printlogo


کد خبر: 176537تاریخ: 1396/3/17 00:00
رأی بدون رضایت!

امیر استکی: در گیرودار رقابت‌های انتخاباتی، اشک‌های یک پیرمرد اردبیلی در جریان سخنرانی جناب روحانی در این شهر، توجه زیادی را به خود جلب کرد. چهره رنج‌دیده و آفتاب‌سوخته‌ای که در میان حاضران در محل استماع نطق انتخاباتی حسن روحانی چهره‌ای کمیاب بود. راز توجه زیاد و استفاده بسیار از اشک‌های این هموطن عزیز هم همین خلاف‌آمد عادت بودن حضور چنین تیپ شهروندانی در جمع‌های انتخاباتی حسن روحانی بود. به عبارت دیگر کسی انتظار دیدن چنین صحنه‌هایی را در جاهایی که روحانی برای سخنرانی انتخاباتی حضور می‌یافت نداشت و همین باعث شد تیم رسانه‌ای و تبلیغاتی جناب روحانی دم را غنیمت بشمارند و از اشک‌های او برای نشان دادن توجه محرومان و رنج‌دیده‌ها و به قول خودشان اقشار آسیب‌پذیر به قول و فعل حسن روحانی استفاده کنند. بعدتر که سراغ او رفتند و از دلیل اشک‌هایش پرسیدند با زبان آذری گفت: وقتی شنیدم رئیس‌جمهور از بیرون کشیدن حق ملت از حلقوم آمریکا سخن می‌گوید ناخودآگاه به گریه افتادم. اینکه یک شهروند ایرانی که مشغول فروش میوه و تره‌بار در پشت وانت خود است و قاعدتا باید درصد زیادی نارضایتی از وضعیت خود داشته باشد، از شنیدن نطق تبلیغاتی جناب روحانی که در آن داد سخن درباره رشادت‌هایش در استیفای حقوق ملت ایران از آمریکایی‌ها داده است، چنین به وجد و شور می‌آید که اشک‌هایش سرازیر می‌شود، نشانه مهمی است که نباید از آن غافل بود. نشانه اهمیتی که ایرانیان به عزت و غرورشان می‌دهند. نشانه میل و تمنا به قدرتمند بودن ایران و حفظ عزت و احترام کشور. تمایلی که شاید اگر این هموطن عزیز را بیشتر در جریان آنچه بر سر این عزت و اقتدار ایران در این 4 سال آمده و می‌آید، قرار بدهند، اشک‌هایش این بار نه از سر وجد و احساس غرور، بلکه از سر ناراحتی و دلتنگی جاری شود. این روزها مهم نیست چه کسی چه کرده است، بلکه مهم این است که چه کسی چقدر خوب حرف بزند و چگونه بتواند دروغ‌های گل‌درشت به خورد ملت بدهد. دروغ‌هایی که گاه برق از سر شنونده می‌پراند ولی در روزهای داغ شدن رقابت‌های انتخاباتی کأنه حقایق غیرقابل خدشه، رگباروار به سمت ملت پرتاب می‌شود.
جالب است کسانی که خود مدعی تسلط به ظرایف و پیچیدگی‌های امور مملکت‌داری‌اند و شعارها و برنامه‌های رقبای‌شان را نشدنی و غیرعملی و بی‌اساس می‌دانند، وعده‌های درشت‌تر و پرهزینه‌تری را پیشکش ملت می‌کنند. مثلا اسحاق جهانگیری که یار کمکی جناب روحانی در انتخابات و در اصل مدافع اصلی عملکرد دولت در این رقابت‌ها بود، در گفت‌وگوی ویژه خبری خود در تلویزیون صحبت از تامین حداقل‌های معیشت و مسکن برای همه نیازمندان و بیکاران کرد. جهانگیری همان کسی است که پیش از انتخابات مدعی بود شعار افزایش یارانه دهک‌های پایین و پرداخت کارانه به بیکاران با منابع موجود کشور نشدنی و عوام‏فریبی است ولی همین شخص داد سخن از چیزهایی به مراتب گسترده‌تر و پرهزینه‌تر می‌دهد و هیچ به روی مبارک نمی‌آورد که چند روز پیش‌تر از پرتاب این وعده‌ها خود منتقد اصلی چنین وعده‌های توزیعی بوده است. البته روش و منش جناب روحانی و دوستانش درباره برخورد با مطالباتی که وعده‌های ایشان در سال 92 ایجاد کرده بود، نشان داد براحتی و در روزهای آخر دولت می‌توانند یا بدون اتکا به هیچ پارامتر انضمامی مدعی باشند که موفق بوده‌اند یا به کل صورت مساله را پاک کنند و منکر اصل ماجرا شوند.
آنچه از این دو نکته برمی‌آید اولا این است که فضای رقابتی در این دوره به گونه‌ای بود که بسیاری دال‌ها برای ملت از معنا تهی بود. بسیاری از مسائل و نقدهای بجا شنیده می‌شدند ولی گویا به یک زبان خارجی و نامفهوم در حال ارائه بودند و کسی علاقه‌ای نداشت به آنها توجه کند. سنجشی در کار نبود و این پیش‌داوری‌ها و شایعات مبتذل بود که موازین اصلی سنجش و تصمیم‌گیری را شکل می‌داد. این تصاویر کلان ساخته شده بود که واکنش افراد را معنا می‌داد. تصاویری که بیش از آنکه ایجابی باشد، سلبی بود و به‌واسطه سرعت بالای بازتولید به شکل‌های مختلف به عنوان سنجه‌‌ای قابل اطمینان تلقی شد. مهم‌ترین‌شان هم تصویر بزرگ ترس بود. ترسی موهوم و صدالبته بسیار بزرگ و تاثیر‌گذار. ترس از جنگ و محدودیت‌های اجتماعی. ترسی که دروغ و تهمت و شایعه آن را ایجاد کرد و میوه آن را در بی‌اعتبار کردن رقیب خود چید. ترسی که ایجاد شد و قهرمانان نجات‌دهنده خود را یافت و به مدد غریزی‌ترین رفتار آدمی در مواجهه با ترس که همانا انتخاب نخستین گزینه محافظتی در دسترس است، پیروزی را برای ایجادکنندگانش به ارمغان آورد.
 


Page Generated in 0/0060 sec