علی البرزی: «تا همین چند سال پیش آدمها با هم باصفاتر و رو راستتر بودند و قول و قرارها مردانه و بیکلک بود. قدیمها اعصاب مردم اینقدر خطخطی نبود. قدیمها مردم برای کمک به همسایه و همنوع خود از هم سبقت میگرفتند و اینقدر حقه و ریا در کار نبود.» بهراستی در جامعه چه اتفاقی افتاده که نسبت به یکدیگر بیوفا شدهایم و کمتر به هم رحم میکنیم؟ باید حسرت بخوریم بر هزاران نقطه مثبت قدیمها و قدیمها و قدیمها که این روزها کمتر اثری از آنها یافت میشود. تا همین چند سال پیش در محله و شهر و دیار، بار روی دست پیرزن نمیماند و جوانمردان محله با مشاهده یک پیرزن به همراه بار بلافاصله به کمک وی میشتافتند. قدیمها آدمها با هم مهربانتر بودند. سرقت، اخاذی، ریاکاری، فریب مردم و کلاه برداشتن از سرشان یا کلاه گذاشتن سر مردم به بهانههای گوناگون، رعایت نکردن حقوق همسایه، همکاری نکردن 2 همکار، فرار از کمک کردن به همنوع، ترس از رفتوآمد با همسایه و مواردی از این دست، مصادیق بارز این گفتار است که ارزشهای اخلاقی در جامعه کنونی تحت تاثیر شرایط ویژهای قرار گرفته است.
شاید شما مخالف این گفتار باشید و بگویید در جامعه ما بسیاری به اصول اخلاقی پایبند هستند، در پاسخ باید اذعان داشت که ما هم منکر این موضوع نیستیم و هنوز هم در جامعه ما بسیاری افراد هستند که اصول اخلاقی را رعایت میکنند، مانند قدیمها آثاری از کمک به همنوع در مردم وجود دارد و بعضیها برای همیاری و همکاری در صف اول قرار دارند اما کمرنگتر شده است. این روزها در یک محیط کوچک مانند یک شهر یا روستا ممکن است به خاطر یک اختلاف جزئی سر آب یا زمین، وقایع تلخی اتفاق بیفتد!
یعنی در فرهنگهای خرد و کوچک هم شاهد از بین رفتن شفقت و مهربانی در برخوردها با یکدیگر هستیم و اصل اخلاق و گذشت در حال از بین رفتن است. پیشتر اگر در محله و خیابان دعوا میشد، چند نفر میآمدند سوا میکردند اما این روزها در برخی موارد شاید کار به جاهای باریک برسد و به جان هم بیفتند اما کسی پیش نمیرود و تنها تماشا میکنیم و فیلم و عکس از صحنه دعوا میگیریم! شواهد موجود نشان میدهد که هماکنون باید به فکر اخلاق نسلهای آینده باشیم. در صورت ادامه داشتن وضعیت و تغییرات خزنده در خردهفرهنگهای کشور، نسل آینده واژه «اخلاق» را در ادبیات زندگی خود نخواهد داشت و به جای این واژه مهم مفاهیمی از دل بیاخلاقیها، تهمتها، کلاهبرداریها، مال مردم خوریها و مواردی از این دست در زندگی نسلهای آینده جاری میشود. بدترین چیز در یک جامعه بیتفاوتی است، مردم در جامعه فعلی، هدف و امیدشان را از دست دادهاند و این همه را نابود میکند. فراموش نکنیم، اخلاق و قانونمداری پیوند محکم و ناگسستنی با هم دارند، این اخلاق است که زمینه اجرای صحیح قانون را فراهم میکند و در آن سوی ماجرا اجرای کامل قانون است که در برابر انحراف نمودار اخلاق در جامعه همچون سد محکمی قرار میگیرد. پایان بندی این یادداشت پاسخ به یک پرسش است که پاسخ آن باشد برعهده شما.
آیا اخلاق در جامعه ایران کمرنگ شده است؟