مهدی طاهرخانی: استقلال دوشنبه شب با نتیجه سنگین 6 بر یک مغلوب العین امارات شد و به این ترتیب علاوه بر حذف از لیگ قهرمانان آسیا رکورد سنگینترین شکست نمایندگان ایران در این بازیها را به نام خود ثبت کرد. استقلال آخرین بار 44 سال قبل با نتیجه 6 بر صفر داربی را واگذار کرده بود که این باخت بعد از نتیجه سنگین ترین شکست تاریخ این تیم به حساب میآید. نه خوشبینترین هوادار العین و نه بدگمانترین تماشاگر استقلال چنین نتیجهای در مخیلهشان هم نمیگنجید. وقتی العین ششمین گل را وارد دروازه مهدی رحمتی کرد شاید میلیونها ایرانی از ته دل افسوس خوردند کاش در همان مرحله پلیآف، السد در ضربات پنالتی از سد استقلال میگذشت تا حالا این سنگینترین شکست تاریخ آبیها در آسیا رقم نخورد. اما چرا استقلال اینگونه وا داد و چگونه العین موفق به خلق این شب تاریخی شد؟ اگرچه غیبت امیدها در هافبک دفاعی نقشی بسزا داشت اما مهمتر از آن، باید آدرس دقیقتر را به افکار منصوریان مرتبط دانست. او عینا در حال پیاده کردن فوتبال کیروش در استقلال است اما از آنجایی که هر تقلیدی قطعا شبیه به اصل نمیشود، شاهد ضعفهای بسیاری در این گرتهبرداری ناشیانه هستیم. استقلال در این فصل بیشتر به دنبال دادن توپ و مالکیت به رقبا بود و منتظر لحظهای که زهرش را بریزد. با این ترفند بازیهای بسیاری را برد و در نبردهایی هم نتوانست موفق باشد. اما در آسیا کلا نوع فوتبال منصوریان با ریسک بیشتری همراه بود. با وجود اینکه گروه استقلال نسبت به دیگر تیمهای ایرانی از سادگی بیشتری برخوردار بود اما منصوریان از این فرصت بهره نبرد و متوجه این موضوع نبود که العین حریف به مراتب خطرناکتری نسبت به الاهلی عربستان است. او به هر قیمتی به دنبال صدارت بود نه صعود خالی. اگرچه استقلال بازی برگشت با التعاون عربستان را در عمان برنده شد اما نگاهی مجدد به همان بازی نشان میدهد برخلاف تیم کیروش، در استقلال عملکرد گلر و مدافعان نقش بسزایی در پیروزی دارد. فوتبال این روزهای تیمملی به گونهای است که کرهجنوبی و چین در طول 180 دقیقه صاحب «صفر» موقعیت گلزنی در تهران میشوند و در نوع فوتبال کیروش برنامه به گونهای چیده شده که تیم مقابل صاحب موقعیت گل نشود. به تعداد کلینشیتهای بیرانوند نگاه کنید و ببینید او چند سیو خوب در این چندین بازی داشته است؟ جواب ساده است. تقریبا هیچ. اما در استقلال وقتی منصوریان توپ و مالکیت را به حریف میدهد محتاج عملکرد خوب خط دفاعی و دروازهبانش است. زنگ خطر در روز بازی با التعاون به صدا درآمد. شبی که استقلال برد اما مهدی رحمتی ستاره میدان شد. کمتر رسانهای در کشورمان به این موضوع مهم پرداخت و گوشزد نکرد که با این نوع از بازی شاید همیشه منجر به پیروزی نشود. استقلال در دوبی و مقابل الاهلی در نخستین بازیاش همچنین تاکتیک اشتباهی را اتخاذ کرد که بهرغم باخت 2 بر یک، باز این رحمتی بود که چندین توپ خطرناک را گرفت. مشخص بود با این تاکتیک و باری که روی مدافعان و گلر استقلال افتاده، باید از العین ترسید. در بازی رفت در تهران در نهایت تعجب شاهد یک فوتبال انفعالی و محتاطانه از استقلال بودیم، چرا که منصوریان اولویتش را روی گل نخوردن گذاشته بود. نوع بازی و تعلل بازیکنان استقلال در دقیقه 90 نشان میداد آنها ناباورانه به همان تساوی بدون گل هم راضی هستند که ناگهان یک هدیه از آسمان برای آنها از راه رسید. با این وجود آنهایی که بازیهای العین در خانه را دنبال کرده بودند میدانستند استقلال با وجود پیروزی یک برصفر باز هم کار سختی پیش رو دارد. حالا بماند با تساوی
صفر- صفر دیگر چه چیزی انتظارشان را میکشید و سرانجام همان اتفاقی که نباید، رخ داد. استقلال مطابق معمول و همانند بازی رفت، توپ و میدان را به حریف داد و تصور کرد رحمتی قادر است ستاره شود. آمار مالکیت نیمه اول 81 به 19 بود که یک تحقیر تمامعیار برای فوتبال ایران به حساب میآید. منصوریان در شب قبل از بازی در مصاحبهای مدعی شده بود نتیجه برای او اولویت اول و آخر را دارد. به بازی معروف ایران با استرالیا و ایران و کره جنوبی در سال 2013 اشاره کرد و گفت: فقط نتیجه در ذهن هواداران میماند. او چنان غرق در کیروشیسم شد که علنا فریاد زد: زیبایی فوتبال را قربانی نتیجهاش میکند. پیش از این مظلومی همچنین تزی را داشت که عاقبتش را همه دیدند.
منصوریان با همین افکار مقابل تیم صد در صد تاکتیکی العین صفآرایی کرد. تصور میکرد حریف هنگام بسته شدن میانه میدان به گوشهها میرود و شروع به سانتر میکند ولی العین بیآنکه ذرهای التهاب داشته باشد فوتبالش را روی زمین دنبال کرد. وقتی براحتی صاحب گل اول شد، مشخص بود از بردشان اطمینان دارند. از اینجا به بعد تقریبا هر حمله جدی مصادف شد با یک گل. تیمی که چند ماه قبل با روش اتوبوسی و دادن مالکیت و دفاع 11 نفره، طعم پیروزی در داربی را چشیده بود تصور میکرد در زمین العین هم میتواند همچنان دفاع کند. اما نوع حملات و مهمتر از آن نوع ضربهزنی العینیها تفاوت فراوانی با پرسپولیس داشت. استقلال همچنان گل میخورد و منصوریان هیچ تلاشی برای عوض کردن روند تیمش نداشت. او بعد از گل چهارم تازه یادش افتاده بود میتواند حمله کند و این دقیقا همان چیزی بود که حریف تمنایش را داشت. استقلال کمی جلو آمد و حالا این برادران عبدالرحمان بودند که زمین را برای جولان مهیا دیدند. در بازی رفت این مجید حسینی نبود که قاتل عمرعبدالرحمان لقب گرفت. العینیها تصورش را نمیکردند استقلال در ورزشگاه آزادی و مقابل 70 هزار هوادارش دفاع کند. از این رو آنها ترجیح دادند همان تساوی را داشته باشند تا بدون ریسک کار را در خانه تمام کنند. البته آن پنالتی باد آورده محسابات آنها را برهم زد اما استراتژیشان را برای فوتبال هجومی تهییج کرد. برای منصوریان که علاقه عجیبی به فوتبال کیروش دارد بهتر است این مساله حل شود که تیم کیروش شاید حمله نکند، شاید چندان تماشاگرپسند نباشد اما در آن سو اصلا موقعیت گل به حریفش نمیدهد و نمیگذارد دروازهبانش ستاره میدان لقب بگیرد. دریافت 6 گل آن هم در خاک امارات، درس خوبی برای مربیان جوان فوتبال کشورمان بود که پایه و اساس تفکرشان را روی تقلید از دیگر مربیان صاحبسبک نگذارند. وقتی فوتبال اتوبوسی و تدافعی را انتخاب میکنی و قید زیبایی را میزنی، آن وقت باید این ریسک را هم به جان بخری، هنگام باخت دیگر هیچ چیزی برای دفاع باقی نمیماند.گویی که دنیا و آخرت را یکجا قمار کردهای. شاید اگر استقلال در تهران، با افکار دیگری بازی میکرد، دست کم پس از این حذف میتوانست به داشتن موقعیتهای بهتر در خانه اشاره کند؛ اینکه در تهران، موقعیتهای بیشتری نسبت به حریف داشت، ولی منصوریان به تساوی رضایت داد و این همان لحظه سقوط استقلال بود.