میکائیل دیانی: «کارگر»ها چه وقت مهم هستند؟ و کی از درجه اهمیت ساقط میشوند؟ این سوالی است که باید از دولتمردان پرسید. آنهایی که در روزهای منتهی به هر انتخابات از اهمیت و شرافت و عظمت این قشر اکثریت جامعه سخن میگویند و برایشان میتینگ تبلیغاتی میگذارند و با اسم خانه کارگر برای خود پوستر تبلیغاتی میزنند و رأی جمع میکنند!
کارگران چه وقت مهم هستند؟ دقیقا زمانی که در ساختمان پلاسکو حادثهای رخ داده و چند صد کارگر بیکار شدهاند و میشود در یک پروپاگاندای رسانهای اعلام کرد حتی آنهایی که بیمه نبودهاند تحت پوشش بیمه خدمات قرار میگیرند! شاید بشود اینگونه از احساسات جامعه برای شکست رقیب سیاسی استفاده کرد!
کارگران چه وقت مهم هستند؟ آن هنگام که در یک مصیبت بشود روی نورونهای عصبی آنها قدم گذاشت و در میان کارگران داغدیده معدن رفت و وقتی هم که با واکنش تند کارگران مواجه شدیم به سرعت توجیهاتی بسازیم که «استاندار گلستان خواست با سفر رئیسجمهور به معدن یورت آزادشهر به علت غم و اندوه بالای کارگران و التهاب خانوادههای آنان مخالفت شود اما روحانی گفت: من رئیسجمهور زمان درد مردم و التهاب آنان هستم. اگر فریاد آنان در برابر من، سبب آرامش ملی خواهد شد من باید بروم؛ من تنها به معدن میروم تا معدنچیان با فریاد کشیدن بر سر بالاترین مقام رسمی احساس آرامش و راحتی کنند؛ این افتخار من است».
حتی «میرزاآقا»ی اردبیلی هم هنگامی اهمیت دارد که در همایش روحانی هنگامی که روحانی دارد حرف میزند، اشکهایش را نشان مردم دهیم که چه نشستهاید که حتی پابرهنهها و محرومان و مستضعفان نیز خواهان «تکرار روحانی» هستند؛ فارغ از اینکه ذرهای کیفیت زندگی او را جابهجا کنیم و بفهمیم درد میرزاآقا نان شبی است که به سختی و مشقت بر سر سفره خانوادهاش میبرد.
آری! کارگران با همه دردها و غمهایشان تنها برای زمانی کارکرد دارند که یک قدم از منویات سیاسی ما را جلو ببرند و الا واقعیت همان است که آن مرد پیرشده از کار طاقتفرسای معدن، با شجاعت برابر روحانی گفت که رئیسجمهور پیش از این سری به آنها نزده و بعد از این هم سری نخواهد زد!
معوقات مالی چند ماهه کارگران معدن هنوز هم معوقه است و حالا یک تفاوتی دارد و آن اینکه انتخابات تمام شده و دیگر کارگران اهمیتی ندارند. 2 روز است انفجار کوره فولاد یاسوج منجر به یک حادثه جانکاه شده است و کارگران تا 90درصد دچارسوختگی شدهاند. کارگران معتقدند از امکانات اولیه برای ایمنی هم بیبهرهاند و هیچ نهاد نظارتی به این وضعیت رسیدگی نکرده است. اگر این امکانات بود قطعا وضعیت کارگران سوخته نیز به گونهای دیگر بود. حالا اما دو روز است آنها معترضند و هیچ مسؤول دولتی گذرش هم به یاسوج نمیافتد! چرا که دیگر انتخابات تمام شده!
آن طرف کشور در سوادکوهی که رأی روحانی جزو بالاترین درصدها بوده، شرکت زغال سنگ نفسهای آخرش را میکشد، کارگران پیمانکاری سامان چندین ماه است حقوق نگرفتهاند، چند روز است متحصنند و حتی جادههای سوادکوه را به نشانه اعتراض بستهاند اما آنجا نیز خبری از مسؤول دولتی نیست، چرا که انتخابات تمام شده!
در هفتههای گذشته یادداشتهای زیادی درباره کارگران و مطالبات آنها نوشتیم، همانجا هم این پیشبینی را کرده بودیم که روزهای پیشاانتخاباتی اهمیت کارگر و مطالبات او بالا میرود و پس از آن نیز کارگران فراموش میشوند. کارگران گوشت قربانی سیاستهای سیاستبازانی هستند که کسب قدرت به هر نحوی برایشان اولویت دارد و این وسط کارگر و مطالبات کارگری برایشان تنها یک ابزار است برای رسیدن به قدرت! کارگران همان بازیگران سیاهیلشکر فیلمی هستند که در آن برخی مسؤولان نقش اصلی را دارد و با سیاست عکسبرداری رسانهایاش تصویری از خود بروز میدهد که اگر فیلمش را برای خودش هم به نمایش بگذارید از فاصله آن با واقعیت خندهاش بگیرد!
همان موقع گفتیم واقعیت این جریان قدرتطلب آنجایی است که کارگر را زیر چرخ توسعه له میکند یا میخواهد دهانش را خرد کند و فریب این جریان آن است که پای درد کارگر مینشیند و میگوید «معدنچیان برای فریاد کشیدن بر سر بالاترین مقام رسمی احساس آرامش و راحتی کنند». روحانی دوشنبه در کنفرانس خبری گفت: «من خواهش میکنم همه رئیسجمهور را به عنوان منتخب ملت ایران در نظر بگیرند تا بتوانیم کشورمان را سرزندهتر و بانشاطتر اداره کنیم. نشاط و سرزندگی مخالفتی با دین و انقلاب و منافع ملی ندارد. جملهای میگویم و خواهش میکنم از آن سوءاستفاده نشود. همانطور که در این یک هفته با مردم رفتار کردیم در این 4 سال هم با آنها برخورد کنیم». کاش با کارگران نیز مانند یک هفته پایانی برخورد شود!