کد خبر: 17573تاریخ: 1388/4/9 00:00
اگر رونالدو به اولدترافورد برگردد
برزخی در کار نیست، یا بهشت یا دوزخ
1- بردهدار، مردی قوی و ثروتمند بود. اخلاقیات شخصی و البته قوانین بردهداری هم به او اجازه میداد هر رفتاری که میخواهد با برده خود داشته باشد. بردهدار هر رفتاری که میخواست با برده داشت اما ته همه کتکها و کارکشیدنها و توهینها، احترامی ضمنی نهفته بود. این دیگر در قانون نبود و این قانون خود بردهدار بود. از بردهدار دلیلش را پرسیدند. «هر حملهای، هرچقدر دقیق، قدرتمند و بینقص، ضدحملهای احتمالی را به دنبال دارد. باید همیشه برای ضدحمله آماده باشی».
بردهدار یک احتمال را هیچ وقت از ذهنش دور نمیکرد، هرچند بعید و هرچند دور. شاید یک روز بردهدار برده بردهاش شود. شاید روزی برسد که برده شلاق به دست بگیرد و بردهدار جلویش زانو بزند و بگوید: «بله ارباب». پس بردهدار برای آن روز که هنوز از راه نرسیده است احترامی در پرده به بردهاش میگذارد تا اگر ورق برگشت و جای ارباب و بردهدار عوض شد امیدی برایش بماند؛ کورسوی امیدی برای جلب کمی احترام از برده سابقش.
2- وقتی در آسمان هستی و بر ابرها قدم میگذاری گاهی فکر کردن به زمین به طنزی بعید میماند اما اگر از آسمان سقوط کنی و بر زمین کوبیده شوی دردی احساس میکنی که آن که همیشه بر زمین راه میرفته با آن بیگانه است. ژست بازنده هم مهم است که چه باشد اما اصل داستان ژست برنده است. خوشحالی بعد از گل بازیکنان به نوعی ضمیر ناخودآگاهشان را رو میکند و آنچه در ژرفای وجودشان خفته است بیدار میشود و عربدهای از سر خودنمایی میکشند.
تیری آنری اکثرا بعد از گلهایش آرام و ساکت سر به زیر میانداخت. انگار نمیخواست حتی یک لحظه هم فراموش کند از کجا آمده است و هنوز راه زیادی مانده برای رفتن. گابریل باتیستوتا بعد از گلی که با پیراهن رم به فیورنتینا – تیم سابقش- زد، نشست و گریه کرد. کاکا هر گلی که میزند پدر، پسر و روحالقدس را شکر میگوید.
کریس رونالدو اما چه میکند؟ گل سوم به آرسنال در امیریتس را به یاد میآورید؟ نخوت و غرور از نگاهش میبارید و هواداران لندنی را به اوج نفرت میرساند. اشتهای گلزنی و حیوانیت فوتبالی عواملی مثبت برای بازیکنی در این سطح است اما بردهدار همیشه باید به فکر روز بردگی باشد. رونالدو اگر بردهدار میشد احتمالا ذرهای ترحم در رفتارش نمود نمییافت. احترام به حریف شکست خورده به هیچوجه فضیلتی اخلاقی نیست. این عمل تنها هوش بالای «بالادستی» را نشان میدهد. قدرت زیاد و مطلق، نفرت را با خود همراه دارد و این نفرت که بدل به میلی سرکوب شده میشود اگر روزی فرصت فوران و بروز پیدا کند سیلی نابود کننده میسازد.
رونالدینیو طوری بازی میکرد که حتی در سانتیاگو برنابئو هم برایش دست زدند. امکان تصور اتفاقی مشابه برای کریس رونالدو هست؟ رونالدینیو وقتی در اوج بود کسی را تحقیر نکرد و در مقابل وقتی افت کرد هم تحقیر نشد اما وضعیت کریس کاملا متفاوت است. کریس همه پلهای پشت سرش را سوزاند و قدم در راهی گذاشت که عملا برگشتی ندارد. رونالدو قدرت و نفرت را با هم خرید؛ ترکیبی که همانقدر خطرناک است که لذیذ. رسیدن روز افت کریس و روز زمین خوردنش مسلما آرزوی خیلیهاست.
این روز هر چه دیرتر برسد- اگر اصلا برسد- واکنش دشمنانش را هم سنگینتر میکند و تبعات دردناکتری را هم برای خودش خواهد داشت. این راه بدون بازگشتی بود که مرد سال فیفا و یوفا برگزید و حالا سانتیاگو برنابئو میتواند برایش بدل به بهشت یا دوزخ شود. در این راه اما برزخی در کار نیست. منطق صفر و صدی کریس؛ منطقی که خاص نوابغ جاهطلب و نارسیسیست است و نمود بارزش را میتوان در ضربات آزادش دید، از این به بعد سرنوشت زندگیاش را رقم میزند.
3- هواداران یونایتدی سال 2006 تجربه عجیبی را از سر گذراندند. آنها مجبور شدند بازیکنی را دوباره تشویق کنند که با کثیفترین حیله ممکن عامل حذف تیم ملی کشورشان از جام جهانی شده بود، انگار برای نجات دادن جان دوستی با جاسوسی همکاری کنی که قبلا دوست دیگری را نابود کرده است. حالا یک تجربه غریب دیگر در راه است. اگر رونالدو با رئال به اولدترافورد بیاید واکنش هواداران یونایتد چه خواهد بود؟ همانهایی که وقتی رونالدو هواداران تیمهای رقیب را با ژستهایش تحقیر میکرد از این تحقیر شدن حریف لذت میبردند باید خودشان را برای تجربه بردگی هم آماده کنند. لذت بردن از گناه دیگری خود گناه است و شاید خیلی زود شیاطین سرخ این را با پوست و خون خود بچشند.
منبع: سایت گل