printlogo


کد خبر: 176975تاریخ: 1396/3/28 00:00
تحریم در خدمت تغییر
قیمه آمریکا در ماست نفوذی‌ها

زهرا طباخی: سنای آمریکا با تصویب قانون تحریم TCIDAA موسوم به S722 علیه کشورمان در پسابرجام قدم بزرگی به سمت خروج یکجانبه آمریکا از توافق «برجام» برداشت و صحت بخش مهمی از پیش‌بینی‌های گذشته کارشناسان روابط ایران و آمریکا را تایید کرد. جامعه هدف تحریم جدید افراد، سازمان‌ها و همه کشورها و شرکت‌هایی هستند که به برنامه دفاعی ایران به هر طریقی کمک برسانند. بر همین اساس بناست دارایی‌های ایران و رابطان ایران در سطح جهان مسدود شده و فشارها بر سپاه پاسداران و دولت کشورمان بیش از پیش افزایش یابد. برنامه تحریمی مذکور که تکمیل‌کننده حلقه تحریم‌های برقرار مانده در پسابرجام است در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما تهیه و تنظیم شده و مطالعات و تحریر پیش‌نویس آن را وزارت خارجه، دفاع، خزانه‌داری و سازمان اطلاعات ملی آمریکا مشترکا عهده‌دار بوده‌اند.
  نفوذی داریم!
همزمان با وضع تحریم‌های جدید علیه ایران، «رکس تیلرسون»، وزیر خارجه کابینه ترامپ در کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا رسما اعلام کرد ایالات متحده از شبکه نفوذی‌هایی که به دنبال «تغییر مسالمت‌آمیز رژیم ایران» هستند، مثل گذشته حمایت می‌کند. تیلرسون تاکید کرد: «سیاست ما درباره ایران پس زدن این هژمونی است. هدف ما مهار توان ایران برای ساخت تسلیحات هسته‌ای و پشتیبانی از عناصری در داخل ایران است که به گذار مسالمت‌آمیز این حکومت منجر شود. این عناصر آنجا هستند».
اما چرا تیلرسون آشکارا از «شبکه نفوذی تغییر» در داخل ایران حمایت کرد و برخلاف عرف دیپلماتیک نفوذی‌ها را در معرض خطر سوختن پوشش پنهان نفوذ قرار داد؟ آنچه موجب شد دولت ترامپ عنان از کف بدهد، درگیری‌های چند وقت اخیر میان 2 لابی فعال در پرونده ایران در واشنگتن بود که برای حضور یا دوام در کاخ سفید با یکدیگر جنگیده و علیه هم افشاگری می‌کنند. لابی نخست به سرکردگی «نایاک» تحت‌الحمایه بنیاد برادران راکفلر و نزدیک به دست چپی‌های اسرائیل است   علیه لابی «بنیاد دموکراسی‌های آمریکا»- FDD- با عنوان وابستگی به شلدون آدلسون- میلیاردر صهیونیست دست راستی- که به ترامپ نیز نزدیک است مکرر افشاگری کرده است.
لابی نزدیک به جمهوری‌خواهان نیز با مدیریت FDD، اوباما را بابت آنچه نزدیکی به شبکه غربگرایان ایران می‌خواند، اخیرا به دادگاه فراخواند. در این میان ظاهرا ترامپ که از افشاگری‌های باند نایاک و رفتار اپوزیسیونی و حزبی برخی دیپلمات‌های ایرانی مرتبط با آنها در بقای بر اتحاد با هیلاری کلینتون و تیم اوباما- رئیس‌جمهور سابق آمریکا- خسته شده بود، وزیر خارجه‌اش را مامور کرد تا در سخنرانی مذکور اعلام کند «از نفوذی‌های شبکه تغییر در داخل ایران مثل گذشته حمایت می‌کنیم!»
حمایتی دوپهلو که هم اصل «شبکه نفوذ» را تایید کرد، هم وابستگی آنها به دولت قبل آمریکا را هدف قرار داد و هم در پس زمینه متذکر شد که به تضعیف ترامپ پایان دهند که ممکن است علاوه بر اخراج رابطان نایاکی از کاخ سفید، ناگزیر به پرداخت هزینه‌های سیاسی بیشتری نیز بشوند!
  ایمان بیاوریم
با این احتساب با قطعیت می‌توان چنین نتیجه گرفت که آنچه رهبر حکیم انقلاب درباره خطر «نفوذ جریانی» پیش‌تر در آذر 94 متذکر شدند، مستند به برنامه رسمی دولت آمریکا بوده است. ایشان در دیدار فرماندهان بسیج فرمودند: «در نفوذ بسیار خطرناک جریانی، مجموعه‌ای از افراد با هدفی دروغین، با روش‌های متفاوت با هم مرتبط می‌شوند تا نگاه آنها به مسائل مختلف به‌تدریج تغییر کند و شبیه نگاه دشمن شود. به این ترتیب بیگانگان، بدون شناخته شدن و به خطر افتادن، اهداف خود را محقق می‌کنند. مدیران، نخبگان و افراد مؤثر در تصمیمات کلان هدف‌های مشخص پروژه نفوذ هستند. در این قضیه، کسانی که بر ارزش‌ها و اصالت‌ها پای می‌فشرند به افراطی‌گری و تندروی متهم می‌شوند تا در سایه سکوت آنها و تضعیف تدریجی ارزش‌ها و آرمان‌ها، زمینه تحقق اهداف پروژه نفوذ فراهم شود».
قطعات پازل نفوذ در حال تکمیل است. «برجام» دست‌کم در اهداف میانی، ابزار ایجاد قدرت برای شبکه‌ای از نفوذی‌ها بوده که بناست «پروژه تغییر ایران» را با استحاله درونی به «تغییر رژیم» بدل سازند. کما اینکه پیش‌تر مدیران اپوزیسیون حامی «برجام» اعلام کرده بودند هدف از معامله ایران و آمریکا، برهم زدن زیرساخت اقتصادی خودکفای شکل گرفته در دوره تحریم‌ها و تقویت جریان غربگراست. با باز شدن مسیر تعاملات جریانی غرب و غربگرایان، حلقه‌های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی جدید ایجاد شده و فضا برای حرکت کم‌هزینه و بی‌خطر برای آنچه گذار از «ولایت فقیه» به «نظام دموکراتیک» می‌خوانند، فراهم می‌شود. اهداف پروژه مذکور را با توجه به پرونده‌های نفوذ جریانی که در طول چند سال اخیر کشف شده می‌توان چنین برشمرد:
1- تضعیف بدنه وطن‌پرست و متعهد به نظام در عرصه اقتصاد و بازار با رشد و گسترش دامنه فعالیت شبکه تجاری افراد نفوذی که اغلب دوتابعیتی هستند و توسط لابی زرسالاران صهیونیست تغذیه مالی می‌شوند. پسابرجام فضا را برای حضور آنها در داخل کشور و حرکت هدفمند برای جایگزین شدن به جای بدنه سنتی فراهم کرده است. تکمیل مرحله جایگزینی با ایجاد شبکه حمایتی مشتریان خارجی برای نفوذی‌ها و ایجاد محدودیت‌های تجاری برای ثروت‌افزایی وطن‌پرستان ذیل اعمال استانداردهایی همچون FATF که رسما بدنه همکار با سپاه را به جرم حمایت از تروریسم،  حذف می‌کند، صورت می‌گیرد.
2- استفاده از موقعیت برتر غرب در حوزه فناوری برای ایجاد طبقه‌ای جدید از فناوران ثروتمند و معرفی آنها به عنوان رهبران جوان تغییر در حوزه شبکه‌سازی اجتماعی- اقتصادی با اشغال و مدیریت چرخه اشتغال
3- سلب اختیار از حاکمیت با جهانی‌سازی اجباری بخش‌های مهم ساختاری همچون محیط‌زیست، نفت و گاز، سلامت، فناوری، استانداردها و نظامات آموزشی و... با پذیرش شبه‌محرمانه برنامه‌های توسعه‌ای غربی در قالب معاهدات داخلی و خارجی
4- هدایت جامعه مدنی ایرانیان در حوزه‌های جنسیتی، قومیتی و مذهبی با کنترل جهت و اهداف مطالبات عمومی و تلاش برای تغییر باورها و آرمان‌ها و اهداف اقشار مختلف مردم
5- ایجاد درگیری داخلی میان بخش‌های مختلف نظام اعم از «دولت و سپاه»، «انقلابیون و اپوزیسیون» و «وزارت خارجه و ساختار امنیتی» برای ایجاد شکاف ساختاری در نظام و حرکت به سمت تضاد منافع
با این احتساب پیش‌نیاز برنامه «تغییر رژیم» در ایران، تغییر باورها، افکار و آرمان‌های جامعه ایرانی با بازتعریف منافع ملی است. در چنین فضایی بسادگی می‌توان مبدأ ظهور دوگانه‌هایی همچون تعریف تقابلی «حفظ اقتصاد و زندگی آرام مردم» یا «برنامه هسته‌ای»، «حفظ امنیت منطقه‌ای» یا «رفع تحریم‌ها»، «رشد و شکوفایی اقتصادی» یا «بقای برنامه موشکی» و «جنگ» یا «صلح» و مواردی از این دست را تحلیل کرد.
  دوقطبی‌های نفوذی
شبکه نفوذ برای پیشبرد اهداف خود باید به مردم بباوراند که از داشته‌های ملی خود که به قول تیلرسون قدرت هژمونیک پیرامون ایران پدید آورده، صرفنظر کنند. بدون عوامل قدرت‌افزای ملی در حوزه اقتصاد بومی، فرهنگ ملی، سیاست خارجی مستقل و انقلابی و امنیت ملی- منطقه‌ای، منطق حمله نظامی موفق احتمالی به ایران تقویت می‌شود؛ کودتای نظامی در داخل کشور می‌تواند انجام شود، ترور مسؤولان و جایگزین کردن آنها با عوامل وابسته غیرملی، شدنی است، ایجاد کودتای اقتصادی مانند آنچه آمریکا در ونزوئلا به روی پرده برد نیز میسر است. جامعه‌ای که از مولفه‌های قدرت بومی «خلع سلاح» شده را با هزار و یک نیرنگ می‌توان شکست داد و فروپاشی‌شان را تماشا کرد! این واقعیتی است که هر روز در گوشه و کنار جهان اجرا می‌شود و ما که در ساحل امنیت و ثبات نشسته‌ایم را چندان دچار تلاطم فکری نمی‌کند.
  مسؤولیت با کیست؟
کاش آورندگان برجام بپذیرند آنجا که فرمان رهبری را زیرپا گذاشتند و مرزبندی با دشمن را به نام نزدیکی به نایاک برای تحقق «منافع ملی» در دستور کار قرار دادند، زمینه برای نفوذ جریانی فراهم شد. امیدواریم قبول کنند دست‌کم گرفتن دشمن در عرصه بین‌الملل منجر به اجرای پروژه چندمرحله‌ای شورای روابط خارجی آمریکا به دست مسؤولان ایرانی شد که گمان می‌کردند طرح‌های ارائه شده در ساختمان راکفلرها حاصل تراوشات ذهنی خودشان است نه نفوذ جریانی 10 ساله در افکار و آرمان‌ها و اهداف آنها! کاش یک بار کلاه خود را قاضی کنند و مسؤولیت وضعیت نابسامان کنونی را بپذیرند و ببینند چگونه ترامپ جمهوری‌خواه برنامه تحریم‌های هوشمند و پروژه «تغییر» اوبامای مودب و باهوش دموکرات را تکمیل می‌کند. آنچه امروز در مسیر وضع یک به یک تحریم‌های فزاینده در پسابرجام آرزوها در برابر ملت است فقط حاصل دشمنی دشمن نیست، ساده انگاری و نزدیکی به دشمن کار دست ما و شما داده است!
 


Page Generated in 0/0386 sec