printlogo


کد خبر: 176067تاریخ: 1396/3/4 00:00
توانسته‌ها و بایسته‌های منتقدان وضع موجود

زهرا طباخی  : به قدر «اکثریت لازم» رای نیاوردن در انتخابات ناراحت‌کننده است. از یک طرف میل به پیروزی، احساساتی همچون ناامیدی و بی‌اعتمادی به ساختار و سازمان را در دل‌ها بیدار می‌کند و از سوی دیگر ترس از تکرار تجربه شکست، بدبینی و بیگانگی با واقعیت را تقویت می‌کند. دقیقا در همین وضعیت است که سازماندهی اجتماعی به کار تشکیلات می‌آید و از انشقاق و پراکندگی نیروها جلوگیری می‌کند. چند روز از انتخابات گذشته و کم‌کم وقت تحلیل و تدبر در آنچه بر ما گذشت فرامی‌رسد. هدف یافتن پاسخ برای 3 سوال مهم است: چه کردیم؟ چه شد؟ و چه باید کرد؟
  ثمردهی 40 روزه
19 فروردین 96 نخستین روزی بود که «سیدابراهیم رئیسی»، نامزد نهایی منتقدان وضع موجود تصمیم خود برای حضور در انتخابات ریاست‌جمهوری را آشکار کرد. پس در واقع آنچه در پایان رقابت‌ها به‌دست آوردیم حاصل 40 روز کار و تلاش ارزشمند نیروهای انقلاب و البته فداکاری بی‌نظیر مجاهدانی همچون «محمدباقر قالیباف» و سایر وزنه‌های سیاسی سازوکار جبهه مردمی است. یعنی درخت وحدت انقلابیون در 40 روز میوه داد!
بسیج 16 میلیون ایرانی که قطعا همگی «سوپر انقلابی» و «استشهادی» نبوده و نیستند، در این مدت زمان اندک با حوادث و چالش‌های سیاسی‌ای که بسادگی از قدرت پراکنده کردن جمعیت از حول محور وحدت برخوردار بود، قطعا نامش «پیروزی» است! یک پیروزی جریانی مهم و غیرقابل انکار که حاصل سرمایه‌گذاری کوتاه‌مدت است و دشمن و رقبا و ساده‌لوحان متحجر را وادار به اتحاد استراتژیک برای تضعیف اصل سازمان رای انقلابیون کرده است.
این روزها عده‌ای در گوش بچه‌های انقلاب می‌خوانند که اصولگرایی مرده است و شما همیشه شکست می‌خورید! بعضی می‌گویند این سازوکار اگر جواب می‌داد که همین دوره پیروز شده بودید! برخی دیگر می‌گویند چرا علیه انقلابیگری قیام نمی‌کنید؟ اینها همان طایفه هستند و فقط اسم‌شان عوض شده است! جمعی طلب شورش می‌کنند و گروهی خواهش انشقاق از جمع دارند و طیفی نیز مکرر می‌گویند: ما می‌دانیم! سیاست‌ورزی نجس است! راه و رسم ماکیاولی است... بنشینید تا «صاحب‌الزمان(عج)» ظهور کنند!
اگر به تاریخ رجوع کنیم نشانه‌های واضحی از حضور دائمی حامیان همه این طیف‌های ناسازگار و ناامید و ناتوان را در همه دوره‌ها می‌یابیم. پیشه تاریخی اینها پمپاژ ناامیدی به مجاهدان انقلابی بوده و البته در بعضی برهه‌های تاریخی موفقیت‌هایی نیز به‌دست آورده‌اند. ساده‌لوحان‌شان «ابوموسی اشعری» را حکم می‌گیرند و زرنگ‌تر‌ها گوش به فرمان معاویه هستند. پس عقل حکم می‌کند انرژی و توان جریان را صرف مبارزه و مجادله و حذف آنها نکنیم و به آسیب‌شناسی جریان خودی بپردازیم.
  چند نفر هستیم؟
از بدیهیات شروع کنیم که همگی بر سر آن توافق داریم؛ وحدت سیاسی 40 روزه از قدرت بسیج 16 میلیون نفر برخوردار بود. اما آیا این همه ظرفیت جریان انقلاب است؟ البته که نه! بخش مهمی از جامعه ایرانی سیاسی نیست و مطالبات اجتماعی و اقتصادی بر زمین مانده‌اش جدی است. علاوه بر آن توجه به این مهم نیز ضروری است که جریان رقیب هر چه دارد حاصل «شبکه‌سازی اجتماعی» در سال‌ها و حتی دهه‌های گذشته است. کما اینکه انقلابیون نیز از اردوهای جهادی از دوره «شهید آوینی» و «مرحوم حاج عبدالله والی» مسؤول کمیته امداد و نماینده امام در منطقه محروم بشاگرد، کم نیروی مجاهد و پاکار نظام جذب نکرده‌اند. پس تلاش برای گسترش ساختار و سازمان سیاسی به حوزه مطالبات اجتماعی ضروری است.
  شبکه‌سازی هوشمند
ما می‌توانیم با ایجاد سامانه‌ای اینترنتی و البته مجوزدار، مطالبات متنوع مناطق مختلف را با رهبری و هدایت نخبگان هر حوزه جمع‌آوری کرده و در طول مثلا 4 سال برای حل و فصل بخشی از مشکلات مردم و همصدا شدن برای پیگیری مطالبات آنها در پایتخت برنامه‌ریزی کنیم.
درد مردم را که شناختیم مبارزه با سرمایه‌داری از وضعیت تئوریک در شهرستان‌ها خارج شده و به شکل سرفصل‌های مدون در تهران پیگیری می‌شود. یادمان نرود «باقر نمازی» میسیونر آمریکایی که به جرم جاسوسی 10 سال حبس گرفت، شبکه‌سازی را از روستاهای خراسان جنوبی با همراهی «آژانس توسعه سازمان ملل» در قالب مبارزه با بیابان‌زایی آغاز کرد! هرجا که مستضعفان را رها کردیم و برای جمع کردن رای چانه‌زنی را منحصر به تهران آن هم از نوع سیاسی و در شکل «مجاهدت مجازی» کردیم، شکست خوردیم.
عقبه قدرتمند
به علت شکل مترقی نظام جمهوری اسلامی ایران، قدرت همواره در کشور میان گروه‌های مختلف تقسیم شده است. بعضی ساختارها و سازه‌های قدرت در اختیار انقلابیون است و طبیعتا بخشی از نهادهای قدرت همچون ریاست‌جمهوری در دست غربگرایان باقی مانده است. پس تصور اینکه چون در انتخابات پیروز نشدیم قدرت بسیج اجتماعی و تسری ساختار سیاسی به بدنه جامعه را نداریم، از بیخ و بن نادرست است. سرمایه مهم جریان انقلاب بدنه جوان، تحصیلکرده، پرتوان و پرشوری است که در 40 روز بدون دسترسی به خزانه‌های میلیارد دلاری و تومانی، هزاران ستاد مردمی برای نامزدهای جریان متبوع خود در نزدیک‌ترین و دورترین مناطق کشور تشکیل می‌دهد و مشارکت سیاسی مردم را مطابق فرمان رهبر حکیم انقلاب حداکثری می‌کند.  اگر بتوانیم خدمت‌رسانی به مردم را به مسابقه‌ای اجتماعی- سیاسی تبدیل کنیم حتی اگر در دور بعد انتخابات نیز پیروز نشویم، برنده‌ایم. کما اینکه وقتی تلاش کردیم گفتمان «ارباب/ رعیتی» را- که در دهه سوم انقلاب چیزی نمانده بود به ادبیات رایج گفت‌وگوی دولتمردان و مردم تبدیل شود- براندازیم، بسادگی موفق شدیم.
کنشگری به جای کارگری
 مطالبه‌گری و رویه‌سازی از قبل انقلاب تخصص حزب‌اللهی‌ها بوده است. کما اینکه پدران و مادران ما زمانی که امام خمینی(ره) فرمان تشکیل کمیته و بسیج و سپاه را صادر کردند، حقیقتا دست‌شان خالی بود اما از کمترین امکانات بیشترین بهره را بردند، چرا که برترین سرمایه انقلاب اسلامی، نیروی انسانی آن است. پس تشکیل شبکه‌های محلی و منطقه‌ای برای رسیدگی به امور خرد و کلان مردم ضرورت ما است. وقتی احداث یک چاه عمیق، بخش مهمی از مشکل مردم یک منطقه را حل می‌کند، تحلیل سیاسی چاره‌ساز نیست. بر همین اساس باید شکل «اردوهای جهادی» را متحول کنیم و علمی، سازمانی و هوشمندانه قدم برداریم. سربسته‌اش می‌شود اینکه جریان انقلاب، کارگر بی‌جیره و مواجب دولت نیست که مسؤولیت ناکارآمدی‌ها را بپذیرد، عمران و آبادانی را با بودجه محدود خود عهده‌دار شود و دست آخر نیز در رقابت با شومن‌های شعاری بازی را واگذار کند!
دقیقا به همین دلیل است که بازنگری در نوع عملکرد، شکل کنشگری و برنامه‌ریزی اجتماعی مهم است. انقلابیون رقیب دولت و دستگاه‌های اجرایی مستقر در حوزه خدمات نیستند، بلکه مسؤولیت رشد گفتمان سیاسی و هدایت مطالبات اجتماعی مردم را عهده‌دار هستند و طبیعتا برای پیشبرد این هدف باید در حوزه خدمت‌رسانی و حل مشکلات اقتصادی و منطقه‌ای مردم نیز
کمک‌کار دولت و نهادهای مسؤول بود.
راه روشن...
سرنوشت انقلابیگری به روشنی اهداف و مسیر است. وحدت پیشه قرآنی ما است و شک نداریم از عمل به فرمان الهی متضرر نخواهیم شد. دکتر بهشتی عزیز 35 سال قبل نیاز امروز انقلابیون را دید و بر ضرورت کار تشکیلاتی اصرار ورزید: «ما برای اینکه بتوانیم کارهای بزرگی را انجام دهیم، بی‌شک باید متشکل باشیم. رابطه‌های ایمانی، اعتقادی، علمی و دینی سازمان‌نیافته برای رسیدن به بخشی از اهداف و تحقق بخشیدن به قسمتی از مراحل یک انقلاب می‌تواند کافی باشد ولی برای رسیدن به بخشی دیگر از اهداف و تحقق بخشیدن به آن قسمت دیگر از آرمان‌های یک انقلاب کافی نیست... ما همچنان بر داشتن یک تشکل پافشاری داریم».
لطفا ستادها را برهم نزنید! ارتباطات را تضعیف نکنید! شبکه‌ها را گسترش دهید و جلسات را در پایتخت و مراکز استان‌ها منظم برگزار کنید! باور کنیم سرمایه انسانی 16 میلیون نفری «گنج» است! این بزرگ‌ترین انجمن ایرانی- اسلامی پس از انقلاب است که قطعا با یک برنامه‌ریزی دقیق و هدف‌گذاری صحیح قابلیت رشد به قدر یک ارتش 30 میلیون نفری را دارد. «لاحول ولاقوه الا بالله العلی العظیم».
 


Page Generated in 0/0087 sec