حسین مروتی: در 4 سال گذشته و با روی کار آمدن دولت یازدهم تعامل ایران با نهادهای بینالمللی و آژانسهای سازمان ملل وارد فاز جدیدی شده است، به گونهای که اکنون این نهادها علنا به «دولت سایه» بدل شدهاند و مشغول مدیریت مدیران کشور و پیشبرد اهداف خود هستند. شواهد این موضوع فراوان است و بسیاری از وقایع عجیب و غیرقابل توجیه در این سالها، موید همین مساله است. بخشی از شواهد جالب این مساله را از نظر میگذرانیم.
توافق بر سر توقف مسکنمهر: در نخستین ماههای آغاز به کار دولت یازدهم، دولت با صندوق بینالمللی پول توافق میکند تامین مالی طرح مسکنمهر را متوقف کند. «مارتین سریسولا» (Martin Cerisola) معاون بخش خاورمیانه و آسیای مرکزی صندوق بینالمللی پول در دومین گزارش بررسی سالانه سلامت اقتصاد ایران که در تاریخ 15/1/1393 روی سایت صندوق قرار گرفته، به این مساله اشاره کرده و نوشته است: بانک مرکزی ایران برای کاهش و تثبیت نرخ تورم در 7 ماه گذشته، پایه پولی را بشدت در کنترل گرفته است. این تلاش با «توافق برای حذف تامین مالی طرح مسکنمهر» از ترازنامه بانک مرکزی، پشتیبانی میشود. رئیس کل بانک مرکزی نیز در همان فروردین 1393 و در دیدار خود با «کریستین لاگارد» رئیس صندوق بینالمللی پول در زمینه طرح مسکنمهر به وی گزارش میدهد.حال این سوال پیش میآید که اگر بنا بود از طریق توقف طرح مسکنمهر، تورم کنترل شود، چه احتیاجی به توافق با این نهاد بینالمللی بوده و چرا دولت مستقلا به این امر اقدام نکرده است؟!
قرارداد غیرقانونی معاونت زنان رئیسجمهور با صندوق جمعیت سازمان ملل: خرداد ماه سال 93 این قرارداد منعقد میشود و معاونت زنان متعهد میشود در قبال پولی که از صندوق جمعیت دریافت میکند «بانک اطلاعاتی زنان و زنان سرپرست خانوار» را تشکیل داده و در اختیار این نهاد قرار دهد. این قرارداد با دور زدن مجلس شورای اسلامی به امضا میرسد و مورد اعتراض و شکایت نمایندگان مجلس نیز قرار میگیرد. جالب آنکه در لایحه بودجه سال 94، برای حمایت از تهیه همین بانکهای اطلاعاتی، ردیف بودجه دولتی نیز اختصاص مییابد.
نحوه تعامل دولت یازدهم با صندوق جمعیت را حقیقتا میتوان به عنوان یک مورد نادر در تاریخچه دیپلماسی جهان مورد مطالعه قرار داد، زیرا این نهاد که در طول این سالیان از هیچ خباثتی برای نابودی جمعیت جوان ایران دریغ نکرده، سال گذشته، موفق به دریافت کمک داوطلبانه 60 هزار دلاری از سوی دولت ایران شد و نماینده این صندوق نیز موفق شد آبان ماه 94 با وزیر امور خارجه کشور ملاقات داشته و آن را رسانهای کند. (بهمن ماه سال 93 بسیج دانشجویی ۲۵ دانشگاه کشور در نامهای، با دلایل فراوان، خواهان اخراج نماینده صندوق جمعیت سازمان ملل از کشور شده بودند).
پذیرش سند توسعه پایدار 2030 توسط رئیسجمهور: روحانی مهر ماه 94 در مراسم تصویب سند دستور کار توسعه پایدار 2030 در مقر سازمان ملل شرکت کرده و میگوید: «خانمها و آقایان! جمهوری اسلامی ایران پیش از این، مجدانه و عمیقا به تحقق اهداف توسعه هزاره، یاری رسانده و مشارکت فعالی در تدوین دستور کار توسعه پس از 2015 داشته و از این به بعد نیز همکاری سازندهای برای اجرای تعهدات خود در سطوح ملی، منطقهای و بینالمللی خواهد داشت». سند مزبور دارای 17 هدف اصلی و 169 هدف فرعی است که در حوزههای اقتصادی، زیستمحیطی، اجتماعی و فرهنگی تعریف شدهاند. پس از پذیرش این سند، دولت در نگارش برنامه ششم توسعه اهمال کرد، به گونهای که کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی مامور تدوین این برنامه شد. پس از تدوین این برنامه نیز معاون اول رئیسجمهور گفت: برنامه ششم مصوب مجلس، گرهگشای هیچ مشکلی از کشور نیست! رئیسجمهور نیز در اقدامی غیرقانونی، تاکنون از ابلاغ قانون برنامه ششم توسعه سر باز زده است.
بازخوانی اظهارات یکی از نمایندگان همسو با دولت در مناظرهای تلویزیونی با موضوع برنامه ششم توسعه، میتواند به رمزگشایی این وقایع کمک کند. محمدرضا تابش در این مناظره با اشاره به پذیرش سند توسعه پایدار 2030 از طرف رئیسجمهور، میگوید: مهرماه سال 94 آقای رئیسجمهور در نیویورک این سند را امضا کرد؛ یعنی ما موظف شدهایم تا 2030، این شاخصهایی را که جهان به آن پیوسته، در عرصههای مختلف محقق کنیم. ممکن است که حالا ما به یک جاهایی از آن ایراد و اشکال داشته باشیم و تفوق سنتها و باورهای دینی و اسلامی را بیشتر و بهتر بدانیم ولی بیس و پایه آن چیزی است که رئیسجمهور ما مهرماه 94 امضا کرده و ما تا سال 2030 متعهد شدهایم به این ارزشهایی که در آن برنامه در تعریف توسعه پایدار تدوین شده، برسیم.
درخواست وزیر کار برای ایجاد تغییر در مفاد «طرح جامع جمعیت و تعالی خانواده»: وزیر کار در تاریخ 2/9/1395 نامهای به رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی مینویسد و در آن با استناد به مکاتبات سازمان بینالمللی کار، خواهان تغییر در برخی مفاد طرح مزبور میشود؛ مفادی از طرح که مطابق نظر اسلام و البته در تضاد با افکار منحط فمینیستی غربیهاست. در بخشی از ترجمه نامه کنفدراسیون بینالمللی اتحادیه کارگری که به نامه وزیر کار ضمیمه شده، آمده است: «وظایف خانهداری شامل مادری و مراقبت، اعم از اینکه حقوق داشته یا نداشته باشد، اجباری باشد یا اختیاری؛ زنان را در جایگاهی بشدت عقبمانده از لحاظ اجتماعی و اقتصادی قرار میدهد»! اما آیا وزیر کار نیز معتقد است خانهداری و فرزندپروری، منجر به عقبماندگی زنان میشود؟!
پذیرش و اجرایی کردن برنامه آموزش 2030: پس از پذیرش سند توسعه پایدار 2030 توسط رئیسجمهور و به منظور اجرایی شدن هدف چهارم این سند، دستگاههای دولتی با تمام قوا، شروع به فعالیت میکنند، چنانکه صرفا با گذشت 2 ماه از تشکیل «کمیته ملی آموزش 2030 در وزارت آموزشوپرورش»، وزرای آموزشوپرورش، علوم و معاون زنان رئیسجمهور از «سند ملی آموزش 2030» رونمایی میکنند و بلافاصله پس از آن نیز «چارچوب عمل ملی آموزش 2030» منتشر میشود (انجام این مراحل بدون اطلاع مجلس شورای اسلامی و شورایعالی انقلاب فرهنگی صورت میپذیرد). این چارچوب عمل به قول تهیهکنندگانش، بر اساس دین و فرهنگ مردم ایرانی بومی شده است اما با این وجود در آن مکررا بر مفاهیمی در مغایرت با مبانی و مفاهیم اسلامی تاکید شده است. به عنوان نمونه در صفحات 29 و 75 این متن، تاکید شده باید «آموزش جامع جنسی» در برنامههای آموزشی کشور ادغام شود! یعنی آموزش جامع جنسی (Comprehensive sexuality education) که در «بیانیه آموزش 2030 اینچئون» آمده بود، عینا در چارچوب عمل ملی آموزش 2030 هم تکرار میشود.
اصطلاحی مشخص که مفهوم خاص خود را دارد و لااقل «آموزش استفاده از وسایل ممانعت از بارداری به دانشآموزان» را در بر میگیرد (بر اساس تعریف فدراسیون بینالمللی تنظیم خانواده این آموزشها، مشمول همجنسبازان نیز میشود).
این روزها گزارشهای نگرانکنندهای منتشر شده مبنی بر اینکه ساعات دروس دینی و قرآن در پایههای مختلف دبیرستان کاهش یافته و قسمتی از مباحث مرتبط با جهاد و شهادت نیز در کتب درسی دستخوش تغییر شدهاند.
رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس، اخیرا در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی، در تذکری به رئیسجمهور و وزیر آموزشوپرورش گفته است: «متاسفانه گزارشهایی از شهرستانهای مختلف به کمیسیون فرهنگی رسیده که بر اساس سند ۲۰۳۰ وزارت آموزشوپرورش، آموزش قرآن به بچههای زیر ۱۰ سال را ممنوع کرده است. آموزشوپرورش مقرر کرده از سال آینده، آموزش روانخوانی و حفظ قرآن در پیشدبستانیها ممنوع شود و جلوی پیشدبستانیهایی را که آموزش میدهند بگیرند. این یکی از جنایات سند ۲۰۳۰ است». این اظهارات قطعا نیاز به توضیح مقامات مسؤول در آموزشوپرورش دارد. ناگفته نماند براساس تعهدات سند آموزش 2030، ایران موظف است به صورت سالانه به کمیسیون ملی یونسکو گزارش پیشرفت کار بدهد! و این نهاد، اجازه دسترسی به اطلاعات آموزشی – تربیتی کشور را خواهد داشت.
آنچه در بالا آمد گوشهای از نحوه تعامل دولت یازدهم با نهادهای به اصطلاح بینالمللی را نشان میدهد. نهادهایی که به اذعان سند دکترین امنیت ملی آمریکا (منتشر شده در سال 2011) مستقیما ذیل مرکز عملیات نظامی و غیرنظامی آمریکا تعریف شدهاند. به واقع اگر زمانی در کشور، یک لانه جاسوسی و خرابکاری تسخیر شد، اکنون آن لانه به تعداد آژانسهای سازمان ملل در کشور تکثیر شده است.
البته در این مجال نمیخواهیم به اهداف غرب در تحمیل اجرای این طرحها بپردازیم، بلکه صرفا میخواهیم به این سوال پاسخ دهیم: دولت به چه علت اصرار دارد بر خلاف نظرات مقام معظم رهبری و مراجع عظام تقلید، همچنان به پیروی کورکورانه از منویات نهادهای به اصطلاح بینالمللی و در حقیقت آمریکایی ادامه دهد؟
براساس شواهد متعدد به نظر میرسد علت اصلی این مساله این باشد که دولت امیدوار است بتواند از طریق کسب رضایت نهادهای بینالمللی به هر قیمت، تحریمهای مالی و بانکی موجود را برطرف کند، دلارهای نفتی را وارد کشور کرده و از وامهای کلان بینالمللی استفاده کند.
توصیف خوبی که «ویلیام تب» (William K. Tabb) اقتصاددان غربی از شیوه عملکرد صندوق بینالمللی پول دارد، میتواند تا حدی سازوکار این مساله را روشن کند: «نهادهای بینالمللی وسیلهای برای دستیابی به وامها و شرایطی هستند که چون سلاحی در دست تروریسم مالی عمل میکند».
یک اقتصاددان ارشد بانک جهانی نیز در این زمینه حقیقتی تکاندهنده را مطرح کرده و نوشته است: وامدهی مبتنی بر سیاست، دقیقا همان جایی است که بانک جهانی، قدرت و نیرویی بیرحم دارد. وقتی کشورها واقعا در شرایط سخت گیر میکنند، میتوان مجبورشان کرد سیاستهای کلانی را که در حالت عادی و در زمینه پروژهها تغییر نمیدهند اصلاح کنند. اما مهمترین شاهد بر این تحلیل، متن سند توسعه پایدار 2030 است. سازمان ملل در بندهای شماره 43 و 44 سند، از طرف کشورهای توسعه یافته، وعده داده است: برای پیشبرد اهداف سند، نخست، منابع مالی عمومی بینالمللی اختصاص دهد، سپس تأمین منابع مالی را تسهیل و حمایت مؤسسات مالی بینالمللی را جلب کند و در نهایت امکان ورود کشورهای در حال توسعه در تصمیمگیریهای اقتصادی بینالمللی را فراهم آورد. وعدههای مشکوکالوصولی که معمولا پای ثابت اسناد بینالمللی هستند و همواره بابت محقق نشدنشان، صدای اعتراض مسؤولان کشورهای در حال توسعه بلند است.
حال با این تحلیل میتوان به علل عملکردهای عجیب و غیرقابل دفاع دولت پی برد؛ اموری از قبیل «اصرار بر پذیرش توافقنامه زیستمحیطی پاریس»، «پذیرش اصول و استانداردهای کارگروه اقدام مالی (FATF)» و مسائلی از این دست که در این یادداشت مورد اشاره قرار گرفت.
متاسفانه دولت یازدهم نشان داده است بر سر هر چیزی حتی دین، اخلاق، خانواده و عزت مردم، معامله میکند و برای رسیدن به اهدافش، از بهکارگیری هیچ وسیلهای دریغ ندارد. با این حال هرچقدر که دولت در این مسیر به خود سختی داده، برجامها پذیرفته و هزینه پرداخته است، دشمن از کوچکترین همراهیای دریغ کرده و پس از این همه، به قول ضربالمثل خودمان «نم پس نداده است!» و اساسا اگر قرار بر عنایت کدخدا بود، باید در زمان اوبامای باهوش و مودب، فرجی حاصل میشد، نه اکنون که گرفتار ترامپ شدهایم و بالطبع، احتمال عنایت کدخدا به صفر رسیده است!
در انتها از آنجا که روحیه نقدپذیری را در دولتمردان سراغ ندارم، صرفا دعای حضرت روحالله(ره) را تکرار میکنم: من امیدوارم خدای تبارک و تعالی ما را بیدار کند و افراد ملت ما را بیدار کند. آنهایی که در خواب هستند، آنهایی که باز هم خواب میبینند، آنهایی که خواب آمریکا را میبینند؛ خدا بیدارشان کند.