printlogo


کد خبر: 175916تاریخ: 1396/3/2 00:00
پای صحبت‌های امیری اسفندقه به بهانه انتشار تازه‌ترین دفتر شعرش
هنوز قصیده را درست و حسابی نشناخته‌ایم

مرتضی امیری‌اسفندقه معتقد است غرب‌زدگی و نه شناخت غرب سبب شده تا قالب‌های قدیمی مانند قصیده را کنار بگذاریم. به گفته او، ما دچار سوءتفاوت شده‌ایم. به گزارش تسنیم، تازه‌ترین دفتر شعر مرتضی امیری اسفندقه با عنوان «سیاه‌مست سایه تاک» از سوی انتشارات شهرستان ادب در دست انتشار است. این دفتر شعر که شامل 100 قصیده از امیری اسفندقه است، به شخصیت‌های فرهنگی کشور تقدیم شده است. «سیاه‌مست سایه تاک» ویژگی‌های متعددی دارد، از جمله اینکه تمام سروده‌ها در قالب قصیده است. به عبارت دیگر، این اثر پس از «چین کلاغ»، دومین مجموعه قصاید امیری اسفندقه است که در موضوعات مختلف سروده شده‌اند. مجموعه حاضر، کامل‌ترین اثر شاعر در زمینه قصیده است که نگاه و سبک شعری او را به طور کامل و جامع به مخاطب شعر دوست امروز نشان می‌دهد. هرچند قصیده، به گفته بزرگان ادب، ام‌القوالب است اما کاربرد آن در مجموعه حاضر اقدامی نو است، آن هم در زمان و زمانه‌ای که قصیده، قالبی مهجور است. گویا امیری‌اسفندقه قصد دارد با انتشار این اثر،‌ به شاعران یادآوری کند که این قالب همچنان کاربرد دارد و می‌توان با آن حرف‌های جدیدی زد. امیری‌اسفندقه در گفت‌وگویی، قصیده را قالبی کامل می‌داند که همانند پیرمردی است در هجمه و هجوم. به گفته او، قصیده عاشق و رند و نظرباز است اما ما این پیرمرد را به خانه سالمندان سپردیم. این گفت‌وگو بهانه‌ای شد تا شاعر گریزی به تغییر ذائقه ما ایرانی‌ها نیز بزند. به گفته شاعر «سیاه‌مست سایه تاک»، ما دچار سوءتفاوت شده‌ایم؛ انگار پاپیون و کراوات زدن و سلفی گرفتن بیشتر از شاعری برایمان آمد دارد. اسفندقه درباره تازه‌ترین دفتر شعرش می‌گوید: داستان «سیاه‌مست سایه تاک»، داستان نسبتا طولانی است، چون این کتاب ابتدا قرار بود با نام دیگری منتشر شود. نامی که من ابتدا برای این اثر در نظر گرفته بودم، «کلانه» و «سواشب» بود. «کلانه» و «سواشب» 2 واژه بومی ایرانی هستند. «کلانه» در منطقه کردستان به نان محلی خاصی گفته می‌شود که با گیاهان خاصی درست می‌شود و در آن منطقه کاربرد دارد. در دیگر مناطق از جمله در جنوب ایران و جنوب خراسان نیز با کمی تفاوت این نام هنوز زنده است. من فکر کردم این نام برای قصیده خیلی مناسب است، چون قصیده نیز نوعی قوت است و مواد داخل آن، مواد میهنی و وطنی است. خیلی هم این نام را دوست داشتم اما بنا به دلایلی نشد. «سواشب» نیز نامی اسفندقه‌ای به معنی فرداشب است که در واقع نام بخش دوم این قصاید را که قصاید منتشر نشده است، تشکیل می‌دهد. این کتاب در ابتدا قرار بود فقط مجموعه قصاید منتشر نشده بعد از «چین کلاغ» باشد اما «چین کلاغ» هم به این کتاب اضافه شد؛ یعنی «چین کلاغ» و قصاید منتشر نشده یک کتاب شدند(ضمن اینکه «چین کلاغ» هم 12 سال است که تجدید چاپ نشده است یعنی اینکه هیچ کدام از کتاب‌های شعر این مخلص تجدید چاپ نمی‌شود خوشبختانه). همه سروده‌های این اثر قصیده یا به تعبیری قصیده‌واره است، چراکه تا رسیدن به شکل نهایی قصیده امروز زبان پارسی فاصله‌هاست. بخش اول «چین کلاغ» و بخش دوم «سواشب» (قصاید منتشر نشده) است که تحت عنوان «سیاه‌مست سایه تاک» از سوی انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است. عنوان کتاب از بیتی از بیدل دهلوی گرفته شده است: «نیامده است شرابی به عرض شوخی رنگ/ جهان هنوز سیه مست سایه تاک است». تواضع آموزگاری است این نام؛ یعنی ما در باب و باره قصیده هنوز سیاه‌مست سایه این تاک هستیم و به خود میوه تاک هم نرسیده‌ایم. این تازه اول راه ما در باب شناخت قصیده است. ما هنوز قصیده را درست و حسابی نشناخته‌ایم. مست قصیده هستیم، سیاه‌مستش هم هستیم اما سیاه‌مست سایه‌اش هستیم، نه سیاه‌مست خود خالص و خلاصه و خلص و خوبش. این کتاب را براساس 4 فصل تنظیم کرده‌ام، یعنی قصاید درباره اسفند شروع می‌شود و با بهار ادامه پیدا می‌کند و بعد فصل تابستان و پاییز می‌آید و با زمستان تمام می‌شود. این تنظیم و نظم بعدا شکل گرفته است، یعنی قصاید سروده شده طی این سال‌ها به ترتیب فصول تنظیم شده است. در هر یک از این فصل‌ها هم حرف‌هایی که قصیده دوست دارد، زده شده است. حرف‌هایی که قصد قصیده است؛ اخوانیه، شکوائیه و هرچه، همه‌چه از همه‌جا. اسفندقه درباره غربزدگی برخی در عرصه ادبیات نیز معتق است: ما طبق فرهنگ و آیین خودمان از شناخت اروپا وحشت نداریم اما آنچه را که مفید است بگیریم و آنچه را که مفید نیست به خود آنها بازگردانیم و بگوییم که بریزید بیرون. بگوییم که اینها را به شرق صادر نکنید، در صورتی که غرب الان همین کار را می‌کند. غرب در فیلم‌هایی که می‌سازد، زندگی غربی را نمایش می‌دهد. زندگی‌ای را که در شرق خریدار ندارد، با فیلم به هند و کره و ایران می‌فرستند و ایرانی‌ها هم نحوه زندگی، نحوه فکر و رابطه، نحوه دوست داشتن و... را از آنها یاد می‌گیرند. او که غرب را شناخته از خوبی‌هایش بهره می‌برد اما آن که ادای غرب را در می‌آورد، باخته است. باید کارهای‌شان را دید و خوبش را جذب کرد. از اروپا ما جز اسم چند فوتبالیست و عیاش و آوازه‌خوان چیز دیگری نمی‌دانیم. از تئاتر و ادبیات آلمان اطلاعی نداریم. اگر هم داریم آن اطلاع ما را از فرهنگ خودمان دور انداخته است. سرانجام همه فرهنگ‌های فرهیخته توجه به انسان به عنوان خلیفه خدا بر روی زمین است. انسانی که درک شاعران پارسی از دیروز تا امروز از او بالاترین درک بوده است.


Page Generated in 0/0115 sec