره شکل گرفت؟ برخی معتقدند زیباترین نگارگریها در مکتب اصفهان بویژه آثار رضاعباسی تجلی یافت و به اوج رسید. نظر شما چیست؟
به زعم من، اواخر دوره تیموری و اوایل دوره صفوی را میتوان درخشانترین دوره نگارگری ایران دانست.