printlogo


کد خبر: 176997تاریخ: 1396/3/28 00:00
دیپلماسی کارنابلد در تحولات منطقه‌ای

ناصر نوبری*: 1- اینکه شیوخ خلیج‌فارس با هم اختلافات دیرینه دارند و در این میان قطری‌ها و سعودی‌ها اختلاف‌شان عمیق‌تر است، موضوعی درست و تاریخی است. در ابتدای انقلاب، انگلیسی‌ها می‌گفتند هیچ عاملی در طول تاریخ مانند ایران نتوانسته بود این شیوخ را اینچنین دور هم جمع کند، آنها اختلافات جغرافیایی، قومی و حتی عقیدتی فراوانی دارند اما ماهیت و محور اصلی اختلافات‌شان تلاش برای شیخوخیت و آقایی یکی بر دیگری و متقابلا زیر بار نرفتن این در برابر آن است. بنابراین اختلاف بین‌شان ریشه‌ای بوده و ماهیت استقلال‌طلبانه از نوع قبیله‌گرایانه دارد.        
2- اختلاف کنونی قطر با سعودی با توجه به روحیه جاه‌طلبانه‌تر این شیخ‌نشین بعد از اجلاس اخیر ریاض سر باز کرد زیرا قطری‌ها متوجه شدند ماندن زیر چتر این اجلاس، تمام و کمال رفتن تحت سیطره سعودی است. اینکه ما آن را اختلاف عربی بنامیم و بخواهیم از آن دور بمانیم منفعلانه و غیرحرفه‌ای بوده و مطابق با اصول دیپلماسی فعال و سنت دیرینه ایران در خلیج‌فارس نیست، برعکس اگر طرف‌هایی ادعا کنند موضوع عربی است و بخواهند ایران را دور و منفعل کنند و بدون ایران به آن هرگونه شکلی دهند، ما باید تصریح کنیم موضوع مربوط به همسایگان و امنیت ملی و منطقه‌ای ماست لذا فعال بودن ما ضروری است، بویژه آنکه این‌بار اختلاف‌شان نه بر سر مسائل خودشان بلکه بر سر ایران است.
3- ممکن است گفته شود اختلاف درون‌عربی است و قطر صرفا ایران را بهانه و وسیله قرار داده است، اما در اینجا باید به ماهیت اختلاف توجه کرد که یکی نمی‌خواهد تحت سیطره و ائتلاف تحت رهبری دیگری قرار بگیرد، همین مقدار مطابق با استراتژی ماست، در حالی که مساله بسیار مهم‌تر است زیرا این‌بار این ائتلاف علنا و رسما علیه ایران و برای مقابله با ایران سازماندهی شده است.
4- با توجه به نکات یادشده نه‌تنها این بحران در خلیج‌فارس ماهیتا درون‌عربی نیست بلکه ما هر مساله‌ای در خلیج‌فارس را خلیج‌فارسی می‌شناسیم و اساسا به امری به‌نام درون‌عربی در خلیج‌فارس قائل نیستیم و به رسمیت نمی‌شناسیم. حال ببینید وقتی اکنون کشوری از خلیج‌فارس به‌خاطر طرفداری از ما مشکل پیدا می‌کند چقدر از اصول اولیه دیپلماسی خلیج‌فارسی سنتی ایران به دور است که بگوییم اختلاف، درون‌عربی است و ما ورود نمی‌کنیم! و این را روزنامه رسمی دولت تیتر بزند و خودمان واگرایی به‌وجود آمده‌شان را به همگرایی بین خود سوق دهیم. بعد از انقلاب برخی افکار چپ افراطی در بخش عربی و خلیج‌فارس وزارت امور خارجه فعال شدند و با تفکر اردوگاهی و دیپلماسی غیرحرفه‌ای با روند همگرایی عربی در خلیج‌فارس همساز شدند، امروز رگه‌های این همسازی‌های جبهه‌ای و جناحی چپگرایانه را در عربی- عجمی کردن خلیج‌فارس در رسانه‌های ماهیتا چپ موسوم به اصلاح‌طلب که عمدتا بر عربی بودن اختلاف فعلی در خلیج‌فارس تاکید می‌کنند می‌توان مشاهده کرد.
5- یک دیپلماسی علمی و حرفه‌ای باید نه‌تنها مطابق روحیات هر منطقه بلکه مطابق روحیات هر قوم و ملت مدل خاصی را طراحی و اعمال کند. چپ در ایران ریشه در تفکرات چپ مارکسیستی و سانترالیسم با نگاه جبهه‌ای اردوگاهی دارد و قادر به نگاه انفرادی نیست، دیپلماسی ما در خلیج‌فارس باید مبتنی بر مدل روابط شیخوخیت انفرادی تک به تک باشد، نه اردوگاهی عربی و عجمی. عجز ما در این زمینه علت ناتوانی همیشگی وزارت امور خارجه در دیپلماسی با شیوخ خلیج‌فارس بوده است. در مدل دیپلماسی شیخوخیتی همه روش‌ها با  مدل کلاسیک دیپلماسی روابط متقابل به‌کلی متفاوت است و اساسا وزارت امور خارجه با آن آشنا نیست و عمدتا براساس یک مدل ساده کلاسیک با همه جهان یکسان عمل می‌کند. بعضا جسته و گریخته صحبت‌هایی در این‌باره بوده اما به‌دلیل غالب بودن تفکر چپ که نگاهش به همه پدیده‌ها و رویدادها جریانی و جبهه‌ای است، نتوانسته تبدیل به قالب‌بندی و مدل‌سازی با مشی ارجحیتی بر الگو و روش کار با خلیج‌فارس شود. این مدل براساس اطلاعات و روانشناسی ویژه منطقه‌ای و میدانی در همه زمینه‌های دیپلماسی سری، رسمی و علنی الگوها و روش‌های خاص خود را دارد.
6- عدم شناخت عمیق باعث شد بعضا تصور کنند عربستان مانند بحرین در قطر می‌تواند دخالت نظامی کند در حالی که در بحرین دولت مستقر درخواست کمک از عربستان کرده و در قطر دولت بسیار ثروتمند و مستقر با عربستان مخالفت کرده و پایگاه مرکزی آمریکا نیز در قطر قرار دارد که هرگونه اقدام نظامی علیه دولت مستقر را بسیار بغرنج می‌کند و برای همین قطری‌ها تصریح کرده‌اند اگر قرار بر معامله با آمریکا باشد ما مستقیم و بدون واسطه سعودی‌ها با آمریکا معامله می‌کنیم، از طرف دیگر انگلیس نفوذی دیرینه در خلیج‌فارس و همینطور در قطر دارد و قطر بدون توجه به معادلات جهانی و سیاست‌های قدرت‌ها و بویژه انگلیس وارد چنین معرکه‌ای نمی‌شد. نخست‌وزیر انگلیس بعد از جدایی از اروپا اول به آمریکا سفر کرد و گفت بیایید مانند قدیم با هم جهان را اداره کنیم اما ترامپ او را خیلی تحویل نگرفت، بعد به خلیج‌فارس آمد تا در منطقه‌ای که پایگاه سنتی‌اش است خودی نشان دهد و نفوذ خود را به رخ آمریکا بکشد اما اکثر شیوخ منتظر قلدر تازه به دوران رسیده و تازه‌نفس آمریکایی به‌نام ترامپ بودند و به پیر فرسوده خیلی رو نشان ندادند. لذا انگلیس و کلا اروپا مترصد فرصت برای خودی نشان دادن بودند تا تلنگری بر تکروی و یکه‌تازی آمریکا باشد؛ این است که سلطان‌نشین عمان که بیشتر حوزه نفوذ انگلیس است در شکستن محاصره با قطر همکاری می‌کند.
7- نگاه‌های افراطی و تحلیل‌های ساده سیاه و سفیدی منجر به این می‌شود که بگویند اگر در این ماجرا فعال شویم و ورود کنیم به ورطه درگیری می‌افتیم، پس برای پرهیز از دردسر و درگیری بهتر است اصلا ورود نکنیم؛ یعنی یا ورود و درگیری(سیاه) یا عدم ورود و عدم درگیری(سفید)، در حالی که در جهان امروز دیپلماسی حرفه‌ای و هنرمندانه خود پایگاه قدرت مستقل مولد است و می‌توان با هنر فوق‌العاده دیپلماسی حرفه‌ای در عین ورود کامل و فعال مسالمت‌آمیز و صلح‌جویانه به یک ماجرا و ارتقای موقعیت و اعتبار و نقش خود اما از هر نوع تبعات نامطلوب آن نیز پرهیز کرد. امکانات و موقعیت فوق‌العاده و گسترده ایران در منطقه امکانی بالقوه را برای برپایی یک دیپلماسی مسالمت‌جویانه مولد قدرت برای ما در منطقه فراهم آورده که با روش‌های علمی دیپلماتیک نوین می‌توان آن را بالفعل کرد. برنامه‌های استراتژیک و تاکتیک‌های ویژه برای نیل به این هدف اساسی قابل احصاست که در جای خود باید تبیین شود، اما در این فرصت بر این موضوع تاکید می‌کنم که نخستین برنامه و استراتژی ما در خلیج‌فارس باید بازگرداندن وضعیت خلیج‌فارس به وضعیت دیرینه سنتی‌اش به‌عنوان خانه مشترک کشورهای ساحلی بدون دسته‌بندی عربی- عجمی باشد که در این حالت ایران به‌عنوان برادر بزرگ، با کرامت و بزرگ‌منشی در همه مسائل مشارکت سازنده و ثبات‌بخش دارد و بدون انگیزه سیطره‌جویی صرفا با ایجاد نقش و وزن تعادلی ضامن استقلال کشورها و مانع بردگی و تسلط بر آنهاست. در حال حاضر با بحران به‌وجود آمده بین قطر و عربستان، بهترین موقعیت برای آغاز اجرای حساب‌شده این استراتژی پدید آمده است.
8- وزارت امور خارجه کنونی نه به لحاظ نرم‌افزاری و نه به لحاظ سخت‌افزاری توان تحقق این استراتژی چندوجهی پیچیده را ندارد. آقای وزیر که بیشتر در سازمان‌های بین‌المللی کار کرده‌اند و خیلی تخصص و آشنایی با رموز کار در روابط دوجانبه و منطقه‌ای ندارند، و کل دستگاه هم به‌دلیل بها ندادن به کار کارشناسی، از نقش کارشناسی به یک نهاد بیشتر تشریفاتی تنزل یافته است؛ به میزانی که وقتی موضوعی اهمیت می‌یابد بدلیل انفعال و ضعف کارشناسی، آن موضوع از دست وزارت امور خارجه خارج و به‌دست دیگر نهادها می‌افتد. در جهان هیچ وزارت خارجه‌ای مانند وزارت امور خارجه ایران وجود ندارد که تا این حد موضوعات مهم خارجی از دستش خارج باشد، این وضعیت ناشی از طبیعت منفعل و ضعف کارشناسی آن است و لذا با اقدامات دستوری و بخشنامه‌ای حل نمی‌شود. چه‌بسا بزودی مساله قطر هم با این انفعال دستگاه دیپلماسی از دست وزارت امور خارجه خارج شود. این وضعیت لطمات جبران‌ناپذیری بر منافع ملی وارد کرده و باعث هرز رفتن بسیاری از ظرفیت‌های ملی می‌شود. امروز تحول بنیادین در دستگاه دیپلماسی کشور یک ضرورت حیاتی است، اگرنه فرصت‌های بزرگ به تهدیدات بزرگ تبدیل خواهد شد.
9- در شرایط کنونی بعضا صحبت از برجام منطقه‌ای می‌شود که در ارگان دولت هم به آن تصریح شده است، بنده موکدا تصریح می‌کنم امروز هرگونه صحبت از «برجام منطقه‌ای» تیری علیه دیپلماسی فعال منطقه‌ای است. اولا خواه‌ناخواه در قبال برجام، دودستگی در کشور وجود دارد و با برچسپ برجام، این دودستگی به دیپلماسی منطقه‌ای هم سرایت و کار در این مسیر را دچار شک و تردید و اختلاف و رکود می‌کند. ثانیا می‌گویند برجام سمبل تنازل و اکتفا به حداقل‌هاست، اساس تنازل به حداقل‌ها در برجام پذیرش معامله نقد با نسیه است که موجب امتیازات یکطرفه شد به‌طوری که آقای وزیر امور خارجه همچنان گرفتار آن هستند و هفته گذشته هم شکایت‌شان به اروپایی‌ها بابت بدعهدی آمریکایی‌ها راه به‌جایی نبرد، بنا بر این درباره مساله قطر و کلا دیپلماسی منطقه که فعلا یک طرف ایران است و طرف دیگر عربستان، حالا هنوز به کجا رسیده‌ایم که به عربستان هم امتیازات یکطرفه دهیم و معامله نقد با نسیه کنیم! که اصرار به برجامیزه کردن دیپلماسی منطقه‌ای دارید. در هر حال برجام سمبل معامله انفعالی نقد با نسیه است، در حالی که امروز شکاف بین قطر و عربستان، ابتکار عمل را به‌دست ما می‌دهد نه انفعال را!
10- استراتژی آمریکا در برجام این بوده که همزمان با وقوع تزلزل ناشی از برجام در ائتلاف بین‌المللی، ائتلاف منطقه‌ای علیه ایران را برپا و تحکیم کند و حلقه محاصره را تنگ‌تر و منطقه‌ای کند که استارت آن را اوباما همزمان با مذاکرات برجام در اجلاس با شیوخ در آمریکا زد و اکنون ترامپ با اجلاس ریاض در پی تکمیل آن است و این پروسه ائتلاف منطقه‌ای علیه ایران محصول برجام است. آیا برجامیزه کردن دیپلماسی منطقه‌ای‌مان همراهی با این استراتژی برجامی آمریکا در منطقه است؟ در هر حال برجام سمبل و محصول همکاری ایران و آمریکاست.
* آخرین سفیر ایران در شوروی


Page Generated in 0/0172 sec